جنبش زنان و استراتژی استحاله در جنبش سبز(بحران عاملیت-۲) / محبوبه عباسقلی زاده

تقریبا همه طیف های موجود در جنبش زنان پس از وقوع کودتای انتخاباتی، با اعتراض فراگیر مردمی که بتدریج در قالب جنبش دمکراسی خواهی سبز[i] مریی گردید، همراه شدند. هر چقدر که سرکوب باعث تغییر ساختار سازمانی جنبش زنان شده است[ii]، جنبش سبز بر تغییر استراتژی های جنبش زنان اثر گذاشته است. تغییر استراتژی های گروه های درگیر در جنبش زنان چگونه شکل گرفت و تا چه حد این استراتژی ها توانسته است عاملیت فعالان جنبش زنان را با توجه به تغییرات ساختاری حفظ کند؟ این بخش از مقاله تلاش دارد تا با پاسخگویی به این پرسش کنش های جنبش زنان را در فاصله بعد از کودتای انتخاباتی تا پایان سال ۱۳۸۸ ه.ش مورد ارزیابی قرار دهد.

مسئله مهمی که از هفته های نخست درگیر شدن فعالان زن در جنبش سبز شکل گرفت و بتدریج اکثر نظریه پردازان و فعالان جنبش زنان را متوجه خود ساخت این بود که “چگونه می توان بین جنبش زنان و جنبش سبز و فشار سیاسی موازنه ای به نفع تغییر شرایط زنان ایجاد کرد؟”[iii]. از نیمه دوم تیرماه سال ۸۸ یعنی به فاصله کمتر از یک ماه از وقوع کودتای انتخاباتی تا بدین سو، نظریه پردازان و فعالان جنبش زنان درباره رابطه جنبش سبز و زنان مقالات متنوعی نوشته و از زاویه های مختلف استراتژی های ممکن را بررسی کرده اند. اما آنچه در این متن مورد توجه قرار می گیرد، بررسی نظری استراتژی های ممکن نیست، بلکه قرائت واقع گرایانه استراتژی های برآمده از کنش های زنان در میدان عمل و تقسیم بندی آنان به سه طیف اصلی است:

۱- استراتژی های مردم محور: در این نوع استراتژی ها مطالبات زنانه به حاشیه رانده شده و مطالبات دمکراتیک مردم در صدر قرار می گیرد. موضوع اصلی در این استراتژی مردمی نگه داشتن فرایند جنبش دمکراسی خواهی و رفع شدن عملی کلیشه های جنسیتی در جریان مبارزات دمکراتیک مردمی است.

۲- استراتژی های جنسیت محور: در این استراتژی ها مسئله جنسیت اولویت اصلی را دارد. مقاومت در برابر غلبه مطالبات کورجنس در جنبش سبز بر خواسته های زنانه و قوانین، مبارزه با رویه های تبعیض آمیز حکومت و اعتراض بر علیه سیاست های واپسگرایانه حکومت موضوع اصلی این استراتژی است.

۳- استراتژی های تلفیقی: این استراتژی ها طرفدار تغییر مطالبات مطلقا زنانه به مطالباتی است که بتواند بین دو جنبش سبز و زنان پیوند برقرار کند. پیدا کردن مرزها و خواسته های مشترک بین دو جنبش و تلفیق این مطالبات در کنش های جنبش زنان مسئله اصلی استراتژی های تلفیقی است. این نوع استراتژی ها طرفدار ایجاد پیوند بین جنبش زنان و سبز و زنانه کردن جنبش سبز هستند. استراتژی های تلفیقی بتدریج به استراتژی های غالب طیف متنوع و وسیعی از فعالان جنبش زنان در داخل و خارج از ایران تبدیل شده است و تقریبا اکثر کنش های زنان در دفاع از حقوق زندانیان سیاسی، دادخواهی از قربانیان سرکوب و مبارزه با خشونت سیاسی را شامل می شود.

