واقعیت اسفبار این است که بخش بزرگ بدیها را کسانی مرتکب میشوند که هرگز تصمیم به بد بودن یا خوب بودن نمیگیرند، آنها توانایی اندیشیدن ندارند.(هانا آرنت؛ تفکر و ملاحظات اخلاقی)
***
سمینارها و کنفرانسهای زنان ایرانی در تبعید در سه دههی اخیر یکی از مهمترین و مداومترین مراکز گردهمآیی زنان فعال و متفکر جنبش زنان ایرانی در تبعید بودهاند. این سمینارها به مدت سه دههی متداوم محلی بودهاند برای تبادل نظر، تازه کردن دیدارها، پیدا کردن دوستان و همفکران جدید و عمق دادن به دوستیهای چند ده ساله. اتفاقات کنفرانس بنیاد پژوهشهای زنان ۲۰۱۸ موجب به وجود آمدن شکافی جدی میان بخشی از فعالان این سمینارها و بحرانی جدی در این نشستها گشته است. چرا که در این کنفرانس به طور غیر قابل باوری دیالوگ جای خود را به تک زبانی و بی صبری، تفکر به پرخاشگری، همکاری به دستهبندی کردن، دوستی به دشمنی و مقابله علیه هتاکان به حمایت و حفظ آنان داد. بحرانها ضربه زننده و نیرو برنده هستند اما به خودی خود موضوعی منفی نیستند، چرا که آنها اکثرن تنها نشانی از وجود مشکلاتی هستند که ازدیر زمان وجود داشتهاند، اما به دلایل مختلف جدی گرفته نشدهاند و عمق و وسعت یافتهاند. حضور بحران، به دلیل انرژیای که در آن نهفته است، بهترین امکان را به انسانهای درگیر آن میدهد که مشکلات را جدی بگیرند و برایشان راه حلهای ریشهای پیدا کنند. وگرنه انرژیها تحلیل میروند و با جدی نگرفتن و یا سطحی حل کردن مشکلات، به زودی بحرانهایی دیگر با شدتی بیشتر سر بلند میکنند. به همین دلیل اگر بحران کنونی سمینارهای زنان جدی گرفته نشود، حتا چنانچه جو سمینارهای آتی در کوتاه مدت مجددن آرامتر شود، خطر آن است که دو باره در فضایی دیگر، مکانیزمهای ضربه زنندهی مشابه کنفرانس ۲۰۱۸، سر بر آورند و مشکلات بحرانساز عمیقتری را سبب شوند و به جنبش زنان لطمههای جدیتری وارد کنند.
به نظر من راه حل از بین بردن شکاف کنونی، ترمیم اعتماد شکسته شدهی به یکدیگر و حفظ و تداوم همرزمی و همکاری، آن هم نه تنها در چهارچوب این سمینارها بلکه فرای آن، از طرفی برخورد فعال و انتقادی به اتفاقاتی را که در کنفرانس بنیاد ۲۰۱۸ افتاد میطلبد و از طرف دیگر جلوگیری از جو تشنج و خشونت میباشد که از طریق نشان دادن کارت قرمز به هر گونه برخورد خشونتآمیز و توهین کننده، نقد به خود، راه اندازی دیالوگ و نقد صلحآمیز و بدون خشونت به دگراندیشان و به خصوص کسانی که در این ماجرا در صف ما قرار نداشتند، ممکن میباشد. حتا چنانچه به نظر ما برخوردهای اینان شروع و یا عامل ادامهی ظهور بحران بوده باشد.
من در این نوشته سعی میکنم با حفظ چنین روحیهای مشاهدات و نظرات خودم از مشکلات بحرانساز کنفرانس بنیاد پژوهشهای زنان سال ۲۰۱۸ را ارایه دهم.
