چرا ما زن ها گاها به مأموران “امر به معروف و نهی از منکر” تبدیل میشویم؟

پروین اشرفی

شنبه شب در جشن نوروزی ای که توسط برخی از دوستان سازماندهی شده بود شرکت داشتم.  اتفاقی در آن رخ داد که نمیتوانم بی تفاوت از کنار آن بگذرم و دوست دارم با خوانندگان این سطور در میان بگذارم و از آنها در این مورد نظرخواهی کنم.

در ابتدا لازم میدانم که بگویم تاکنون در هرگونه مراسم نوروزی ای که در طی سالیان دراز شرکت داشته ام همیشه با مردان و زنان مواجه بوده ام که بسیار شیک و مدرن لباس پوشیده اند.  این شیک و مدرن بودن را در انتخاب رنگ ها و مدل های لباس بخصوص زنان میتوان دید. شنبه شب هم بسیاری از زنان لباس های باصطلاح شب بر تن داشتند که نه آستین داشت و نه یقه.  به زبان ساده مد دکلته پوشیده بودند که بسیار زییا جلوه می کرد.  انتخاب لباس آنها حتما و صد البته بر اساس سلیقه های شخصی آنها بود .  تا اینجای قضیه مشکلی وجود ندارد و باید به انتخاب افراد احترام گذاشت.  اما ماجرا آن جایی آغاز میشود که برخی از ما بر مسند قضاوت تکیه میزنیم و سعی می کنیم سلیقه خود را بر برخی دیگر تحمیل بکنیم و انتظار این را داشته باشیم که آنچه را که ما نمی پسندیم و دوست نمیداریم دیگران نباید برتن کنند.  به گمان من ماجرایی که رخ داد فقط به تحمیل سلیقه افراد ختم نمیشود و به موضوع دیگری می انجامد که بسیار ریشه ای تر از اختلاف سلیقه در طرز لباس پوشیدن است.

و اما ماجرا. درست در زمانی که بسیاری از دوستان نازنین غرق در شادی نوروزی به رقص و پایکوبی مشغول بودند، ناگهان یکی از خانم های میزبان جشن  خطاب به خانم دیگری که او نیز مشغول رقص بود کرده و به او میگوید که چون دامن وی خیلی کوتاه است وی حق رقص ندارد و باید سالن را ترک کند.  خانم میزبان “لطف” خود را با بازپس دادن ۲۵ دلار ورودی تکمیل کردند. بعد هم همسر این خانم با تهدید اینکه اگر سالن را ترک نکنی پلیس را خبر می کنیم این بی احترامی را کامل تر کردند. این امر البته با اعتراض خانم ایکس که مورد بی احترامی قرار گرفته بود روبرو شد و همچنین موجب توقف رقص مردم . متأسفانه بسیاری از زنان حاضر در جشن در دفاع از خانم میزبان به فحاشی به خانم ایکس پرداخته و تلاش کردند که با استدلالات بسیار عقب افتاده , وی و معترضین به این حرکت غیر انسانی را متقاعد نمایند که به دلیل اینکه این خانم دامن بسیار کوتاهی به تن دارد باید سالن را ترک نماید و حق رقصیدن ندارند .  این ماجرا مرا به فکر واداشت که واقعا چرا در این گوشه دنیا سایه شوم جمهوری اسلامی و بختک “امر به معروف و نهی از منکر” بر سر ما هنوز سنگینی  می کند.  و چرا ما زنان نقش مأموران این بختک را بازی می کنیم؟

نگاهی به دور و بر خود بیاندازیم.  بسیاری از مردمی که به هر دلیل شخصی و یا سیاسی جلای وطن کرده اند، عموما اکثر آنها از جمهوری اسلامی دل خوشی ندارند و یا با آن مخالف هستند و عده ای هم بر علیه آن دست به مبارزه می زنند. ولی آیا ما واقعا از جمهوری اسلامی در رفته ایم. ماجرایی که ذکر آن رفت هشدار دیگری بود به اینکه ما باید واقعا خودمان را از بلایی که جمهوری اسلامی بر سر ما آورده است از درون خلاص سازیم و اگر این کار را نکنیم سالیان دراز دیگر این حکومت ضد زن بر ما حاکم خواهد بود.