استراتژی های مردم محور و نیروهای مولد آن

دو بخش مهم از جنبش زنان به هر دو معنی عام و خاص آن در عمل این استراتژی را پیشه خود ساخته اند. بخش اول زنان و دخترانی هستند که مشارکت در جنبش سبز فضای مناسبی برای مریی شدن آنان فراهم کرد و چنانکه پیش از این گفته شد به دلیل برخورداری از آگاهی جنسیتی می توان آنان را نیروهای جنبش زنان به معنی عام آن دانست. بخش دوم جوانانی هستند که ضمن فعال بودن در گروه های مختلف جنبش زنان، سابقه طولانی مدتی در جنبش زنان به معنی خاص آن نداشته اند. اکثر این افراد در سال های اخیر- بعد از قدرت گرفتن احمدی نژاد در دولت نهم- و انسداد فعالیت در جامعه مدنی، بسته شدن فضاهای دانشگاهی و کم تحرک شدن جنبش دانشجویی، از طریق کمپین های مختلف بویژه کمپین یک میلیون امضا به جنبش زنان پیوستند. در همین دوره بود که پدیده مردان فمنیست با پیوستن تعدادی از جوانان چپ گرا یا اصلاح طلب به فعالیت های زنان خودنمایی می کند[iv].

چگونه جوانان فعال فمنیست جذب جنبش سبز شدند؟ شمار قابل توجهی از جوانان فعال اصلاح طلب در گروه های مختلف جنبش زنان – اعم از پسر و دختر- همزمان با داغ شدن فضای انتخاباتی وارد ستادهای انتخاباتی ” میرحسین موسوی” و یا ” کروبی” شده و پس از ظهور جنبش سبز فعالانه در آن شرکت جستند. بلافاصله پس از وقوع کودتای انتخاباتی، این طیف از فعالیت های فمنیستی به سمت فعالیت های سبز گرایش پیدا کرده و تقریبا همه انرژی خود را مصروف رونق بخشیدن به حرکت های مردمی کرده است. جوانان چپ گرا نیز که به دنبال تغییرات جدی دمکراتیک بودند بلافاصله بعد از حضور مردم در خیابان ها به صفوف مردم پیوستند. نویسنده تلاش کرده است در مراحل مختلف پیشروی جنبش سبز در تابستان و پاییز ۱۳۸۸ با نمونه های متنوعی از جوانانی که در سال های گذشته در گروه های فمنیستی فعال بوده و در ماه های پس از کودتای انتخاباتی محور اصلی فعالیت های خود را روی جنبش سبز متمرکز کرده اند مصاحبه غیر مستقیم کند.

به طور مختصر مصاحبه ها حاکی از این است که اکثر این جوانان از انسدادی که در سال های اخیر در مسیر فعالیت های جنبش زنان ایجاد شده بود خسته و فرسوده شده بودند، از اختلاف های داخلی و نخبه گرایی های درون گروهی به تنگ آمده و هربار که فعالیتی را با انگیزه و شور فراوان شروع کرده بودند در اندک مدتی به دلیل موانع سیاسی و یا اختلافات درونی دلسرد شده و گوشه نشینی اختیار کرده اند. از نظر آنها جنبش زنان دیگر آن شور و حال سابق را به آنان نمی داد و تغییراتی که ایجاد می کرد کند و لاک پشتی بود. آنها پویایی جنبش زنان و سبز را با هم مقایسه کرده و می گویند که جنبش سبز زنده و پویاست، همه می توانند در آن فعال باشند و امید داشته باشند که بالخره یک روزی همه چیز عوض خواهد شد. آنها تحلیل می کنند که زنان هم بعد از پیروزی جنبش سبز خودبخود به حق و حقوق خود می رسند. دیگر این همه فشار روی دختران جوان نخواهد بود و تغییر ساختار سیاسی و بافت قدرت باعث تغییر حقوق و سیاست های ضد زن خواهد شد.