۱- بر طبق توضیح بنیاد، خانم شادی امین زمانی که متوجه میشود که خانم قزلو به عنوان یکی از سخنرانان بنیاد انتخاب شده است، از طرق مختلف سعی میکند در وحلهی اول بنیاد را قانع کند که تصمیمش را پس بگیرد و زمانی که میبیند بنیاد حاضر به پس گرفتن تصمیمش نیست، سعی میکند با هم کاری با خانم شادی صدراز طریق تماس گرفتن با سخنرانان سوئدی و جمعآوری امضای فعالان زن در اعتراض به انتخاب خانم قزلو، بنیاد را زیر فشار بگذارد که تصمیمش را عوض کند. کمیتهی بنیاد علیرغم گرایشش به کنار گذاشتن خانم قزلو، این اقدام را در ابتدا غیر عملی ارزیابی میکند و زمانی که شادی امین از خواستهاش کوتاه نمیآید، رفتار او را زورگویی و غیر دمکراتیک تحلیل میکند و تصمیم میگیرد در مقابلش بایستد و به هر شکل شده سمینار را همان طور که برنامه ریزی شده بود، به پیش ببرد. من یکی از کسانی بودم که تا حدود یک هفتهی قبل از سمینار از موضوع این اختلافها، تماسهای گرفته شده، نامهی نوشته شده و امضاهای جمعآوری شده بی اطلاع بودم. همچنین به کسانی تعلق داشتم که نوشتن این نامه و امضا کردن زیر آن را حق مدنی خانم امین و دوستان امضا کننده میدانستم و به آن احترام میگذاشتم، اما این حرکت را شخصن قبول نداشتم و برای حل مشکل پیش آمده کمک کننده نمیدانستم. امید من این بود که در کنفرانس بتوانیم با احترام به تفاوتهایمان راجع به روشهای درونی اعتراضاتمان صحبت کنیم و راههای جدیدی برای رفع چنین مشکلاتی بیابیم. اما روندی که این کنفرانس به خود گرفت و به خصوص برخوردهای بعضن به شدت منفی دوستان بنیاد به شادی امین و همچنین توضیحاتی که خانم قزلو در مورد نحوهی انتشار نامهیشان از طریق آقای آرشام پارسی دادند، از من امکان بحث و تبادل نظر منتقدانه بر روی این تاکتیک را گرفت. چرا که بحث و دیالوگ نیازمند به فضایی است که در آن تفکر، سوال، طرح نظر خود و گوش دادن به نظر مقابل امکانپذیر است. این فضا تنها زمانی به وجود میآمد که تک تک ما شرکت کنندهگان و به خصوص سازمان دهندهگان سمینار بنیاد مطلقیت صحت نظر خود و دوستان همراهمان را زیر سوال میبردیم و علیه جو پرخاش و علیه همهی اشکال بی حرمتی و رفتارهای خشونتآمیز و توهین کننده موضعگیری میکردیم. آنچه اما در این سمینار جای خودش را به نقد سازنده، دیالوگ و تبادل نظر داده بود بی حوصلهگی، بی مهری و ناسازگاری، برخوردهای تلافیجویانه و افشاگرانه، دستهبندی کردنها واز همه بدتر سکوت و حتا توجیح دوستان کنفرانس بنیاد و بسیاری از فعالان منفرد در مقابل این نفرت پراکنیها و خشمهای بیرون ریخته شده بود.
