بیش از دو سال است که دادگاه حمید نوری در برخی محافل بدل به موضوع جدل و قهرمان و ضدقهرمانسازی شده است. اخیرا نیز در اتاقی در کلاب هاوس که برای پخش و «بررسی» شهادتها تشکیل داده میشود، دیگربار حملاتی شدید و بیبنیاد علیه شادی صدر و من صورت گرفتهاست. این اتاق که ترکیب گردانندگانش در نتیجهی درگیریهای شخصی و سیاسی بین خودشان بارها تغییر کرده است، در روز چهارشنبه سوم فروردین طبق روال همیشه به پخش روند دادگاه پرداخت. شادی صدر به دعوت دادستانی سوئد به عنوان شاهد کارشناس حضور یافته بود تا به سوالات درباره تحقیقات عدالت برای ایران درباره کشتار ۶۷ و گورهای جمعی که از مدارک مورد استناد دادگاه در این پرونده است پاسخ دهد. او همچنین به سوالاتی درباره نظام قضایی جمهوری اسلامی و دادگاههای انقلاب و شکنجه در زندانهای دهه شصت پاسخ داد. این حضور، مرحله مهمی بود در جریان همکاری شادی صدر با دادگاه سوئد در مورد پرونده حمید نوریِ؛ همکاریای که از تماس وی در دسامبر ۲۰۱۹ با پلیس و دادستانی سوئد برای دراختیار گذاشتن سه لیست شاهدان و خانوادهها آغاز شد، بسیاری از آنها بعدا توسط دادستانی به دادگاه دعوت شدند و در جایگاه شاهدان و شاکیان این پرونده قرار گرفتند و بدین ترتیب باعث شدیم که این دادگاه از گزند انحصارطلبی و کارشکنی این آقایان برای دخالتگری دیگران، تا حدود زیادی مصون بماند.
شادی صدر در همان زمان نیز با خانم گیتا هدینگ ویبری تماس گرفته و وی را به عنوان وکیل گروهی از شاکیان وارد پرونده میکند. وی طبق شهادت صریحش در دادگاه در فوریه ۲۰۲۰ مورد بازپرسی دادستانی در جلسه ای در لندن قرار میگیرد و ساعتها به سوالات دادستانی پاسخ گفته و به توضیح تحقیقات عدالت برای ایران می پردازد. پس از آن نیز در تمام این دو سال از هیچ اقدامی برای تقویت این پرونده و آن هم بهدور از هیاهو و جنجال های رایج، کوتاهی نمیکند. وی مستقلا اقدامات مهمی را در مورد روند این محاکمه به پیش برده و اسناد، فیلم مصاحبه ها و برخی اطلاعات تعیین کننده در مورد قوانین جمهوری اسلامی و بستر سیاسی جامعه ایران هنگام کشتاررا به عنوان کارشناس مستقل، به دادگاه ارائه داده است. شهادت شادی صدر به گواهی ناظران ایرانی و غیرایرانی یکی از موثرترین و مهمترین شهادت های کارشناسی تاکنون ارایه شده بوده است که فایل صوتی آن در اینجا در دسترس است.[۱]
با این همه، و برعکس همیشه که در زمانهای استراحت و ناهار شرکت کنندگان به تحلیل شهادتهای ارائه شده میپرداختند، در آن روز خاص این اتاق کلاب هاوس به جای بررسی محاکمه نوری به محاکمه شادی صدر و من بدل شد. فهرست بلندبالایی از اتهامات سیاسی، مالی و اخلاقی علیه ما از سوی کسانی که خود را به اصطلاح دادخواه دهه شصتی معرفی میکردند، مطرح شد که همه آنها سراسر دروغ و افترا بود.
در این مطلب تنها به دو مورد اصلی این افتراهای بغایت ضد انسانی میپردازم.
تاریخ و زندگی و مبارزه سیاسیام به من نشان داده است که حقیقت پشت ابر نمیماند؛ هرچند گاه هنگام فوران هیجانات فوری و جمعی، حقیقت ممکن است تا سالها پشت گرد و غبار ناشی از جنجالهای مخالفین آن گم شود تا جایی که هیچ تلاشی نتواند برای کسانی که نمیخواهند ببینند راهگشا باشد.