جمهوری اسلامی در طی بیش از سی سال اخیر تلاش بسیاری کرد که از ما یک پلیس مذهبی بسازد.  ما را به چشم و گوش خود در خیابان، در مدارس، در دانشگاهها ، در کارخانه ها، در پارک ها و در بسیاری دیگر از اماکن عمومی تبدیل بسازد.

بارها شنیده ایم که گفته اند امر به معروف :

” نشانه فطرت بیدار جامعه است”

“نشانه علاقه انسان به سلامت جامعه است”

“مایه تذکر و آگاه کردن افراد جاهل است”

” نشانه حضور در صحنه است”

و نهی از منکر:

“جبران کننده کمبود تقوای بعضی از افراد جامعه است ”

و در یک کلام : “امر به معروف و نهی از منکر نوعی نظارت عمومی است و راه مداخله امت اسلامی را باز نگاه میدارد”

ناگفته نماند که عمده ترین مسائل مربوط به امر به معروف و نهی از منکر به طور مستقیم مربوط به زنان ؛ پوشش آنها و رفتار اجتماعی شان میشود. جمهوری اسلامی برای اینکه این “نظارت عمومی” به بهترین وجهی صورت بگیرد؛ ابزار آن را هم اختراع کرد.: “ستاد امر به معروف و نهی از منکر”؛ “شوراهای امر به معروف و نهی از منکر” ؛ “کمیته های عفاف و حجاب” و….

اما همانگونه که در آغاز گفتم این ابزار به هیچوجه به تنهایی قادر نبودند به کار خود ادامه بدهند اگر چنانچه با تبلیغاتی که در بالا برشمردم جهت تبدیل ما به چشم و گوش خود همراه نمیشد. . جمهوری اسلامی از شانه های ما برای استواری این ستاد کمک گرفت. تازه این کل ماجرا نیست.  ما دوست نداشتیم اینگونه مورد کنترل قرار بگیریم.  ما بسیاری چیزهای دیگر جمهوری اسلامی را دوست نداشتیم.  به اینجا آمدیم ولی بسیاری از ما با همان باصطلاح پاکج از یک نقطه به نقطه دیگر نقل مکان کردیم. اگر چه به کشوری وارد شدیم که دیگر از ستاد “امر به معروف و نهی از منکر” در آن خبری نبود ولی ما خود “ستاد” شدیم و مجری آن.

در ماجرای جشن استدلال برخی از آقایان و بسیاری از زنان این بود که “آخه کودکان ما در این جشن هستند” ؛ ” آخه هرکسی که هر چیزی دلش خواست که نباید بپوشه به جشن بیاد” ؛ “آخه ما بهرحال نورم هایی داریم”