۲- ماجرای «همکاری» خانم قزلو با آقای آرشام پارسی در خشونت سایبری:
خانم قزلو نامهای را به آقای پارسی میدهد که در آن، از زبان فردی سوم ناشناس، اتهاماتی سنگین به خانم امین وارد میشود. این نامه در جریان خشونت سایبری آقای آرشام پارسی علیه خانم امین به طوری درازمدت مورد استفاده قرار میگیرد. خانم قزلو بر اساس نوشتههای بنیاد پژوهشها در ابتدا همکاری خودشان با آقای پارسی در این خشونت سایبری را انکار میکنند. اما مدتی بعد در نوشتهشان به نقش داشتن در خشونت سایبری اعتراف میکنند و میگویند که ایشان در این جریان بی تقصیر بودهاند. خانم قزلو در توضیح بی تقصیر بودنشان نامهی مذکور و اتهامات سنگینی که در آن به خانم امین وارد شده است را به چاقویی تشبیه میکنند که ایشان به دست آقای پارسی دادهاند، بدون این که بدانند وی با این چاقو به جان خانم امین میافتد. خانم قزلو با این توضیح نشان میدهند که نه دارای علاقه و نه دارای توانایی برای به عهده گرفتن مسوولیت کاری که کردهاند، میباشند. چاقو شیای است زخم زننده و کشنده که نباید هیچ زمانی بدون دلیل و بدون اطمینان از درستی استفاده از آن، از دستی به دست دیگری داده شود. به خصوص زمانی که چاقوی ما روی ضربهاش سمت فرد مشخصی است و فردی که ما چاقو را به دستش میدهیم با بیان خشونتآمیز و با مشت و لگد مجازی به جان این فرد افتاده است. ایشان یا میبایستی در این فضای خشونت چنین شی ضربه زنندهای را به دست خشونتگر نمیدادند، که این کار را کردند، یا میبایستی حداقل قبل و بعد از دادن این چاقو به دست آقای آرشام پارسی با او عهد میکردند، از آن در مناسبات خشونت استفاده نکنند، که این کار را نکردند. اما چنانچه ایشان ناآگاهانه و از سر بی دقتی این اقدام را کرده باشند، میبایستی، هر چه قدر هم که با خانم امین اختلاف داشتند، رسمن از او به عنوان فردی که به این گونه از ایشان و مشاورینشان زخم خوردهاند، معذرت خواهی کنند و در مقابل سو استفادههای بعدی از این نامه بایستند. اما خانم قزلو بر عکس عمل کردند و در ادامه خودشان نه تنها در کنار بلکه در صف اول ضرب زنندهگان جدید قرار گرفتند. این برخورد نشان میدهد که خانم قزلو اگر هم ناآگاهانه اقدامیکرده باشند، کاملن آگاهانه مسوولیت این اقدام خشونتساز، دادن ابزاری کشنده به دست کسی که توانایی کشتن دارد، و نتایج آن، ضرب خوردن طولانی مدت خانم امین، را به عهده نگرفتند.
- ۳- اما مشکل تنها این نبود و نیست که خانم قزلو قدرت مسوولیت پذیری ندارند، بلکه چرا بنیاد مسوولیت این اتفاق را به عهده نگرفت و تا حل شدن اتهامات وارده دعوت ایشان برای سخنرانی را معلق نکرد. به خصوص زمانی که تناقضات اعترافات خانم قزلو، در ابتدا گفتن همکاری نداشتن در خشونت سایبری و بعد از آن اعتراف به دادن نامه، بیرون آمد. حتا طرح موضوع چاقو و ضربه و عدم توانایی انتقاد به خود باعث تغییر تصمیم بنیاد نشد. و این سئوال هم چنان معلق و بدون جواب مانده است که چرا بنیاد علیرغم آگاهی به این موضوعات و علیرغم تمام پیشنهاداتی که دوستان مختلف در طی کنفرانس به وی کردند تا این حد منفعل و دفاعی عمل کرد و نه متعهد و فعال در ساختن فضائی سازنده و جمعی. (۱)
۴- روزهای دشوار قبل از سمینار:
روزهای قبل از سمینار من بیش از همه با دوستانی بحث میکردم که نامه اعتراضی شادی صدر و شادی امین را امضا کرده بودند. همانطور که در بالا نوشتم، من علیرغم این که حق دوستان میدانستم که این گونه اعتراضشان را به گوش سازمان دهندهگان سمینار برسانند، مخالف این تاکتیک بودم و در بحثهایم این اقدام دوستان امضا کننده را به بحث و نقد میکشیدم. تا این که فیلم های ویدئویی آقای ایرج مصداقی، که عملش پخش بذر نفرت و خشم علیه شادیها و نابود کردن و منزوی کردن آنها در جنبش زنان بود و هست و فیلمهای مشابهی را دیدم که در ارتش فمینیستی از طرف جمهوری اسلامی علیه شادی امین انتشار یافته بودند. با دیدن این فیلمها من با این انتظار به جلسهی جمعه رفتم که همهی مسوولان و فعالان و شرکت کنندهگان، با تمام انتقاداتشان به شادی امین و صدر در مقابل این ویدئوهای نفرت پراکن و نابودساز موضع میگیرند و نه تنها از دوست و همرزم تا دیروزشان بلکه از یک زن و از پرنسیب دیالوگ و انتقاد و نه نفرت پراکنی، انزوا و نابودی دفاع میکنند. چرا که تا قبل از این سمینار اگر هم گهگاهی روشهای ما در مقابل اشتباهات دیگران روشهایی خشن بودند اما نابود کننده نبودند. و به خصوص روشهای نابود کننده کمتر توجیه میشدند و مورد دفاع قرار میگرفتند. اما انتظار من بی نتیجه ماند. دوستانی که تا دیروز روی داشتن روحیهی همیاری و فعالشان زمانی که زنی و به ویژه دوستی مورد حمله و نابودی قرار میگیرد قسم میخوردم، چنان از اقدامات شادیها برای کنار گذاشتن خانم قزلو، از امضا جمع کردنهای آنها و به خصوص بدون اینکه منبع خبر را ذکر کنند، میگفتند که شنیدهاند برنامهی شادیها به هم ریختن جلسه است، خشمگین بودند که نه تنها کاری علیه این جو مسموم و نابود کننده نمیکردند بلکه بعضن خودشان با صدای بلند به فحش دادن به آنها و دیگر امضا کنندهگان و به خصوصی کردن و توجیه کردن صحبتهای ویدئویی نابود کننده و نفرت پراکن آقای مصداقی میپرداختند.
۵- روزهای سمینار
در دو روز اول سمینار بحثهای داخل سالن به آرامش برگزار شدند، اما جو بسیار ملتهب بود. تا در سالن بحث یا برنامهی هنری باز میشد، گروههای بحث و جدل، بعضن با برخوردهای دشمنانه و هتاکانه، به سرعت شکل میگرفتند. کلماتی چون کثافتها ، کثافت بازی، آشغالها، آشغال بازی، احمقها، احمقانه، بی خود کردند، نشانتان میدهم، به درک، بروند و گم بشوند و غیره با صدای بلند و نیمه بلند بگوش میخورد، که روی اصلیشان به امضا کنندهگان و سازمان دهندهگان این اعتراض بودند. بدبختی آن جا بود که اگر چه تمام این برخوردها در چهارچوب سمینار بنیاد انجام میگرفت، اما عملکرد بنیاد، کمیتهی محلی و هم رزمانشان و یا دهها زن فعالی که سالها در کنار هم بحث و مبارزه کرده بودند، این نبود جلوی این بددهنیها و برخوردهای دشمنانه و هتاکانه را بگیرند. و بگویند بس است. توهین نکنید، فحش ندهید. و یا این که تصمیم بگیرند چند ساعتی جریان سمینار را تغییر دهند و با اعلام قطعنامهای و یا برگزاری بحثی مخالفت خود را با روشهایی که ما را هر لحظه بیشتر به منجلاب میکشاند، اعلام کنند. من این راه حل را در روزهای سمینار به سه یار و مشاور بنیاد پیشنهاد کردم و در هر سه مورد جواب منفی گرفتم. جواب این بود که قطع سمینار خواستهی شادیها است و ما این کار را نمیکنیم. به این طریق مقابلهی با شادیها همچنان اهمیتش بالاتر از به وجود آوردن فضای دیالوگ و همکاری و مقابلهی علیه هتاکی و بی احترامی قرار گرفت. و با این اتفاق به نظر من یکی از مهمترین اهداف این سمینارها که دامن زدن به فضای تفکر و دیالوگ برای ساختن دنیایی بهتر با صلح و صفای بیشتر با خشونت و اهانت کمتر است، قربانی سیاستی مقابله جویانه و خشمگینانه شد. از این نظر برای من و شاید برای بسیاری دوستان دیگر فعال جنبش زنان، روند این کنفرانس شکست مبارزاتمان بود که معنایشان نه اصل برگزاری یک سمینار و یا بحث و فصح تئوریک، بلکه مبارزه برای ساختن دنیایی بدون خشونت بود و میباشد.