مصاحبه شوندگان در مورد اینکه چگونه تجربیات مدنی و گروهی خود در جنبش زنان را به حرکت های مردمی جنبش سبز انتقال داده اند پاسخ روشنی نداده اند. آنها در پاسخ به این سئوال می گویند که ” فکر می کرده اند تجربیات آنان چند قدم جلوتر از مردمی باشد که تجربه کار جمعی نداشته اند اما در عمل و در بحبوبه حرکت های خیابانی ابتکارهایی که از مردم به صورت خودجوش و در لحظه بروز کرده است به مراتب به درد بخورتر از تجربه هایی بوده است که آنان داشته اند.” . آنان مثال می زنند که “چگونه مردم با مهارت تمام می توانسته اند افرادی که تحت تعقیب یگان های ویژه بودند فراری دهند، از نمادهای سبز به موقع استفاده کرده و در شرایط خطر تظاهر به رهگذر بودن بکنند و چگونه در لحظه شعارهایی زیبا ساخته و یا بر در ودیوار شعار بنویسند. انتقال اطلاعات از طریق اس ام اس هایی با موبایل های ناشناس و ده ها روش دیگر اطلاع رسانی و مهمتر از همه فیلمبرداری از حوادث مهم و ارسال آن به شبکه های اجتماعی از ابتکارات خود جوش مردم بوده و اساسا جنبه برنامه ریزی شده از قبل را نداشته است.” این جوانان فعال می گویند که “اتفاقا ترس و احتیاط آنها از مردم کوچه و خیابان بیشتر بوده چون واهمه این را داشتند که شناسایی شده باشند و فکر می کردند اگر بازداشت شوند به دلیل “فعال” بودنشان بیشتر در معرض تهدید باشند و همین مسئله باعث می شد که مثلا از پسر یا دختر همسایه که براحتی در پشت بام شعار الله اکبر می داد یا در خیابان ها در برابر یگان ها و لباس شخصی ها مقاومت می کرد احتیاط بیشتری کنند.”

ظهور بدنه اجتماعی جنبش زنان در جنبش سبز: بخش دومی که عملا وارد مشارکت مطلق با جنبش سبز شده است زنان و دختران متعلق به بدنه اجتماعی هستند. پیش از این توضیح داده شد که چگونه جنبش زنان از نظر نویسنده به دو بخش خاص و عام تقسیم شده است. هر چند چنین تقسیم بندی بدون هیچ داوری ارزشی است اما نشانگر یک تفاوت اساسی میان این دو بخش است. جنبش زنان از نظر نویسنده به معنی فعالیت نیروهای اجتماعی بر اساس “اراده فردی یا جمعی برای تغییر وضعیت موجود زنان و مبتنی بر خود آگاهی جنسیتی” است. جنبش زنان به معنی عام فاقد سازو کار گروهی است و به معنی دیگر شامل زنانی می شود که با وجود تمایل به تغییر نقش های جنسیتی فاقد ساز و کار عمل جمعی و گروهی هستند و به اصطلاح حرکت توده وار دارند اما جنبش زنان به معنی خاص، وارد دوره های مختلفی از کار گروهی و حرکت جمعی شده و به صورت هدفمند برنامه مشخصی برای تغییر را دنبال می کند. از طرف دیگر جنبش زنان به معنی عام در بدنه اجتماعی فعالی بوده و نقش نیروهای حمایت کننده و فشار را به عهده دارند، این در حالی است که جنبش زنان به معنی خاص نیروهای موثر و بدنه مدیریتی جنبش زنان را تشکیل می دهند و تعیین می کنند که چگونه و کی و برای چه چیزی باید جنبش زنان را بسیج کنند.

شاید مهمترین تغییری که جنبش زنان در سال ۸۸ با آن مواجه شد، ظهور بدنه اجتماعی جنبش زنان در بستر حرکت های اعتراضی سبز، پیشی جستن آنها از رهبران متعارف جنبش زنان و مریی شدن نوعی عاملیت مستقل و معطوف به تغییرات دمکراتیک در بین آنها بوده است. در واقع چنین پیشی جستنی از یک طرف به دلیل همراهی به موقع این نیروها با جریانات اعتراضی و پرسرعت جنبش سبز و از طرف دیگر به خاطر کند شدن واکنش های بخش رهبری جنبش زنان در گرماگرم حوادث تاریخی ماه های اخیر – تابستان ۸۸ تا اسفند ۸۸ – بوده است.

