نوامبر ۳, ۲۰۱۱
در روز شنبه ۷ آبان ۱۳۹۰ به مناسبت سی امین سالگرد اعدام مهدی خسرو شاهی و همزمان با روز اعدام علی مهدیزاده در ۲۸ مین سالگرد اعدام او، یک درخت آلبالو در باغ یکی از دوستان خانواده آنها در شهر فرانکفورت آلمان کاشته شد.
این مراسم با حضور کسانی از اعضا ی خانواده آنها وبیش از۶۰ نفر از زندانیان سیاسی سابق رژیم شاه و جمهوری اسلامی و دوستان و یاران آن عزیزان که به این مراسم دعوت شده بودند برگزار شد.
مهدی خسرو شاهی متولد ۱۳۲۵ بود. در سال ۱۳۵۰ در ارتباط با سازمان مجاهدین خلق دستگیر و به حبس ابد محکوم شد. در زندان به مارکسیسم گروید و از این سازمان جدا شد. در ۳۰ دی سال ۵۷ همراه آخرین سری زندانیان سیاسی آزاد شد. آزادی اش کوتاه بود بار دیگر در مهر ماه سال ۱۳۶۰ دستگیر شد و در ۱۵ آذر همان سال تیرباران گردید.
علی مهدیزاده در سال ۱۳۲۴ متولد شد. سال ۱۳۵۰ همراه گروه ستاره سرخ دستگیر و به ۱۰ سال حبس محکوم شد و در پائیز سال ۵۷ همراه دیگر زندانیان سیاسی آزاد گردید. علی بار دیگر در فروردین ماه سال ۱۳۶۲ دستگیر شد و در هفتم آبان همان سال تیرباران شد.
مهدی خسرو شاهی و علی مهدیزاده از جمله بنیان گزاران سازمان راه کارگر در سال ۱۳۵۸ بودند و در مبارزه برای آزادی و برابری و سوسیالیسم از جان خود گذشتند.
به هنگام کاشتن درخت و درچند ساعتی که این مراسم برپا بود اندوه و هیجان شادی کاشتن درختی که نماد یاد پایدار مهدی و علی خواهد بود، بهم گره خورده بود. همچنین به فضای مراسم تنوع رنگهای زیبای درختان پائیز جلوه داده بود. همزمان با غروب شعله های آتش همه را به دور خود جمع کرد و ترانه های خاطره انگیز خوانده شد. رخشنده، همسر علی مهدی زاده با صدای گرمش و مهدی اصلانی با سه تار و صدای مهربانش و پرویز با قطعه ای از اپرای کوراغلو و شعرهایی که بهمن در طول مراسم دکلمه کرد شور دیگری به مراسم افزودند.
در این مراسم خانواده این دو عزیز سخنان کوتاهی گفتند، این فضای باغ و کاشت درخت بود که سخن می گفت و چه زیبا.
در سخنان کوتاهی اصغر ایزدی گفت: کاشتن این درخت آلبالو و بقای استوار آن برای ما یک مکان یادآوری است. ما آموخته ایم که هرچند این حافظه است که یادآوری را ممکن می سازد می خواهیم اما، با کاشتن این درخت در ثبت مجسم یادهایمان بکوشیم.
با کاشتن این درخت برتعهد پایدارمان به جنبش بزرگ دادخواهی و عدالت خانواده های اعدام شدگان و ترورهای سیاسی پای می فشاریم. ما خود را درکنار و همراه مادران خاوران، خانواده های قتل های سیاسی زنجیره ای سال ۷۷ و ترور های سیاسی خارج از کشور و مادران عزادار قربانیان جنبش اعتراضی و کهریزک می دانیم و تا رسیدن به خواست این جنبش برای حقیقت و دادخواهی و عدالت از پا نخواهیم نشست.
خواست دادخواهی و عدالت نه تنها پاسخی است به این که : ” دیگرهرگز چنین مباد!” بلکه نقطه عزیمت این خواست بر این مبنا است: ” نباید این جنایت علیه بشریت اتفاق می افتاد”.
رخشنده حسین پور، همسر علی مهدیزاده، در سخنان خود به فراز هائی از زندگی علی اشاره کرد.ر خشنده گفت: زمانی که در سال ۵۷ علی از زندان رهئی یافت همراه با زنده یاد دکتر غلام ابراهیم زاده به تحصن خانواده ها در کانون وکلا پیوست. سال ۶۰ کرامت متولد شد و علاقه و عشق علی به فرزندش وصف ناپذیر است، شاید می خواست عشق یک عمر پدری را در دوسال فشرده کند. کرامت را دوبار به ملاقات پدرش بردم.
او همچنین گفت: در سال ۶۷ در تحصن و اعتصاب غذائی که برای نجات زندانیان سیاسی کرده بودیم، خبر اعدام برادرم را در آن تابستان خونین شنیدم. آنجا من ترانه ای خواندم که دوست بسیار نازنیم شهره مدیر شانه چی که در سال ۱۳۶۰ اعدام شده بود، خواندم. اینجا می خواهم آن ترانه را به یاد همه اعدام شدگان بخوانم. و این گفته علی در وصیت نامه ش برایم همواره زندگی برانگیز بوده است: “همیشه زنده ام و همیشه با شما خواهم بود”.
خواست و آرزو من هم این است که زمانی در یک دادگاه شاهد دادخواهی و عدالت باشم و علیه همه کسانی که علیه بشریت جنایت کرده اند شهادت دهم.
رخشنده در سخنان خود بارها با نام بردن از تعدادی از اعدام شدگان یاد آنها را گرامی داشت.
کرامت، فرزند علی مهدیزاده، با نگاهی از اندوه کوتاه سخن گفت: من دو ساله بودم که پدرم را اعدام کردند ومن هیچ خاطره ای از او بیاد نمی توانم داشته باشم. پدرم نیست اما در تمام زندگیم همواره او را در کنار خودم و دستان او را بر شانه های خود حس می کنم. زمانی که چندین سال بعد یکی از جان به دربردگان کشتار تابستان ۶۷ که در سال ۶۲ با پدرم هم سلولی بوده به دیدن من و مادرم آمد خاطره هائی از پدرم در ذهنم نقش بست. حضور همگی شما در کاشتن این درخت برای من نشانی است از یاد ماندگار پدرم. در وصیت نامه پدرم شعری از فروغ آمده است که همواره الهام بخش زندگی من بوده است: ” پرواز را به خاطر بسپار/ پرنده مردنی ست” . من از بودن شما در مراسم کاشتن این درخت بسیار متشکرم.
منیره برادران، خواهر مهدی، در سخنان کوتاه خود از شکوه زندگی برادرش یاد کرد. او گفت که هر بار در سالگرد تیرباران مهدی در سی سال گذشته حسهای متفاوتی داشته است. سالهایی افسوس خورده که چقدر آزادی برادرش از زندان کوتاه بوده است. امسال اما، حس دیگری دارد. امسال شکوه ۳۵ سال زندگی برادرش در نظرش جلوه بیشتری دارد. او گفت که تیرباران برادرش و همه اعدامهای آن دهه جنایتی بوده که دادخواهی باید در باره شان صورت گیرد ولی سوی دیگر، زیبائی زندگی برادرش و جلوه های شخصیت او مثل شجاعت، صراحت، عشق به آرمانش و انسانها و طنز زیبایش است که رد و خاطره آن می ماند.
نوشته شده توسط:اصغر ایزدی