۶- عبوز از خط قرمز تا کنونی علیه تهاجم فیزیکی
در سومین روز سمینار به قول دوستی زخم چرکین ترکید. آقای ایرج مصداقی با مصاحبههای ویدئوهائیشان در مورد شادیها، برخوردهای لفظیشان در فواصل برنامهها با کسانی که به ویدئوهایشان انتقاد داشتند و به خصوص حملهی فیزیکیشان در روز سوم سمینار به مردی دیگر در بالا بردن جو تشنج و فضاسازیهای نفرت علیه شادی ها نقش بسیار مهمی بازی کردند.
یکی از بحثهای بعد از سمینار تحت نام «زد یا نزد» حول هجوم فیزیکی ایرج مصداقی به مرد دیگری بود. من در این جا نگاهی کوتاه به بحثها و نوشتههای بعد از کنفرانس در این مورد میاندازم که من را به شدت به یاد فیلم نادر و سیمین میاندازند، که در آن مداومن سعی میشد بدون این که دروغی گفته شود بخش مهمی از واقعیت پنهان نگه داشته شود.
بعد از سخنرانی خانم قزلو خانم دیگری در اعتراض به او اسم فردی را میبرد که «در زندانهای ج.ا. تواب بوده» و «در سازمان کنونی خانم قزلو مسوولیت مهمی به عهده دارد.» و به این همکاری اعتراض میکند. به وی، به حق، اعتراض میشود که چرا اسم برده است. یکی از یاران فعال کنفرانسها به این دلیل از او میخواهد سالن را ترک کند. صدا بالا میگیرد. مردی که در صف سوال کنندهگان قرار دارد به سمت دوست فعال کنفرانسها که یکی از دوستانش است میرود تا او را در آغوش بکشد و از او بخواهد آرام شود. آقای مصداقی (که بعد از برنامهی هنری روز دوم سمینار در مقابل من و چند دوست دیگر شرکت کنندهی کنفرانس با این مرد، که به برنامههای ویدئویی او انتقاد داشت، برخورد لفظی شدیدی داشتند) علیرغم آغوش باز شدهی این فرد، تصور میکنند که وی میخواهد دوست مشترک را بزند و به سمت وی هجوم میآورند از قرار معلوم او را از پشت میگیرند و به سمت خود میکشند تا وی از دوست مشترک جدا شود و بر اثر حدت این هجوم مشتشان به پهلوی این فرد میخورد. من در ردیف اول جلوی این اتفاقها نشسته بودم. دعوای دوستمان با خانم سوال کننده را دیدم و شنیدم. اما در زمان حملهی آقای مصداقی چشمم به مجری بحث بود به امید این که وی اقدامی بکند که ناگهان صدای «نزن بی شعور» دوستی را شنیدم که کنارم نشسته بود. بعد از مکالمهی اعتراضی کوتاه با این دوست سر برگرداندم و مجددن صحنه را دیدم. آقایی که ایرج مصداقی به وی حمله کرده بود همچنان با آغوش باز جلوی دوستمان ایستاده بود و با او با مهربانی حرف میزد. با این حال چندین نفر جلوی آقای مصداقی راگرفته بودند و خواهش میکردند که از هجومش دست بر دارد و آرام شود. من با دیدن این صحنه پا شدم به سمت این گروه رفتم و فریاد زدم: «بسه تمام کنید، این چه وضعیه آخه» چند دقیقهی بعد مرد مورد هجوم که نوبت سوال کردنش بود پای بلندگو گفت که برای اولین بار در تمام این سمینارها احساس امنیت نمیکند چرا که در کنار تهاجمات لفظی در جریان این درگیری با مشت به پهلویش زده شده است. من بعد از این جلسه با چندین دوست مشاور و همکار بنیاد صحبت کردم و به موضع نگرفتنشان علیه آقای مصداقی که او را مدام خشنتر کرده تا جایی که فیزیکی به مخالفانش