لیلا موری کاندیدای دکترای رشته مطالعات خاورمیانه- گرایش زنان در دانشگاه کلمبیای نیویورک، درباره واکنشها به سخنان شادی صدر نوشته است.
مهمان هفته پیش برنامه پارازیت شادی صدر بود. هنوز یک سال از مقاله خانم صدر در مردمک با عنوان «چه فرقی است بین امام جمعه تهران و مردان ایرانی» نگذشته که این برنامه هم موجی از نوشتهها و انتقادات را برای او رقم زد.
در بعضی از نوشتهها و تحلیلها شادی صدر نه تنها به عنوان سمبل مفهوم بییال و دمی به نام «فمنیسم ایرانی» معرفی شد بلکه هدف موج جدیدی از تخطئههای شخصی قرار گرفت. بسیاری از منتقدانش او و جنبش زنان هم خود را نظریهپرداز فمینیسم و جنبش زنان دانستهاند.
در یکی از نمونههای اخیر در این خصوص علی افشاری از منظر خود در مقالهای (که مشخص است حتی اطلاعات پایهای درباره موج اول و دوم فمنیسم که به آن اشاره کرده ندارد) با دیدگاه تئوریک به نقد جنبش زنان پرداخته است.
نوک حمله ظاهرا به جملهای بوده که شادی صدر در مصاحبه به کار برده است. این جمله در طول برنامه از طرف خانم صدر تصحیح شده است ولی همچنان به عنوان دستاویزی برای ادامه انتقاداتی که بیشتر بوی تخریب میدهند باقی مانده است؛ من از مردانی که خشونت میکنند متنفرم!
اینکه شادی صدر از مردانی که خشونت میکنند «خوشش نمیآید» و یا «متنفر است» به نظر خیلیها برخورنده بوده است. حتی برخی تا به آنجا پیش رفتهاند که این خوش نیامدن را مصداق «خشونت» برشمردهاند. یعنی به همین سادگی مسئله مهمی به نام خشونت علیه زنان مورد بیتوجهی و چشم پوشی قرار میگیرد (که هدف اصلی شادی صدر هم در مقاله پارسال و هم در مصاحبه اخیرش بوده است) و به جایش کلمه «نفرت» از گروهی از مردان موضوع بحث و مباحثه و انتقاد از یک شخص میشود.
در مطلبی در همین زمینه و در جهت انتقاد از شادی صدر که در سایت رادیو زمانه چاپ شده از «مردانگیای» صحبت شده که خشن بودن را جزیی از هویتش میداند و باید توسط فعالان جنبش زنان مورد توجه قرار بگیرد و درباره آن کاری شود.
بارها فعالان جنبش زنان به نقش آموزش پرداختند اتفاقا در همین مصاحبه شادی صدر به نقش آموزشی که مردان فعال ضد خشونت میتوانند ایفا کنند پرداخته است که به خاطر زمان کم برنامه به طور خلاصه مطرح شد.
برداشت من این بود که اگر مردانی هستند که فکر میکنند باید در این زمینه قدمی برداشت چرا خود اقدام به به پا کردن برنامهها و کارزارها و کارگاههای آموزشی نمیکنند و از ابزارهایی که در اختیار دارند استفاده نمیکنند و فقط از فعالان جنبش زنان که امکانات محدودی دارند و همین تعداد محدودشان تحت فشار و سرکوب شدید بودهاند و هنوز هستند انتظار دارند که این بار را به دوش بکشند؟ به نظر من شاید چنین برداشت میشود که بحث خشونت فقط مشکل زنان و فعالان جنبش زنان است و آنها به تنهایی باید فکری به حالش کنند و ما فقط بیرون گود نشستهایم که عملکرد آنها را به نقد بکشیم.
به گمان من اگر این افراد اعتقاد دارند که در جامعه تبعیضهایی وجود دارد و برای از بین بردن خشونت جنسی و جنسیتی باید همه آحاد جامعه همکاری کنند، خود آنها باید کاری کنند و همه کار خود را محدود به انتقاد و تخطئه فعالان زنان آن هم بعد از هر مصاحبه و یا هر نوشته نکنند. معتقدان به وجود تبعیض، یک نمونه از این همگرایی و همفکری را میتوانستند قبل از این مصاحبه و درمناسبتی مثل روز جهانی زن نشان دهند.
به نظر میرسد که این تخطئه در درازمدت سودی به حال جامعه به طور کل و زنان به طور خاص نداشته باشد. گمان نمیرود که انتقاد کردن به خودی خود بدون توجه به گذشته و تاریخ و تجاربی که این زنان به جای گذاشتهاند گره گشا باشد و نادیده گرفتن فعالیتها و تلاشهایی که امثال شادی صدر در ایران انجام دادهاند و محدود کردن تاریخچه فعالیتهای او به یک مقاله و مصاحبه کمکی به بهبود اوضاع برساند. و تقلیل دادن کل جنبش زنان به یک شخص و کوبیدن او به عنوان سمبل یک جنبش بعید به نظر میرسد که افراد را به هم نزدیکتر کند و یا کمک کند که بتوانیم با همفکری فکری به حال مشکلات کنیم.
به طور خلاصه اینکه، برداشت نگارنده این است که شادی صدر در گفتههایش در نظر داشت به خشونت علیه زنان چه روانی و چه فیزیکی و چه در خانه و چه در خیابان بپردازد و توجهات را به آن جلب کند و در بدترین صورت ممکن میشود گفت استراتژی به کار برده توسط شادی صدر خوشایند برخی نیست و یا برخی جملاتی که به کار برد بسیار صریح بوده و برخی از افراد را آزرده کرده است (که البته میتوان این سوال را مطرح کرد گه اگر همین کلمه تنفر را درباره نیروهای سرکوبگر توسط شخص دیگری به کار گرفته شود همچنان برخورنده خواهد بود؟ )
به نظر بسیاری از ما خشونت در همه فرمهایش نکوهیده است و همچنین فردی که مرتکب خشونت میشود قابل نکوهش. ولی گویا برخی از این جمله شادی و این خشونت علیه زنان، که شادی صدر از آن یاد میکند یک حمله شخصی برداشت کردهاند.
من درست نمیدانم که کل پیام یک شخص را در یک جمله خلاصه کنیم و کل تلاشهای یک فرد و یک جنبش را به خاطر یک جمله مورد حملهها و ترورهای شخصیتی قرار دهیم، و از کنار پیام اصلی، در این نوشتهها و گفتهها بگذریم و به جای نقد استراتژی یک شخص، او را متهم به بیسوادی و بیمایگی کنیم.
اگر واقعا برایمان خشونت و مبارزه با همه انواع آن مهم است به جای تخریب سعی کنیم نظرات سازنده داشته باشیم و خود جزیی از این سازندگی باشیم.
مردمک