من تمام این نکات را فقط برای ثبت در تاریخ می نویسم و اینکه نشان دهم چگونه یک اتاق کلاب هاوس به یک میدان سنگسار مجازی بدل شد.
1. مورد تبهکارانه حمید اشتری: افترا و جعل فتوشاپی
حمید اشتری، کسی که پس از ده سال غیبت کبری، با دستگیری حمید نوری دهان باز کرده و به باور من، پس از این دادگاه هم باز به کنج خانهاش خواهد خزید یکی از گردانندگان این معرکه افترا و دروغ و فحاشی بود. او درپاسخ به اعتراضی که به تهمتپراکنی از سوی وی می شود و در اثبات اینکه اهل اتهام و تهمت زدن نیست و برای هر سخن گوهربارش سندی در آستین دارد، شروع به خواندن یک ایمیل که ادعا می کند من به شادی صدر فرستادم میکند تا به اصطلاح فساد مالی ما را اثبات کند. این متنی است که او خوانده است:
“شادی اگر احد قنبری درباره هزینه در ترکیه پیله کرد بگو اینویس JFI3-01 که از حساب AKA Bank پرداخت شده به مبلغ صد و بیست و سه هزار یورو، صرف خریداری ساختمان برای پروژه خانه پناهندگان ال جی بی تی شده. سر شهر و لاکیشن اگر پیله کرد بگو در آنتالیا یک ویلاطور خریدیم که پناهنده های ال جی بی تی را بیاوریم یک هفته مانند اردو هم هوا بخورند هم آموزش بدهیم. از پنج اتاق ویلا بنویس سه اتاق برای آسایشگاه بچه هاست و دو اتاق برای کلاسها. زیاد اگر پیله کرد بهش بگو هرری. حسابدار که نباید در کار رییسش دخالت بکند. من بروم سوار هواپیما شوم. این ای میل را پاک بکن. تلفنت را چرا جواب نمی دهی؟”
منبع حمید اشتری که از آن نامی نمیبرد، یک کانال یوتیوب دست ساخته نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی است که تصویری از این ایمیل جعلی را در سال ۲۰۱۸ منتشر کرده است. هرکس اندک سواد اینترنتی داشته باشد یا حتی یک حساب کاربری جیمیل داشته باشد با دیدن این تصویر و مقایسه آن با ای میلهای خودش به فتوشاپی بودن آن پی میبرد. برای خواننده این مطلب، لازم است به منبع این ایمیل فتوشاپی برگردیم و به گفتههای کسی استناد کنیم که ولی فقیه حمید اشتری و سایر گردانندگان این اتاق کلاب هاوسی است، یعنی ایرج مصداقی.
مصداقی اخیرا در پاسخ به اینکه چگونه میتوان ارتش سایبری رژیم و فعالیتهایش را شناسایی کرد، در برنامهای در تلویزیون منوتو میگوید: “از نظر من مهمترین موردی که ما می تونیم تشخیص بدیم سره را ازناسره، با توجه به اینکه متخصص هم نیستیم و مردم شناختی هم ندارند، اینه که مادامی که مسئولیت اون کانالی که داره خبر را پخش می کند مشخص نیست، این مشکوکه، هر کسی می خواد باشه، کانال خبری باشه توییتر باشه که شما ندونید او کیست. و ندونید از کجاست. مهم اینه که بتونید اگر خواستید راستیآزمایی بکنید یا شکایت بکنید بدونید از کی بکنید. این چیزی است که می تونه ما رو از افتادن در دام جلوگیری بکنه.” (دقیقه ۱۰ تا ۱۰ و ۵۵ دقیقه این ویدیو)[۲]
مصداقی در مورد ویدیوهای کانال مجهولالهویه منتشر کننده این ایمیل به نام ارتش فیمینیستی در برنامه مورخ هفتم ژوئن ۲۰۱۸ خود در جعبه فحاشی میهن تیوی، در میانه دهها دقیقه تهمت و افترا به من و همکارانم، در مورد این کانال یوتیوب و از جمله ویدیویی که علیه شادی صدر گذاشته اند میگوید: “از نظر من تردیدی نیست که این ویدیو رو وزارت اطلاعات گذاشته است… تاکید میکنم این نوار رو وزارت اطلاعات گذاشته. این از اسمش مشخص است، ارتش فمینیستی ایران، ارتش فمینیستی ایران، اسمش هم معنا داره، ارتش فمینیستی ایران، یعنی دستپخت ارتش سایبری ایران… ارتش فمینیستی ایران. ” (از دقیقه ۲۸:۳۳ تا ۲۹:۲۸ این ویدیو)[۳]