حمله میکنند، اعتراض کردم. هیچ کدام ازاین دوستان از جمله دوستانی که در این جریان در کنار آقای مصداقی بودند، نگفتند که نزده است، بلکه گفتند اشتباه کرد، فکر کرد که به دوستمان حمله شده است. اما بعد از پایان سمینار بحثها جهت دیگری گرفتند و آن این که زده یا نزده. بحث من در این جا بر این نیست که زد یا نزد، چرا که این بحث اصل قضیه را برای من لوث میکند. یکی از خوبیهای جلسات تا کنونی زنان این بود که هجوم فیزیکی، چه موفق چه ناموفق، در آنها وجود نداشت و چنین هجومهایی به شدت مورد انتقاد قرار میگرفتند. اما در برخورد به هجوم بدنی مصداقی، فعالان این کنفرانس بر خلاف این سنت برخورد کردند. چرا که در این مورد اگر هم آقای مصداقی این فرد را نزد به او با خشم هجوم فیزیکی آورد، مشتش به بدن وی خورد، حال نه برای این که او را بزند بلکه برای این که او را از دوستمان جدا کند. او نزد ولی فرد مربوط خورد. چندین نفر لحظاتی جلوی ایشان را، که صورتشان از خشم برافروخته بود، گرفته بودند تا ایشان به این فرد هجوم جدیدی نکند و از او خواهش میکردند دست بر دارد. این رفتار تا کنون کنفرانسها و سمینارهای زنان در تبعید نبودند، بلکه به شدت در این سمینارها مورد انتقاد قرار میگرفتند. چرا این هجوم بدنی مورد انتقاد قرار نگرفت؟ چرا هجوم لفظی و برخوردهای نفرت پراکن و نابودکنندهی وی مورد انتقاد فعالان سمینارها و یاران بنیاد قرار نگرفت؟ در کنفرانس این را با فعالان این سمینارها که دوستان آقای مصداقی و دوستان خودم هم هستند مطرح کردم. دوستی که خود هجوم را دیده بود گفت: ایرج دوست من است. من خصوصی به او گفتم که رفتار او اشتباه است و نتیجهاش به ضرر خود او تمام میشود. ولی او ادامه میدهد. کاری هم از دست من و بقیه بر نمیآید و برای توجیه موضع نگرفتنش خصوصیترین مشکلات آقای مصداقی را برایم تعریف کرد که نشان دهد وی رفتارش در حال حاضر دست خودش نیست.
حداقل دو رفیق زن فعال سمینارهای زنان دیگر گفتند، مصداقی دوستمان است. علنی جلویش نمیایستیم. دوست فعال زنی گفت تقصیر خود شادی است. انگشتش را تو لونهی زنبور کرده است. چرا من باید از او دفاع کنم و خودم هم انگشتم را توی این لونه بکنم. توضیحات من که ما خود این لانه را با سکوتمان و توجیحاتمان به لانهی زنبور تبدیل کردهایم، چیزی که فردا یقهی دیگر زنان را خواهد گرفت و اتفاقن چون آقای مصداقی دوست شما است، شما مسوولیت بیشتری در واکنش نشان دادن دارید، چرا که او از دوستی شما اعتبار میگیرد و شدیدتر به زخم زدنهایش ادامه میدهد، فایدهای نکردند. حتا بعد از کنفرانس دوستان در این مورد نوشتند و پخش کردند و موضوع را به نزدن خلاصه کردند و به این طریق نیمی از حقیقت را گفتند تا نیم دیگر آن را که مورد انتقاد قرار گرفته بود پوشیده نگه دارند. فعالیت سیاسی آقای مصداقی و کوشایی و پرکاری شان از طرفی و دوستیشان برای این دوستان پیکر زیبایی بود که باید به هر قیمتی که شده، به خصوص به قیمت سکوت در مقابل ترویج بذر نفرت و روپوشانی و توجیه خشونت و هجوم فیزیکی ایشان، حفظ میشد.