دوستان عزیز مدافع کودکان! آیا یک لحظه از خود سئوال کرده اید که کودکان شما در این جشن شبانه چه میکردند.  در بسیاری از جشن های غیر ایرانی که تا نیمه های شب به طول می انجامد, شما امکان ندارد کودکی را در آن ببینید.  والدین این کودک اگر بخواهند به جشن های شبانه بروند حتما برای کودکان خود فکری می کنند و از آوردن آنها به محیطی که مخصوص بزرگسالان است خود داری می کنند.  یک بام و دو هوا نمیشود رفتار کرد.  چگونه است که ما در جشن هایمان مشروبات الکلی سرو می کنیم در حالی که بسیاری از کودکان زیر سن ما در آن جا حضور دارند ولی برای یک وجب دامن خانم ایکس نگران هستیم که مبادا کودک ما “آزرده” شود؟  آیا یک لحظه فکر کرده اید که در محیط بزرگسالان از کودکان برای اینترتین کردن استفاده می کنیم؟ آنها را برای رقص به سن میفرستیم و با سوت های کسانی که مست مست هستند آنها را به هنرنمایی تشویق می کنیم؟  من واقعا فکر نمیکنم که مشکل ما با پوشش خانم ایکس , واقعا بخاطر فرزندانمان است.  به گمان من عامل اصلی این است که ما به خود اجازه میدهیم به معیار قضاوت تبدیل شویم. همه کس و همه چیز را با خود می سنجیم. برای آدمها تعیین کنیم که چه بپوشند و چه نپوشند.  به جرئت میتوانم بگویم که بسیاری از آقایانی که در جشن بودند با پوشش خانم ایکس نه تنها هیچ مشکلی نداشتند بلکه مشغول چشم چرانی و عیش پنهانی هم بودند . به نظر من این آن نگرانی اصلی زنانی بود که به خانم ایکس برای کوتاهی دامن وی اعتراض داشتند. زنان ما به جای اینکه با این مشکل شوهرانشان روبرو بشود، با زنان دیگر تصفیه حساب می کنند.  متأسفانه بسیاری از زنان ما به قولی این سکیور هستند.  به همین دلیل هم از لباس بدن نمای زنان دیگر رنج می برند.  وحشت از اینکه مبادا شوهرشان به یک زن نگاهی بیندازد را من در بسیاری از جشن ها در اینگونه زنان دیده ام.  بخودمان بیایئم . جرئت کنیم حقایق را ببینیم.  اشکال در ماست.  من بعنوان یک زن بارها با اینگونه مسائل از سوی بسیاری از زنان دیگر روبرو شده ام.  دوستانی را می شناسم از اینکه شوهرشان با دوست مؤنث مشترکشان خوش وبش کند ناراحت می شوند.  از اینکه در مهمانی و یا جشنی شوهرشان در کنار دوست مؤنث مشترکشان بنشیند راضی به نظر نمی آیند و به بهانه های مختلف تلاش می کنند جا را عوض کنند.  از اینکه شوهرشان با دوست مؤنثی مشغول بحث و گفتگو پیرامون مسائل اجتماعی – سیاسی میشود، بخصوص این که اگر این بحث در زمانی صورت بگیرد که جشنی هم برقرار است ، اخم و تخم می کنند و به بهانه های گوناگون سعی می کنند بحث آنها را پایان ببخشند و یا حداقل سعی میکنند شوهرشان را به رقص دعوت کنند تا به بحث ادامه ندهد.  من این سطور را بعنوان یک زنی می نویسم که فعال اجتماعی هستم و آزادی و برابری زنان یکی از دغدغه های روزمره من است.  اما این امر دلیل نمیشود که عقب افتادگی های بسیاری از زنان دور و بر خود ، و یا حتی کسانی را که ادعاهایی هم دارند را نبینم. زنانی که این سطور را میخوانید، به حافظه تان مراجعه کنید و ببینید که این مثال هایی که میزنم تا چه حد در مورد خود شما میتواند صادق باشد؟ چند بار خودتان این کار را کرده اید؟

ما در جامعه ای زندگی می کنیم که تلاش های بسیاری میشود که از زن یک کالا ساخته شود و سکس اوبجکت.  اگر ما هم بعنوان زن به این امر کمک کنیم هرگز از این گونه جوامع رهایی نخواهیم یافت.   . جالب است که وقتی خانم ایکس مشغول رقص میشد، بسیاری از مردان جرئت بلند شدن و رقصیدن را نداشتند و آن هم از ترس اینکه مبادا زنانشان آنها را به چیزی متهم کند. در آن لحظات این زنان بودند که انسان ها را براساس نوع لباس آنها قضاوت میکردند و نه تنها این ، به جرئت میگویم کنترل می کردند و این کنترل در نهایت به واقعه ای تبدیل شد که شرح آن رفت.