اما دو سال بعد که کم آورده و هنوز نتوانسته است مدرکی برای ادعاهای دو سال گذشتهاش مبنی بر دزدی و یا دریافت پول از مجاهدین و یا سند ادعایی و دروغین خانه شادی صدر در لندن ارائه دهد به همین “دستپخت ارتش سایبری” آویزان میشود و با استفاده ازحربه کثیف ارائه اطلاعات هجو و هجوم اطلاعات غلط، برای انحراف افکار مخاطب، متن آن ای میل جعلی فوتوشاپی را به عنوان سند “دزدی” ما عینا می خواند. (از دقیقه ۵۲:۵۰ تا ۵۶:۲۰ این ویدیو)[۴]
در پایان هم که یادش میافتد قبلا خودش این کانال را “دستپخت ارتش سایبری” خوانده بود، میگوید: “من سوالم اینه… ببینید دوستان… از خودمون سوال کنیم…. اگر جعلیه و اگر رژیم درست کرده بیاین من خودم در دفاع ازشادی صدر یا ببخشید شادی امین مطلب بنویسم! ”
این تمام مسئولیت اینان نسبت به حیثیت یک فعال سیاسی است. افترای دستگاه اطلاعاتی را روخوانی کنند و قول عذرخواهی در صورت عدم صحت مدرک بدهند. اینها نه در قدرتند و نه ارتش و زرادخانه ای دارند. همین حالا بوی گندشان همه فضا را پر کرده است.
بیهوده نیست که حمید اشتری به پیروی از مولا و مقتدای خود این ای میل را در کلاب هاوس بار دیگر نشخوار می کند. او دیده است که کسی ایرج مصداقی را پاسخگو نکرد. اینها دیده اند که فرهنگ مصونیت، بیش از چهار دهه است که نه فقط برای جنایتکاران حاکم، بلکه در بین این مدعیان عدالت نیز بشدت رایج است و اتفاقا با سقوط ارزشها اینگونه برنامههای مدل سیاست لسآنجلسی طرفداران بیشتری هم یافته است. ایا واقعا میتوانست کسی اخلاق سالمی داشته باشد و در آن اتاق بماند و پرسشگری نکند؟
این همه در حالی است که در یک سیستم حقوقی مدرن و انسانی، اصل بر برائت است مگر عکس آن ثابت شود. همان گونه که طی دادگاه حمید نوری میبینیم. برای اثبات جنایت یک متهم به جنایاتی در ابعاد کشتار ۶۷ دادستان و پلیس و همه ما و شاهدان و وکلا و بعدا قضات در بررسی و راستی آزمایی اسناد بیش از دو سال است مشغولند. اما اتهامزنندگان کلابهاوسی اسناد شان علیه ما را از کانالی که به اعتراف خودشان “دستپخت ارتش سایبری” است بیرون می کشند. ایندسته که موظفند اسناد پایهی اتهامشان را منتشر، و صحت آن را اثبات کنند، اثبات خلاف آن را بر عهده متهم میگذارند. ببینید اگر سیستم حقوقی جهان بر این اساس، یعنی آنچه در جمهوری اسلامی شاهدیم، می گذشت، چطور همه با اتهامات واهی سالها در بند می ماندند. تا جایی که من در نظامهای حقوقی جهان مدرن و جز جمهوری اسلامی و همپالگیهایش دیدهام، اثبات جرم بر عهده اتهامزننده است. بایستی سند و صحت آن را بتواند ثابت کند. اما اینان که رویه کارشان پیرو رویه کار جمهوری اسلامی و دستگاه امنیتی-اطلاعاتی آن است، شما را جاسوس و دزد و قاتل مینامند و شما باید بیایید عکسش را ثابت کنید والا سرنوشت همه قربانیان دادگاههای چند دقیقه ای رژیم در انتظار شماست؛ و چه چیزی نگرانکنندهتر از دیدن این جماعت در هیبت مخالفین جمهوری اسلامی. وقتی اینچنین تکرار چرخه لاجوردی شکنجه شده به لاجوردی شکنجهگر را شاهدیم، فقط باید امیدوار باشیم که اینان نیز عمرشان با عمراین نظام به سرآید.