۷- دوای کمر شکستهی اعتماد
سمینار بنیاد ۲۰۱۸ و اتفاقاتی که در آن افتاد جزو بدترین تجربیات زندهگی سیاسی من در بیست و هشت سال اخیر بودند. تجربیاتی بودند که خشونتهای تجربه شدهی زندگی شصت سالهی من و بسیاری از یاران زنم را جلوی چشمم زنده کردند. تجاربی چون: زدن، توهین کردن، تهدید کردن و سعی در منزوی و نابود کردن زنی از طرف مردی به بهانهی اشتباهات این زن و اختلافات شخصی و سیاسی با وی؛ سکوت و توجیه این پرخاشگریها و خشونتها و تنها گذاشتن این زن از طرف «نزدیکترین یاران» تا دیروز به بهانهی اشتباهات وی و برای حفظ یاران امروز، به خصوص مرد پرخاشگر؛ انگشتان پر از خشم نشانه گرفته به یک دیگر، فریاد زدن و فحش دادن علنی زنی، که خشمگین از رفتار «ناپسند و اشتباه» زنی دیگر بود و نمیدید که این پرخاشگری در جمع، تا چه حد نابود کننده است. بی زبانی و بی عملی دوستان زنی که چندان موافق فحش دادن نبودند ولی نمیخواستند با مخالفت علنیشان علیه فحش و توهین، دوستان فحش دهنده را علیه خود بسیج کنند و یا از دست بدهند.
این تجربیات کابوسهایی در زندهگی من بودند که تصور داشتم آنها را با داشتن دوستان زن عزیز و آگاهی که در جریان مبارزات جنبش زنان پیدا کردهام، دیگر هرگز در زندهگیام تجربه نکنم. تجربههایی که موفق شدند، کمر اعتماد مرا به توان شیوههای کنونی مبارزاتمان برای پیش بردن مبارزهی جمعی صلحآمیز، چند صدایه، محترمانه، تقویتگرا و پشتیبانی کننده با یکدیگر، به خصوص زمانی که اختلافات و مشکلات در میان میآیند، بشکنند.
تجربهای که باعث ضرب خوردن عمیق به اعتماد من به دوستان «همرزم» جنبش زنانم و تصمیم به پایان دادن فعالیت مستقیم و مشترک سی سالهی من با گروههای برگزاری سمینارهای زنان و زنان همجنسگرا و همچنین بنیاد پژوهشها گشت.
و این متاسفانه بخشی از تجربهی جنبش ترقیخواه چپ و جنبش زنان است، که نه تنها همچون خانم شادی امین بلکه مانند بسیاری از دیگر فعالان و گروههای جنبش چپ و جنبش زنان، یارانشان را به دلیل رفتار جنگ طلبانه و خشونت آمیز با دیگر همرزمانشان و بی اعتبار کردن و تضعیف آنان و نیازمندی به تک صدایی و داشتن حقانیت یک طرفه از دست دادند و از دست میدهند. تا زمانی که ما این تجارب را به نقد نکشیم، نتایج خراب کنندهی آن را جدی نگیریم و پیگیرانه و مسوولانه در صدد پیداکردن راههایی که مبارزهی چند صدایی را ممکن میکنند نباشیم، بحث تئوریک اتحاد ما را قوی تر نخواهد کرد و مبارزهمان را به ثمر نخواهد رساند. با امید به رسیدن چنین روزی.
نیما یوشیج چه زیبا گفت:
فکر را پر بدهید
و نترسید که از سقف عقیده برود بالاتر
فکر باید بپرد
برسد تا سر کوه تردید
و ببیند که میان افق باورها
کفر و ایمان چه به هم نزدیکاند
…
فکر اگر پربکشد
جای این توپ و تفنگ، این همه جنگ
سینهها دشت محبت گردد
دستها مزرع گلهای قشنگ
…
فکر اگر پر بکشد
هیچکس کافر و ننگ و نجس و مشرک نیست
همه پاکیم و رها…
یکم سپتامبر ۲۰۱۸
(توضیح گاه نامه ۹۱: این سروده به نیما یوشیج و و چند سرایندهی دیگر منسوب است.)
این نوشته برای اولین بار در گاه نامه ی شماره ۹۱ سپتامبر ۲۰۱۸ درج شده است.
(۱) در مقاله ی اصلی چاپ شده در گاه نامه در این قسمت نقل قولی را از خانم ناهید نصرت آوردم، که چون این نقل قول نه متعلق به فرد وی بلکه متعلق به کل کمیته ی بنیاد بود و موضوعش دیگر به مضمون این مقاله نمی خورد در این جا آن را تکرار نکردم. با تشکر از خانم نصرت به خاطر تذکرش و معذرت خواهی از او به خاطر این اشتباه!
Tags: بنیاد پژوهش ها, شادی امین, کنفرانس زنان