در تمامی ادوار تاریخی، قدرت های حاکم اهرم خشونت را برای تداوم نظم و ساختار غارتگرانه خود به کار گرفته اند. در همه ادوار، دیکتاتورهای حتی به ظاهر دمکراسی خواه، برای اعمال جنگ و خشونت در مناطق مختلف دنیا توجیهی به جز برقراری نظم و امنیت و دفاع از حقوق اجتماعی و سیاسی مردم ارائه نکرده اند. خشونت و سرکوب و اعدام و شکنجه گرچه ماهیتا ابزاری برای منافع اقتصادی و اجتماعی حاکمان مرتجع بوده ولی در هر منطقه و کشور رنگ و لعاب مناسب با مناسبات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی آن کشور را بخود گرفته است.
خشونت های دوران برده داری علیه برده ها، سوزاندن زنان به عنوان ساحره و جادوگر، دادگاه های تفتیش عقاید و شکنجه کلیسا در قرون وسطی، یهودی سوزان (هولوکاست) هیتلری، جنگ جهانی اول و دوم، ظهور بن لادن و القاعده و بنیادگرایی اسلامی، سربلند کردن بنیادگرایی فاشیست مسیحی در آمریکا و….. همه و همه توجیهی در این راستا (یعنی حفظ امنیت و دفاع از دین و ملیت و….) داشته است.
جمهوری اسلامی ایران نیز نه تنها از این قاعده مستثنی نبوده بلکه با جمع کردن تجارب ضد انقلاب جهانی در زمینه هایی سرآمد همه مرتجعین شده است. حضور نیروهای نظامی – امنیتی سپاه و اطلاعات در گوشه گوشه ی دنیا، ترور دگراندیشان در خارج و داخل کشور، اعدام و قتل عام زندانیان سیاسی در دهه ۶۰، اعدام و سنگسار زنان و غیره و غیره، تماما بخشی از استراتژی دولت جمهوری اسلامی برای حفظ نظم و تداوم ساختار ننگین اش است. پشتوانه جمهوری اسلامی برای اعمال خشونت در همه سالهای حاکمیت اش، ایدئولوژی اسلامی و فرهنگ سنتی و عقب مانده و خرافه پرستی و فقر بخشی از مردم بوده است. در جایی که سران مافیای مولتی میلیاردر سپاهی و غیرسپاهی مرزها را برای ورود و خروج مواد مخدر، فروش دختران و زنان محروم و فقیر، وارد کردن انواع کالاهای بنجل و غیر استاندارد و …. برای خود امن کرده اند، دستگیری و اعدام مواد فروش های خرده پا (که وجودشان ناشی از فاصله طبقاتی شدید و فقر و بیکاری در جامعه است) چه مفهومی بجز مردم فریبی می تواند داشته باشد؟ در جایی که مردان حریص و صاحب ثروت های باد آورده اجازه گرفتن (بخوانید خریدن) چند زن قانونی و ده ها صیغه را دارند، سنگسار زنان به جرم داشتن رابطه جنسی با فردی به غیر از همسرشان در راستای همین خشونت سازمان یافته حکومت زن ستیز است که در قوانین اش مجازات های ویژه زنان بسیار برجسته است.
نهاد خانواده هسته ای در شرق و غرب/ شمال و جنوب کارکرد خود را چنان از دست داده که تمامی مشوق های اقتصادی و اجتماعی هم نتوانسته و نمی تواند از فروپاشی آن ممانعت کند. سینمای هالیود سالانه صدها فیلم در راستای ارزش گذاری مثبت برای نهاد خانواده هزینه میکند ولی روز به روز و قدم به قدم مردم از تشکیل خانواده و ازدواج گریزان تر شده و به دنبال بدیلی مناسب برای آن هستند. یکی از پیامدهای گریزناپذیر خانواده هسته ای (که بار اصلی آن به دوش زن تحت عنوان مادر، همسر، آشپز، نظافت چی و…..است) دلزدگی، افسردگی و روزمره گی برای زنان است. مردان در جوامعی از قبیل ایران قانونا مجاز به برقراری ارتباط خارج از چهارچوب خانواده هستند و از این مکاره بازار ننگ و نیرنگ که دین اسلام به آنان عرضه کرده، حظی وافر می برند. اما زنان به محض بر قراری کوچکترین ارتباطی خارج از مناسبات خانواده، باید در انتظار سنگسار باشند. آیا پدیده ای وحشیانه تر از این می توان سراغ داشت؟
تحفه اخیر دولت و مجلس (لایحه حمایت از خانواده) برگ ننگین دیگری از این دست است که از دید زنان پیشرو ورق باطله ای بیش نیست. فشار و لابی گری نیروهای اصلاح طلب و رفرمیست و لیبرال و ملی مذهبی ها که دل به تغییراتی در این یا آن بند این لایحه دارند خیانت به حرکت بالنده جنبش زنان در ایران است و بس.
ما در برابر سیاست های نخ نمای حکومت جمهوری اسلامی که همانا فریب و دروغ و سرکوب است تا به آخر مقاومت می کنیم. ما زندان و شکنجه و اعدام و سنگسار را به جرم حفظ “عفت عمومی” و محاربه و غیره محکوم می کنیم. ما خواهان لغو مجازات اعدام تحت هر عنوانی هستیم. ما خواهان آزادی زندانیان سیاسی بدون هیچگونه قید و شرطی هستیم. ریشه جرم و اعتیاد همانا فقر و بیکاری و ستم و استثمار بی حد و حصری است که بر جامعه حکمروا است. ما تا زمانی که این ریشه ها بر کنده نشود از تلاش دست بر نمی داریم.
“زنان دیگر” از همه زنان ستمدیده ای که تحت عنوان زنا محکوم به زندان و سنگسار شده اند پشتیبانی کرده و خواهان آزادی هر چه سریعتر آنان است. هیچ نهاد حکومتی و مذهبی حق دخالت و قضاوت در رابطه خصوصی و جنسی بین افراد را ندارد. زنان و مردان باید آزاد باشند که در صورت عدم تمایل به رابطه خصوصی، به راحتی رها شوند و رابطه ای شکوفا و پویا را جایگزین کنند.
سنگسار زنان خشونتی سازمان یافته و هدفمند به قصد تثبیت موقعیت فرودستی زنان است. رژیم جمهوری اسلامی از هرگونه سرکشی زنان و دختران علیه قوانین ستمگرانه به شدت هراس دارد. مبارزه زنان و دختران جوان علیه قوانینی مانند حجاب اجباری، سنگسار، محتوای بشدت جنسی گرایانه و مردسالارانه کتب آموزشی مدارس و دانشگاهها و ….. همگی میتواند نقش مهمی در راستای رسیدن به جامعه ای فارغ از تفاوت های طبقاتی، جنسیتی، نژادی، ملیتی و… داشته باشد.
دور نیست زمانی که عاملین و آمرین جنایات چند دهه حاکمیت جمهوری اسلامی در هر رنگ و لباسی (با عمامه و بدون عمامه) در پیشگاه مردم زجر کشیده از ستم مذهبی، از جنگ و فساد اقتصادی و اخلاقی، به زانو بنشینند.
عنصر آگاهی و حضور در همه شکل های جنبش های مردمی و تعمیق خواسته ها و شعارها، راه را کوتاهتر و هموار تر می نماید.
زنان دیگر
۱۳۸۹/۷/۳