به هر روی پس از قرائت این ایمیل به قول خودشان “دستپخت ارتش سایبری” حتی یک نفر از این مدعیان دادخواهی در آن اتاق نمی پرسند منبع این ایمیل کجاست و چگونه بهدست شما افتاد و چگونه صحت آن را آزمودید؟ این به اصطلاح سند حمید اشتری و صدای او در کلاب هاوس که آن را می خواند، سند خوبی است برای اینکه او را به دلیل افترا طبق قوانین انگلیس، جایی که در آن زندگی می کند و البته زبانش را نمیداند، به دادگاه کشانده و او را پاسخگو کنم.
2. مورد رقتانگیز استانداردهای دوگانه، رفوزگی اخلاقی و شکست و استیصال شهلا شفیق
شهلا شفیق یکی از مدعیان دادخواهی در این اتاق است که ادعا میکند دارد با دقت تمام بحثها را دنبال می کند و به همه گوش میدهد. پس معنایش این است که اظهار نظر حمید اشتری مبنی بر اینکه ما پولهای کلانی به جیب زدهایم و محتویات «سند»ی را هم که برای این ادعایش ارائه و قرائت کرد -یعنی آن ایمیل جعلی منتسب به من- را شنیده است.
هنوز باورم نمیشود که این شهلا شفیق است که آن بالاست و ساکت است. یاد سال ۲۰۰۶ میافتم، حوالی ساعت ۱۱ شب بود که دیدم زیر مقالهای از شهلا شفیق یک نفر علاوه بر اتهاماتی مربوط به زندگی خصوصیاش، او را متهم به پول گرفتن از اسراییل کرده بود. حالم بد شد. نویسنده یک فعال چپ بسیار شناخته شده بود. متعجب و برافروخته بودم. فردا صبح بلافاصله به این خانم زنگ زدم و احوالش را جویا شدم. بسیار برآشفته بود. گفت: “میبینی چه وضعیتی شده؟ اینها خطرناکند. اینها ناراحتند چون میبینند من در پاریس با این جماعت کاری ندارم و دارم با فرانسویها کارخودم را میکنم. هر چی می خوان میگند. خجالت هم نمیکشند. کاش جوابش را میدادی. ” گفتم: “فکر کردی بیجواب میگذارم؟ تا دو صبح داشتم با طرف کامنت نویسی میکردم و وادارش کردم حرفش را اگر سندی برایش ندارد پس بگیرد. ” همینجا بگویم من نه آنموقع و نه امروز از منابع بودجه خانم شفیق نه اطلاع داشتم و نه دارم. بحث من دفاع از اصل مقابله با افترا و دفاع از حقیقت و مسئولیت ارائه شواهد و اسناد برای ادعاهایمان به ویژه وقتی به حیثیت اجتماعی افراد بر میگردد بود. برای همین باور نمیکردم که این شفیق همان کسی است که زمانی از طرح یک ادعای بدون سند چنان آشفته شده بود و حالا اینجا که افترا علیه فرد دیگری ست، که اتفاقا دوست سابقش هم هست، برای حقیقت و عدالت تره هم خرد نمیکند.
با این مقدمه ببینیم شهلا شفیق که بطور ثابت و هر روزه در این اتاق کلاب هاوس حاضر است، در این روز حالش چگونه است؟ او با هیجان بسیار و در حالی که صدایش از ناراحتی اینکه شادی صدر بهعنوان شاهد کارشناس در دادگاه نوری حضور یافته می لرزد از رضا معینی نقل قول می آورد که اینها پروژوی هستند. و البته کسی هم نمی گوید که رضا معینی به عنوان حقوق بگیر مادام العمر سازمان گزارشگران بدون مرز خودش از فاندهای ایران و افغانستان این سازمان ارتزاق میکند. و این دو، در عین جانماز آب کشیدن، مدام به نشخوار گفتمان ساخته دستگاه امنیتی یعنی “پروژه” و “بودجه گرفتن” علیه کسانی که به آنها دشمنی و حسادت و غرض شخصی می ورزند مشغول بوده اند بی آنکه کسی منابع مالی زندگی خودشان را که از همین پروژه هاست مورد سوال قرار دهد.