یکی از نمونه های روشن بروز عاملیت زنان در بدنه اجتماعی جنبش زنان و عقب نشینی عاملیت زنانه در بخش رهبری جنبش زنان مربوط به روزهای آغازین جنبش سبز است. در روزهای نخست تحقق کودتای انتخاباتی تقریبا همه وب سایت های متعلق به گروه های مختلف جنبش زنان سکوت اختیار کرده بودند. این سکوت می توانست دلایلی مختلفی داشته باشد: نخست غافلگیر شدن جنبش های اجتماعی و از جمله جنبش زنان – به معنی خاص- در برابر حضور گسترده مردم که در ابتدا به نظر می رسید در چند روز آینده فروکش خواهد کرد. دلیل دوم که در بخش گذشته گفته شد بازداشت گسترده فعالان مدنی و از جمله چند فعال زن در روزهای اولیه کودتای انتخاباتی بود و دلیل سوم پیوستن فعالان شوریده حال جنبش زنان به مردم و جذب شدن آنان در اعتراض های میلیونی بود:

یکی از فعالان جوان در مصاحبه اش می گوید: “روزهای اول که مردم به خیابان ها ریخته بودند، همه غافگلیر شدیم. حس می کردیم که جنبش زنان از مردم عقب مانده است و همه در شوک بودیم”[v].

در نوشته ای که خاطرات آن روزها را بیان می کند می خوانیم: ” آن روزها مثل افسون زده ها بودیم. صبح که بلند می شدم اول از هر چیزی با ترس خبرها را رصد می کردم و خدا خدا می کردم مملکت یک شبه کون فیکون نشده باشد. بعد تا ظهر دل دل می کردم که خیابان بروم یا “زندگی” کنم …و بعد خودم را می دیدم که وسط زباله های آتش گرفته و گاز اشک آور و جنگ و گریز مردم و گاردها، دستهایم را حلقه کرده ام در دست دوستانم.[vi]”

شاید اولین واکنش معنی دار گروه های فعال زنان در برابر جنبش سبز از زمانی آغاز شود که ندا آقا سلطان در تظاهرات سی خرداد هشتاد و هشت کشته می شود. انتشار چند شعر و قطعه در رثای ندا آقا سلطان اولین پیام هایی است که پس از چند روز سکوت در سایت های زنان دیده می شود.[vii] سراینده یکی از این اشعار درپاسخ به این پرسش که تا حد چه سرودن این اشعار را می توان به حساب یک کنش هدفمند و برنامه ریزی برای مشارکت جنبش زنان در عرصه اعتراضات مردمی دانست، می گوید که ” این شعر فقط بیان حسی که بود بعد از دیدن تصویر ندا در رسانه ها به من دست داد، اصلن در آن موقع به این فکر نکرده بودم که به عنوان یک فعال جنبش زنان لازم است واکنشی نشان دهم. همه ذهنم درگیر زندگی تازه ای شده بود که از صبح تا شام در خیابان ها با مردم داشتم ودلم می خواست من هم سهمی در رساندن پیام ندا داشته باشم، من بشدت متاثر شده بودم.”[viii]

ظرف مدت کوتاهی ندا آقاسلطان به نماد مقاومت ملی تبدیل شده و آوازه او در جهان می پیچد. نیره توحیدی[ix] در توصیف پدیده ندا می نویسد:

” از منظر جامعه شناختی خصائل ندا آقا سلطان به خوبی نمایانگر موقعیت پسا بنیاد گرایی (post-fundamentalist) و پسا اسلام گرایی (Post-Islamist) جامعه ایران، یعنی غلبه عرفی گرایی و اعتقاد به دولت غیر دینی است که بسیاری از خصائل جنبش سبز را نیز باز تاب می دهد: نه تنها جنسیت ندا نمایانگر جنبه قوی نقش زنان در جنبش کنونی است، بلکه جوانی او واقعیت جمعیت جوان ایران (۷۰ در صد زیر سی سال)، و نیز طبقه اجتماعی اش و ظاهر و شیوه پوشش او، دانشجو بودنش و اینکه (به قول مادرش) برای پاسخ به سوال های زمانه خود به رشته فلسفه و دین شناسی روی آورده و سپس به یادگیری موسیقی و هنر پرداخته بود، و اینکه در روز و ساعت تظاهرات و به هنگام اصابت گلوله به قلب اش، در کنار معلم موسیقی خود بوده است، و بالاخره اینکه به گروه سیاسی خاص و یا ایدئولوژی و مسلک خاصی وابسته نبوده است، همگی نشان می دهد که ندا آقا سلطان با یک انگیزه فرا ایدئولوژیک، فرا مذهبی و فرا مسلکی تنها برای مطالبه حقوق انسانی و حقوق شهروندی اش، به ویژه حق رأی و انتخابات آزاد و سالم و منصفانه به اعتراض بر خواسته بود، همگی بیانگر ابعادی است از سرشت مدنی، حقوق بشری و مطالبه محور جنبش سبز.”[x]

حضور شخصیت هایی مانند ندا نشان دهنده آزاد شدن نیروهای مردمی درگیر در جنبش برابری خواهی زنان به معنی “عام” آن و مریی شدن این نیرو اجتماعی در بستر حرکتی فراگیر و مردمی است اما الزاما به معنی حضور فعال نیروهای سازماندهی شده جنبش زنان به معنی “خاص” آن در اعتراض های خیابانی نیست . نسبت واکنش اندک سایت های زنان به مرگ ندا آقا سلطان که به چند شعر و قطعه خلاصه می شود، در برابر گسترش رعد آسای حماسه غم انگیز ندا در شبکه های اجتماعی سایبری و تظاهرات خیابانی تقریبا ناچیز است. غفلت استراتژیک گروه های جنبش زنان از توجه به پدیده ندا البته بی دلیل نیست زیرا شتاب حوادث روزمره و تمایل به همراهی با مردم و حضور مستمر در تظاهرات خیابانی از یک طرف و شیوع احساس نا امنی دربرابر سرکوب شدید فعالان سیاسی و جامعه مدنی از طرف دیگر آنچنان انرژی فعالان جنبش زنان را معطوف به خود می کند که مجالی برای برنامه ریزی هدفمند نمی گذارد. چند تن از فعالان در مصاحبه هایشان با نویسنده، حال و هوای خودشان را در آن روزها چنین روایت می کنند:

” شرایط عجیبی بود آن روزها، روزهایی که هنوز هم ادامه دارد. یک عمر آرزوی این را داشتیم که چند هزار نفر به خیابان ها بریزند و به وضع موجود اعتراض کنند. چقدر بابت این موضوع هزینه دادیم اصلن خواب این همه جمعیت میلیونی را هم نمی دیدم. هیجان عجیبی دارد من که همه هوش و حواسم را آن روزها از دست داده بودم و مسحور مردم بودم. باور کن آنها خیلی جلوتر از ما بودند، وظیفه ما این بود که از آنها دنباله روی کنیم و هر چه می گویند تکرار کنیم”.

” وظیفه ما در آن شرایط حساس همراهی و همدوشی با مردم بود و هنوز هم هست. ما کار خودمان را در سال های قبل به اندازه کافی کرده ایم و حالا باید دنبال مردم باشیم.”