در برخی از مجامع , مراسم و جشن هایی که در میان غیر ایرانی ها رایج است احتمال این وجود دارد که باصطلاح درس کد بگذارند. مثلا از مهمانان بخواهند که با شلوار جین نیایند ویا بقول این جایی ها کاستوم مخصوص بپوشند.  من این را میتوانم تا حدودی بفهمم.  ولی در جشنی که هیچگونه محدودیت و توصیه ای برای لباس مخصوص آن جشن وجود ندارد, چگونه برخی به خود اجازه میدهند که به دلیل اینکه دامن یک زن از زن دیگری کوتاهتر است و یا با لباس بلندی که بنده پوشیده ام ، فرق دارد, و یا به گفته ای با “نورم” جور در نمیآید, به یک زن مهمان بی احترامی نمایند و از وی خواسته شود که با بازپس گرفتن ورودیه خود سالن را ترک گوید. در حالیکه ما با کسانی در این جشن مواجه شدیم که حجاب اسلامی هم بر سر داشتند ولی کسی در دفاع از “نورم” این جامعه به آن خانم اعتراضی نمیکرد. از کدام “نورم” معترضین به خانم ایکس داشتند صحبت می کردند؟  آیا حجاب اسلامی “نورم” این جامعه است؟ اصلا شما چکاره هستید که برای افراد تعیین می کنید چه بپوشند و چه نپوشند و میخواهید نوع پوشش اجباری را مقرر دارید.  مگر همه کسانی که در جشن بودند لباسی را که شما به تن کرده بودید دوست داشتند ویا قرار بود دوست داشته باشند.  من بخاطر سلیقه شخصی خود از بسیاری از لباس هایی که افراد به تن کرده بودند ممکن است خوشم نیامده باشد.  ولی من که هستم که همه باید طبق سلیقه من لباس بپوشند.  برخی از آدمها اصولا کنسرواتیو می پوشند.  به من چه که به آنها معترض شوم.  برخی هم غیر کنسرواتیو و یا بقولی باز و لختی تر.  باز هم به من چه که آنها آنگونه دوست دارند.  مگر من مأمور امر به معروف و نهی از منکر هستم .  خانم عزیز, دوست عزیز, یک مقدار به خودتان بیائید. ببینید آیا واقعا شما در جایگاهی هستید که برای مردم تعیین تکلیف کنید که چه بپوشند؟ برای کودکانتان هم که مبادا پاهای لخت زنی را ببیند اینگونه دل نسوزانید.  آنها خیلی بیشتر از این چیزها در این جامعه می بینند.  فرض کنیم شما خانم ایکس را از جشنتان بیرون کردید, با کودکانتان در مجامع دیگر , مثلا در پارک ها چه می کنید هنگامیکه تن عریان زن و یا مردی از کنارشان می گذرد.  آیا برای عابرین هم تعیین تکلیف می کنید که به صرف اینکه کودک شما در خیابان است باید خود را بپوشانند.  این کشور حداقل در این مورد آزاد است.  ایران نیست که زن مجبور باشد خود را بپوشاند. تازه شما مگر مدعی العموم هستید عزیز من. یک عمر زنان ما دارند فریاد می زنند که نوع پوشش اختیاری است و شما این سر دنیا این اختیار را میخواهید از برخی سلب کنید؟ آنهم به دلیل اینکه صاحب مجلس هستید.  جمهوری اسلامی هم ایران را ملک خود می داند و برای میلیون ها زن پوشش اجباری را تعیین کرده است.  فکر نکنید با کاری که کردید “فطرت” مهمانانتان را “بیدار کردید” , محیط جشن را “سالم” ساختید, “تقوا” را به جشنتان بازگردانیدید و “جاهلی” را آگاه ساختید و سرانجام اینکه “حضورتان را در صحنه” به ثبوت رساندید.  این حرکت شما نشان از عدم احترام به شأن انسانی یک زن داشت و برگزارکنندگان جشن نوروزی شنبه شب یک عذرخواهی بزرگ به خانم ایکس بدهکار هستند. سخن آخر اینکه از ماست که بر ماست.

یکشنبه , ۲۲ مارس ۲۰۱۰

parvinashrafi@hotmail.com

Tags: , , ,