او میکروفونش را باز کرده و می گوید:”خوب است این بحثهای چالشی انجام شود.” درک شفیق از “چالشی” هم تنها تایید فحاشی و اتهامات حاضرین در استیج است. در ادامه به تکرار گفتمان امنیتیهای جمهوری اسلامی بر میگردد. وی برای حمله به ما انگیزهخوانی میکند و میگوید: “پروژوی یعنی انگیزش اون فعالیت پول است… من اصلا اون تحقیق ] منظورش جنایت بیعقوبت است[ بخش اولش که به دستم رسید رو دیدم حیرت زده شدم.. یعنی یکی از چیزای جدی بودن یکی از دلایل جدی بودن یعنی در یک کار عینیتی وجود نداره یک کارباید مراجع را ذکر کنید. ... " (اشکالات دستوری در اینجا و نقل قولهای بعدی مربوط به آشفتگیهای زبانی شهلا شفیق است.) و ادامه می دهد: "یکی از شرایطی که انگیزهاش را تدقیق می کنید به همه دوستان توصیه میکنیم. نگاه کنید به رفرنسها اشاره کنید. آیا به کارهای قبلیش ارجاع داده یا نه. هرگز عدالت برای ایران این کار را نکرده در هیچ کاریش این کار را نکرده. "
دوباره بشنویم ایشان چه گفت؟ او تاکید کرد: "نگاه کنید به رفرنس ها اشاره کنید. ایا به کارهای قبلیش ارجاع داده یا نه. هرگز عدالت برای ایران این کار را نکرده. در هیچ کاریش این کار را نکرده." بگذارید همینجا پاسخش را بدهم. در هر تحقیق ما در عدالت برای ایران صدها زیر نویس داریم که ارجاع به منابع و ادبیات مورد اشاره ما دارد. البته که شفیق چون هیچکدام از نوشته هایش اساسا مورد ارجاع ما نبوده اسمی ازاو نیست. متاسفیم که بی ربطیاش به تحقیقات ما ناراحتش کرده است. اما دروغ می گوید که ما به کارهای دیگران از جمله کتاب مورد اشارهاش یعنی کتاب ایرج مصداقی ارجاع نداده ایم و منابع مورد استفاده که اصلا به معنای اهمیت یا پذیرش آنها نیست، را ذکر نکردهایم. در تحقیقات مورد نظر شما یعنی جنایت بی عقوبت، حداقل به ۲۰ کتاب خاطرات زندان تا خاطرات نوری و منتظری و ... ارجاع داده شده است.روزنامه ها و مجلات جداگانه نام برده شده اند، به ۴۹ وبسایت اینترنتی و چندین منبع انگلیسی زبان ارجاع داده شده است.در پایین هر صفحه نیز مثل هر تحقیق مستندی به ارجاعات دقیق اشاره شده است و حاصل آن صدها زیرنویس در کل کتاب است که نه درچاپ اول در قطع بزرگ و نه در چاپ دوم، هیچ مطلبی از شفیق نیست و به همین جهت، نامش هم در هیچیک از آثار تحقیقی ما نیست.
پس دروغ می گوید وقتی که می گوید: "من خودم با خانم امین در یک جایی بحث داشتم که دوستانم هم بودند. به خانم امین ایرادم رو دقیق به ایشان گفتم و این گزارش رو نقد کردم از جاهایی که کپی کرده بودند از کار خود من و خانم امین میگفت اشکالی نداره ما حالا میگیم. بعدا (اسم) میاریم و همین کار رو کردند در بخش دوم و اسمم رو آوردند و از اول باید می آوردند و بعد در شماره بعد آوردند ولی باز دقیق نیست باید مرجع بدی صفحه به صفحه بدی باید بگین در کجا از کی و چجوری و من می بینم . این کار را با کارهای آقای مصداقی و گزارشهای دیگه در مورد زندان کار کردند هم کرده اند."