” چرا باید در این مقطع تاریخی مهم که همه مردم دنبال رای خودشان هستند و یک جنبش واقعی دمکراتیک در حال جریان است به مطالبات حداقلی زنان فکر می کردیم؟! در واقع آن روزها- اعتراض های میلیونی مردم در روزهای نخست بعد از کودتا – اصلن وقت فکر کردن و برنامه ریزی نبود، حتی هیچکس از هیچکس خبر نداشت، موبایل ها آنتن نمی داد و اینترنت بشدت کند شده بود. همه ما وظیفه داشتیم بین مردم باشیم و با آنها همراهی کنیم. حتی اگر بخواهیم از دید زنانه به موضوع نگاه کنیم تحلیل ما این بود که تغییرات سیاسی می تواند وضعیت زنان را هم تغییر دهد و بنابراین باید با حرکت مردم همراه شد.”

حضور فعال مردم در خیابان ها و خلاقیت آنان در آفریدن فضاهای اعتراضی در محله های مختلف و حتی در فضاهای سایبری آنچنان فعالان با تجربه را به تحسین واداشته بود که ظرف مدت کوتاهی همه جنبش های خاص – زنان، کارگری، دانشجویی و..- را به دنباله روی از اراده مردم و پیروی از کنش های اعتراضی آنان واداشت. واقعیت این بود که فعالان مدنی در سال های گذشته همه راه های اعتراضی در فضای عمومی را امتحان کرده و هربار به بن بست های مختلفی برخورده و هزینه های زیادی را متحمل شده و نهایتا به روش های حداقلی بسیج عمومی و عقب نشینی از فضای عمومی بسنده کرده بودند ولی حالا با نیروی غیر قابل کنترلی مواجه بودند که از نوعی عقل جمعی غیر قابل کنترل و پویا برخوردار بوده است. یکی از جوانان فعال می گوید:

” باید اعتراف کنم که ما از مردم عادی عقب ماندیم. همه ما در برابر این همه بلوغ و شعور اجتماعی غافگیر شده ایم. من فکر می کنم اتفاقا لازم است که مدتی جنبش زنان و نشستن در جلسه های بسته را رها کنیم و در بین مردم باشیم. آنها راه را به ما نشان می دهند و جلوی انحراف ما را می گیرند.”

شیفتگی فعالان جنبش زنان به حضور در بین مردم در حالی است که وجه دیگری از مشارکت زنانه در بدنه مردمی جنبش دمکراسی خواه سبز نمایان می شود. شمار قابل توجهی از جمعیت اعتراضی را زنانی تشکیل می دهند که از متن جامعه برخاسته اند. با اینکه مطالبات و شعارهای آنها جنبه جنسیتی نداشته و قابل تفکیک از شعارهای عمومی نیست، اما کنش ها و رفتارهای خیابانی آنها ضمن آنکه نشان دهنده تمایل آنان به شکسته شدن کلیشه های جنسیتی است، در بسیاری از اشکال مقاومت صورتی زنانه به خود می گیرد.

ارزیابی استراتژی های مردم محور و تاثیر آن بر بحران عاملیت: اتخاذ آگاهانه یا نا آگاهانه استراتژی های مردم محور باعث شد که بخشی از اهرم های تولید عاملیت در جنبش زنان از ناحیه “سر” – بخش رهبری جنبش زنان- به سمت “بدنه” منتقل شود. تحلیل گرانی که ظهور عاملیت زنانه را در جنبش سبز به روش های مختلف مورد تمجید قرار داده اند تقریبا توجه چندانی به آسیب های احتمالی این جا به جایی عاملیت نداشته اند. هر چند که نکته مثبت این جابه جایی، مداخله موثر خیل گسترده ای از زنان در سرنوشت خود و تلاش آنان برای تغییر ساختارقدرت است اما تا زمانی که نتوان از طریق نهادهای مدنی و برنامه ریزی هدفمند عاملیت تولید شده در بدنه اجتماعی را دوام و قوام بخشید، بشدت ناپایدار و بی ثبات و وابسته به شرایط سیاسی، امکان حضور مردم در خیابان ها، میزان تحمل سرکوب و خشونت های حکومتی و.. است.

از طرف دیگر جذب شدن بخشی از نیروهای جوان فعال جنبش زنان در جنبش سبز هر چند که میزان رضایت شخصی و مشارکت جمعی آنان را بالا برده است، اما باعث کنده شدن آنان از بخش جنبش زنان به معنی خاص و اتمیزه شدن فعالیت های آنان گردیده است. در واقع منافع این جابجایی عاملیت بیشتر از آنکه در خدمت جنبش زنان و مطالبات زنانه آن باشد، در خدمت رونق بخشیدن به بدنه مردمی جنبش سبز و بالا بردن قدرت چانه زنی رهبران آن است.

چرا ظهور چنین عاملیتی نه تنها باعث مضاعف شدن “قدرت به تغییر” در جنبش زنان نشده بلکه برعکس به جابه جایی در منابع تولید قدرت ( از سر به بدنه جنبش زنان ) منجر شده است؟ این مسئله بیشتر از آنکه به حساب کوتاهی بدنه اجتماعی زنانه و یا رهبریت جنبش سبزباشد به دلیل غفلت استراتژیک بدنه رهبری جنبش زنان در استفاده از فرصت های تاریخی است. رهبران جنبش زنان می توانستند با پشتوانه حضور میلیونی زنان ودختران در خیابان ها جبهه ای یکدست برای چانه زنی با قدرت سیاسی – چه با رهبران جنبش سبز و چه در مصاف با سرکوبگران – ایجاد کنند، اما در عمل پراکندگی مواضع، ضعف گفتاری، همراهی بی قید و شرط و مرزبندی های متکی بر افراط و تفریط در گروه ها و افراد مختلف جنبش زنان در برابر رهبران جنبش سبز باعث شده است که هنوز هم جبهه ای همگرا و متکی بر خواسته های جنسیتی زنان و دختران بدنه اجتماعی در برابر قدرت های سیاسی دمکراسی خواه و سرکوبگر به وجود نیاید.

[i] – اولین بار اسم “جنبش سبز” و اصطلاح هایی مثل ” فلانی سبزه”، ” همه جا را سبز کردیم”، ” پسرم را چون سبز بود بازداشت کردند”، “تو دانشگاه همه سبزها را تحت نظر دارند” و…. را از زبان مردم معترض در خیابان ها شنیدم و به تبعیت از آنان در این مقاله از جنبش دمکراسی خواهی مردمی به نام جنبش سبز یاد کرده ام.(نویسنده)

– [ii] بحران عاملیت در جنبش زنان نقدی از درون – بخش اول؛ محبوبه عباسقلی زاده

در این لینک:

http://www.jensedigar.org/home/index.php?option=com_content&view=article&id=76:2010-03-06-18-33-06&catid=37:2009-11-01-22-58-40&Itemid=54

[iii] – از تیرماه سال ۸۸ این پرسش در سایت های مختلف جنبش زنان مطرح گردید و تا کنون نیز ادامه دارد.

لینک های اولین مقالات زنان را ببینید:

پیرامون ضرورت حضورمستقل زنان در اعتراضات جاری؛ شادی امین

http://www.shabakeh.de/archives/individual/001892.html#more

چیدن دوباره مهره های شطرنج؛ آذر(زهرا) تشکر

http://www.meydaan.info/Showarticle.aspx?arid=841

مروری بر نقش زنان در وقایع قبل و بعد از انتخابات؛ آینا قطبی یعقوبی

http://www.meydaan.info/Showarticle.aspx?arid=836

برای چه کسانی، برای چه چیزهایی؟؛ منصوره موسوی

http://www.meydaan.info/Showarticle.aspx?arid=835

زنانی که هیچگاه ساکت ننشسته اند؛ لیلا موری

http://www.meydaan.net/Showarticle.aspx?arid=838

حضور زنان و درس هایی که جنبش زنان می گیرد!؛ شادی امین

http://www.meydaan.info/wwShow.aspx?wwid=1488

ده روزی که ایران را لرزاند؛ نوشین احمدی خراسانی

http://www.zanschool.net/spip.php?article2740

در شرایط کنونی، وظیفه زنان، تبلیغ «روش های بی خشونت» است؛ گفت و گو با شهلا لاهیجی