خب ایشان اگر دروغگو نیست بگوید در کدام چاپ تحقیق جنایت بی عقوبت یا هر تحقیق دیگر ما اسم ایشان آورده شده؟ چون میگوید نام را در چاپ دوم/کتاب دوم آوردند ولی دقیق نیست و صفحاتش از قلم افتاده. اگر کسی غل و غشی درش نباشد به کتابهای عدالت برای ایران که با رفرنسهایشان بر روی وبسایت ما در دسترس است رجوع میکند. اما اینها که بر روی عدم تحقیق مستقل مخاطب حساب باز کردهاند شرم نمیکنند. اینها روی سکوت ما هم حساب باز کردهاند. تا به حال هم پیش بردهاند. ولی چرخ دنیای کوچک و تا نوک دماغ شما همیشه به همین منوال نخواهد چرخید!
شفیق مصاحبههای عمیق ما با بیش از ۱۲۰ زندانی زن را فاقد فکر و مفهوم می داند. خودستایی و نارسیسم دارد اینها را از درون متلاشی میکند. بعد از شنیدن این فایل رفتم و در اینترنت جستجو کردم ببینم کتاب ایشان که میگوید در مورد روایت زندان نوشته و ما از آن “دزدی” کرده ایم چیست؟ کتاب مورد نظر ایشان، یک مقاله ۱۸ صفحه ای است که در سال ۲۰۰۴ در وبسایت بیداران منتشر شده است. این کتاب (!) ۱۸ صفحه ای، بررسی پنج کتاب خاطرات زنان زندانی است (که ما با سه نفر آنها مصاحبه عمیق داشته ایم و هر پنج کتاب خاطرات جزو مطالعه ادبیات تحقیقی ما بوده است) و کتاب پنج مرد زندانی که در مطالعه ادبیات زندان از سوی ما هم مورد بررسی قرار گرفتهاند. من با ایشان هیچگاه صحبتی دال بر اینکه عنوان کند ما از حرفهای ایشان کپی پیست کردهایم نداشته ام و او با سواستفاده از سابقه دوستیمان دروغ میگوید. اگر سرقت ادبی رخ داده ایشان چرا مطلب ساده ای نمینویسد و این نمونهها را برای مخاطب نشان نمیدهد؟ و البته برای این کار نزدیک به ۹ سال فرصت داشته است.
شما همیشه اینقدر دروغگو بودید و من نفهمیده بودم یا از فضایل یا شروط ورود به "فرقه" است؟!
شفیق دست آخردرادامه تئوریبافیاش برای کار "پرژوی" میگوید:" دومین مطلب اینکه اون مطلب رو نتایجی که ازش می گیرید چیه. شما می گویید حرفهای ایشون ] شادی صدر [ به نفع دادخواهیه. این جریان عکس از بالا، نمی دونم گورهای جمعی... میدونید در مستندسازی حقیقت اندازه گیری شده یعنی در واقع شما باید بتونید یک چیزی رو دقیقش کنی و تدقیقش کنید و بتونید ثابتش کنید. اصلا چنین چیزی وجود نداشته. من نمیگم چنین چیزی وجود ندارد ولی اینها اونچه رو که بهعنوان کشف محیرالعقول خودشون می گویند همه نه مستند است و نه... همه فیل هوا کردنه. همه مبالغههای پرژوی است. ...
چقدر از حضور پررنگ تحقیقات عدالت برای ایران از جمله درباره گورهای جمعی در پرونده نوری آشفته و خانه خراب شدهاید که کارتان به نفی وجود گورهای جمعی و جنایات جمهوری اسلامی رسیده؟ چرا زحمت نمیکشید حرفهایتان را در یک بستر تحقیقی ارائه دهید؟ این جیغ زدنهای مضحک شما با فریادهای لمپنانه دوستانتان خدمت به کدام دادخواهی است؟ کدام مادر، پدر و یا خواهر و فرزندی که دادخواه است با شنیدن حرفهای شما لبخند بر لبش میآید؟ کدام انسان منصفی میتواند چنین بیحرمتی به شهادت خانوادهها در مورد مزارهای عزیزانشان را تحمل کند؟
او همچون کسی که اختیار از کف داده، ادامه میدهد:" کسی نمیخواهد کسی را متهم کند... بنابر این خواهش می کنم.... اینکه بیاییم ایشون چرا امروز بهعنوان کارشناس در این دادگاه حضور پیدا می کند خود داستانی است پر از آب چشم. ولی این یک ماجرایی است که ما باهاش روبروییم."