http://femschool.info/spip.php?article2761

اعتماد عمومی خدشه دار شده و کسی که امضا جمع می کند برای آن پاسخی ندارد؛ گفت و گو با پروین اردلان

http://www.meydaan.info/wwShow.aspx?wwid=1480

مطالبات حداقلی مان که تغییر قوانین تبعیض آمیزعلیه زنان است به جای خود، همراه مردم خواهان تغییر قانون اساسی به طور کلی خواهیم بود؛ گفت و گو با خدیجه مقدم

http://www.meydaan.info/wwShow.aspx?wwid=1481

جنبشی که فراموش نشود حتما ثمر خواهد داد؛ گفت و گو با شیرین عبادی

http://www.dw-world.de/dw/article/0,,4474520,00.html?maca=per-rss-per-all-1491-rdf

چه باید کرد؛ شادی صدر

http://www.meydaan.info/Showarticle.aspx?arid=842

سایت تغییر برای برابری در این باره نظرخواهی بلند مدتی را آغاز کرد و ده ها مقاله از فعالان زنان با گرایش های مختلف و روشنفکران منتشر کرد.

لینک نظرخواهی را در اینجا ببینید:

http://www.we-change.org/spip.php?article4314

لینک جمع بندی نظرخواهی را در اینجا ببینید

http://www.we-change.org/spip.php?article5262

[iv] – در وبلاگ مردان برابری و سایت میدان زنان می توانید مقاله هایی در این باره ببینید، درلینک های زیر:

وبلاگ مردان برابری

http://menincampaign.wordpress.com/

در کوشش‌ برای‌ آزادی‌ دیگری‌ است‌ که‌ آزادیِ من‌ تحقق‌ می‌یابد؛ بابک احمدی

http://menincampaign.wordpress.com/2008/10/14/babakahmadi/

مردسالاری شمشیر دولبه؛ یاشار گرمستانی

http://manforequality.wordpress.com/2008/03/17/مرسالاری-شمشیر-دولبه/

چرا لایحه‌ی “حمایتِ خانواده” به نفع مردان نیست؟ مساله‌ی اصالتِ فایده و نقد شعار اعتراضی جنبش زنان؛ روزبه میرچرخچیان

http://www.meydaan.com/showArticle.aspx?arid=363

نگاهی به دلایل مثبت بودن حضور مردان در روند تدوین منشور زنان، روزبه میرچرخچیان

http://www.meydaan.com/showArticle.aspx?arid=150

[v] – مصاحبه / زمستان ۱۳۸۸

[vi] – گیجی نقش/ محبوبه عباسقلی زاده / سایت جنس دیگر

در این لینک

http://www.jensedigar.org/home/index.php?option=com_content&view=article&id=62:2009-11-14-20-27-49&catid=36:2009-11-01-22-58-05&Itemid=53

[vii] – نمونه هایی از این اشعار در لینک های زیر:

رای مام وطنم، ندا آقاسلطان

http://www.meydaan.info/showArticle.aspx?arid=832

برای مام وطنم، ندا آقاسلطان

http://www.meydaan.info/showArticle.aspx?arid=833

[viii] – گفتگوی نویسنده با شاعران این سروده ها/ آبان ۱۳۸۸

[ix] – مقاله نیره توحیدی نیز پس از گذشت زمانی چند هفته ای ومریی شدن نقش زنان و دختران در خبایان ها منتشر شده است. و تاثیری از تحلیل روز مره جنبش زنان از وضعیت خود – در همان روزهای گیجی – نداشته است.

[x] – عصر «پسا بنیادگرایی»، جنبش سبز و حضور گسترده زنان/نیره توحیدی/ مرداد ۸۸ / سایت مدرسه فمنیستی

Tags: ,