البته به فاصله چند دقیقه پس از این اظهارات سخیف، شادی صدر صریح و ساده جریان همکاری اش با دادستانی و ارائه اسناد برای پرونده را ذکر می کند و دهان اینها در این مورد بسته میماند. اما من میتوانم تصور کنم که چه شوکی به اینها وارد شده وقتی اسم شادی صدر را در میان شهود کارشناس دادستانی دیدند. آب چشم که سهل است، خون دلها خوردند.
شفیق به عنوان یک زن بالای شصت و اندی ساله، به شادی صدر که دو نسل از وی جوانتر است روا ندارد که به عنوان شاهد کارشناس در این پرونده ورود کرده باشد. و این را علنا با لرزش صدا و عصبیت کم نظیرش نشان میدهد. سقوط اینان از مرزهای انسانی بسیار تاسف آور است و خوشحالم که میبینم در عرصه سیاست امروز ایران هیچ نقشی ندارند.
...و جای رضا دانشور چقدر خالیست. او مناسبات فرقهای را میشناخت. به رابطه مرید و مرادی واقف بود و بشدت به آن نقد داشت، جای رضای دانشور خالیست تا شاید اگر نور امیدی ببیند، به او نهیب زند و بگوید:" شهلا تو چرا؟" و بلافاصله دریابد که دیگر خیلی دیر شده است....
چرا سنگسار می کنند؟
تمام این فعالیتهای پیشبرنده و یاریرساننده به جریان عدالتجویی در دادگاه حمید نوری برای عدهای به معنای مصادره دادخواهی است. برای این فرقه پرهیاهو، دادخواهی امری انحصاری و ملک طلق دارودسته خودشان است. اگر کسی برای دادخواهی تلاش میکند، باید با اجازه از اینان باشد والا جزو دشمنان ردهبندی میشود. من با وجود اینکه فایل آن اتاق را با فاصله چند روز گوش کردم، اما گاه میترسیدم. عینا مانند دادگاههای تفتیش عقاید بود. اگر باورش برایتان سخت است، خودتان این سند بضاعت این جماعت را بیابید و به آن گوش کنید. همه نشستهاند تا برای طنابهایشان گردنی بیابند. به رفتارهای هم هیچ نقدی ندارند. همه در هیجان فحاشی دهانشان کف کرده و از هم سبقت میگیرند. اعتراضات چندین نفر در کامنتها و سخنان تعداد اندکی روی استیج نه تنها به جایی نمیرسد، بلکه افراد معترض به روند بیاخلاقی حاکم در اتاق، بهشدت در فضای ارعاب قرار داده میشوند. خانم محمدی و صدیقه پورمحسن عزیز خطر کرده و هرکدام به نوع خود از اصل مستند حرف زدن و عدم انحصارطلبی دفاع مینمایند. چنان چه خانم پورمحسن بهدرستی نکتهای حیاتی را برجسته کرده و میگوید: "حواسمان باشد که دادخواهی متعلق به هیچکس نیست و حتی متعلق به خانوادهها. دادخواهی متعلق به همه است. " اما او هم که برادرش به دست جمهوری جنایت و در دهه شصت اعدام شده است، نادیده گرفته میشود و سخنش بیواکنش میماند.
مهم است که به این مساله بپردازیم که چطور آسیبدیدگان یک فاجعه تاریخی یا کسانی که تصور میکنند تحولات تاریخی دوره آنها مانع از خوشبختی و موفقیتهای عظیم در زندگیشان شده می توانند بدل به دیکتاتورهای کوچکی شوند که رفتار و کرداری مشابه سرکوبگران خود داشته باشند؟ بدتر از همه اینکه چطور در گیرودار حس عقبماندگی و شکست میتوانند به رفتارهایی مشابه سرکوبگران، بازجویان، شکنجهگران و زندانبانان خود متوسل شده و در دشمنپنداری اختلال گونه خود تا آنجا پیش بروند که علنا هر کس که با فرقه آنها نیست، دشمن خوانده و مانع مسیر خود بدانند و برای حذف آنها، با پیروی از اصل "هدف وسیله را توجیه میکند" به روشهایی که خود زمانی از قربانیان آن بودهاند، دست بزنند. آنها بر کارآمدی این روش واقفند. دستگاه امنیتی سالهاست این روشها را علیه ما به طرز موفقیتآمیزی با کمک عناصر اینچنینی به کار برده است.
به باور من علت چنین رفتاری را باید در عدم موفقیت این جامعه کوچک در مبارزاتی که برایش هزینه داده است بازبینی کرد. این بدان معنی نیست که همه شکست خوردگان از انسانیت تهی می شوند، خیر. اما اگر تحلیل دقیقی از دلایل شکست و شناخت توانایی یا ضعف هایمان نداشته باشیم، نتیجه همین کینهورزیهای مخرب است. با این استدلال که اگر اینها نبودند، ما فکرهایمان را بیشتر چاپ میکردیم... اگر اینها نبودند، مسیر دادخواهی ما خیلی ساده تر بود ...اگر اینها نبودند، ما فیل هوا میکردیم...
آشفتگی در بیان، تناقض گویی در استدلال، استاندارد دوگانه، دروغ، دروغ ، دروغ، دروغ و خلاصه کینهای خانمانبرانداز در وجود اینان هست که درمانش بس دشوار است. آری اینها تمام مختصات یک فرقه را دارا هستند. هیچ گفتوگویی برای اینان نجات بخش نیست. اینها آرزو می کردند میتوانستند ما را در بند کنند. آنها در نهان و در محافل فرقهشان آرزو میکنند کاش "ایرج" میتوانست با یک دستور حمید اشتری را برای دستگیری ما روانه کند و شهلا شفیق به عنوان سردبیر "کیهان مدرن" پرونده سازی را تکمیل کرده و تیتر بزند" شادی امین به اتهام دریافت کمک مالی از نهادهای غیر ایرانی و بیاحترامی به مقام معظم رهبری (بخوان مصداقی) دستگیر شد، تعقیب و پیگیری برای یافتن باقی اعضای شبکهشان ادامه دارد" و روز بعد تیتر بزند: "شادی صدر به اتهام اقدام خودسرانه در تحقیقاتش و تبلیغ استقلال و نفی اطاعت از مقام معظم رهبری دستگیر شد".
چقدر خوب که اینان فاقد غل و زنجیر و زندان هستند. در یک اتاق کلاب هاوس و با یک میکروفون ساده با حضور کمتر از چند صد نفر خودشان متهم کردند، محاکمه کردند و فقط برای مجازات هنوز دهانشان کف می کند و آرام ندارند. آنها، خلاف همه ادعاهای فمینیست یا حقوق بشری بودن، همچون جمهوری اسلامی، با توسل به تابوهای اجتماعی، با توسل به موقعیت وخیم اقتصادی جامعه، و با حمله به دو زن مستقل، دخالت درمناسبات بین آنها، توسل به دروغ و تهمت در مورد انگیزه آنها برای فعالیت، به "ناانسانسازی" ما دست میزنند تا ما را از صحنه بیرون کنند. غافل از اینکه ما اصلا در صحنه ناسالم و کثیف شما حضور نداریم. من و شادی صدر نه تنها هنوز زنده هستیم بلکه از کار و فعالیت باز نایستاده و نخواهیم ایستاد. عرصه ما جای دیگری است و تا کنون هم سعی کرده ایم درگیر لاطائلات شما نشویم. اما اینبار به دلیل سو استفادهتان از اتاقی به نام دادخواهی، دوستان زیادی به من پیام داده و خواهان پاسخگو کردن شما شدند؛ این نوشته ادای دینی بود به تاریخ و کسانی که این شیوه های به غایت ضد انسانی شما به روح و روان آنها آسیب زده است و در اینده خواهد زد.
---------
زیرنویسها:
[۱] (۲) دادگاه حمید نوری ۷۶ – YouTube
[2] https://www.manototv.com/episode/14338
[3] https://www.youtube.com/watch?v=NMb1tn9x3HU&list=PLY_FHgXJnH24wm2mceJXCa1aqYmmLixdq&index=127