امروز 25 نوامبر ، روز جهانی مبارزه بر علیه خشونت بر علیه زنان است.
فکر میکنم کمتر انسان عاقلی ( البته بجز خانم های نماینده مردم !!!! در مجلس شورای اسلامی ) در دنیای امروز بتواند علنا از خشونت بر علیه زنان دفاع کند و این مسئله را ترویج و یا تشویق نماید . یعنی تقریبا هر کسی این مسئله را محکوم میکند. از تئوریسین های آکادمیسین گرفته ، که با تئوری های مختلف سوسیالوژی و فمینیستی این مسئله را محکوم میکنند ، تا مردم کوچه بازار که " بلند کردن دست روی زنان " را ناحق میشمارند. اما این مسئله نتوانسته است از شدت خشونت بر علیه زنان در اجتماع انسانی ذره ای بکاهد.
در سوئد آمار مرگ زنان در اثر خشونت ، هر ده روز یک زن است. این آمار در کشوری که تنها 9 میلیون جمعیت دارد و زنان از حقوق شهروندی و حمایت دولتی برخوردار هستند ، ابعاد این فرایند اجتماعی را به خوبی نشان میدهد. این آمار در آمریکا به شدت بیشتر است و در کشورهایی مثل کشور بلازده ما که دیگر جای خود دارد و اصلا چنین آماری وجود ندارد. خشونت بر علیه زنان در ایران نه تنها اجتماعی بلکه با حمایت 100 درصد دولتی و قوانین حقوقی انجام میشود و زنی که مورد خشونت قرار گرفته است ، راه گریزی ندارد.
خشونت بر علیه زنان شیوه ها و ابعاد گوناگون دارد . از کتک و تجاوز و قتل که اشکال علنی آن هستند ، تا تحقیر و سرکوب و شکنجه های روحی که شکل نامشخص این خشونت را میسازند. در هر دو این موارد زن توسط یکی از اعضای مرد خانواده و یا آشنایان ( شوهر ، برادر ، پدر ، عمو ، معشوق ، خواستگار ...) مورد خشونت قرار میگیرد. این خشونت عمدتا و در انتها به صورت فیزیکی نمود میکند ، اما در مواردی هم به شکل خشونت روحی باقی میماند و تا سقوط کامل زن و بی هویتی او ادامه میابد.
یکی از اشکال خشونت بر علیه زنان قتل های ناموسی است که در این اواخر به شدت در باره آن در جوامع مختلف بحث و گفتگو میشود. قتل ناموسی معمولا به دلیل نافرمان بودن دختر جوان خانواده در مقابل قوانین مرد نوشت خانه و خانواده ( این که این قوانین از طرف زنان اعمال میشود هیچ منافاتی با مرد نوشت بودن این قوانین ندارد) صورت میگیرد. شدت و گسترش قتل های ناموسی به طور عام همراه است با تبادلات فرهنگی و برخوردهای فرهنگهای مختلف ، نفوذ مدرنیته و فرهنگ نوین در جوامع سنتی که موجبات خود آگاهی و آشنایی زنان و دختران جوان به حقوق خود و سر باز زدن از پیروی از قوانین فرهنگ سنتی را به وجود می آورد .
فرهنگ مردانه جامعه بشری ، همیشه به زن به عنوان فردی مقصر و مجرم نگاه کرده است. زن همواره بار گناه و شرم را به دوش میکشیده. و در هر صورتی این زن و رفتار و کردار اوست که حفظ شرف و حیثیت خانواده را تضمین میکند. و مسلم است که برای حفظ این دو عنصر تایین کننده ، زن است که باید مورد کنترل و نظارت قرار بگیرد . زن هیچ نقشی در سرنوشت خود ندارد ، و تنها بار تقصیر و گناه از آن اوست. تصمیم اصلی در زندگی یا مرگ او بر عهده مردان پیرامون است، با این حال این اوست که مقصر اصلی قلمداد میشود. حتی در زمانی که مورد خشونت قرار میگیرد و حتی در زمانی که بر اثر این خشونت جان میبازد.
هر بار که خبر مرگ زنی در اثر خشونت منتشر میشود ، تنها یک سوال بیشتر و بارز تر از بقیه سوالها تکرار میشود. " چه کار کرده بود ؟"
راستی مگر چه کار کرده اید ای زنان محکوم ؟ جرم تاریخی شما چیست که چنین تازیانه های نفرت و تحقیر و درد را بر روح و پیکر شما مینشاند ؟ به کدامین جرم در کدامین دادگاه زمان محاکمه شده اید و این زندان ابد را چند تنه تحمل میکنید ؟ تا کجا؟ تا کی ؟
و شما مردان ، تا کجا ؟ تا کی ؟ در مقابل این خشونت سکوت میکنید ؟ تا به کی در مقابل هیاهویی که از خانه همسایه می آید سکوت میکنید و لب تر نمیکنید و این مسائل را " شخصی " و " خانوادگی " میخوانید ؟
زنان نیمی از جامعه انسانی هستند. خشونت جرم است و رفتار خشونت آمیز یک انسان با انسان دیگر ، محکوم است. همه اینها اصولی است که هر انسان عاقل و بالغی ( ضرورتا نه خانمهای نماینده در شورای اسلامی ) به آن اعتقاد دارد. با اینهمه چرا وقتی که که انسانی که مورد خشونت قرار میگیرد از جنس مونث است ، تمام این قوانین و اصول بشری دچار تغییر و تحول میشود ؟ چرا این جرم " خصوصی " میشود و چرا از افشای مجرم پرهیز میکنیم ؟
در روابط خشونت آمیز ، تنها و تنها یک مقصر وجود دارد، و آن کسی است که از خشونت استفاده میکند. زمانی که زنی مورد خشونت قرار میگیرد ، مردی که خشونت به کار میبرد مجرم است. تنها او و فقط او.
اما وقتی که این مسئله به عنوان پدیده ای اجتماعی بروز میکند ، دیگر مقصر تنها آن مرد مشخص نیست ، بلکه اجتماع مردانه ای که در مقابل این حرکت سکوت میکند مقصر است.
مردان در قبال خشونت بر علیه زنان از مسئولیت جمعی برخوردارند. این مسئولیت جمعی باید برجسته شود و مورد سوال قرار گیرد. این که شما با همسر یا دختر یا خواهر خود مهربان باشید و حقوق او را به رسمیت بشناسید هیچ برتری به شما نمیدهد . و شما را از خشونتی که بر زنان میرود مبری نمیکند. تنها با فعالیت مشخص و اکتیو در مقابل خشونت بر علیه زنان است که میتوانید با این مسئله مقابله کنید.
به جک های سکیستی نه بگوییم ، به فحشا و سوئ استفاده جنسی از زنان نه بگوییم . به خشونت بر علیه زنان نه بگوییم و با فردی را که خشونت بکار میبرد به عنوان مجرم برخورد کنیم. با سرکوب و تحقیر زنان مبارزه کنیم. با قتل ها و خشونت های ناموسی مقابله و مبارزه کنیم . و به عنوان یک انسان از حقوق نیمی از جمعیت بشری دفاع کنیم .
زنان آگاه و فعال ، سالهاست که بر علیه خشونت بر علیه زنان کار و فعالیت میکنند. افشاگری میکنند و به خوبی مسئولیت خود را در قبال این مسئله میشناسند و به آن عمل میکنند .
شما مردان ، در رابطه با خشونت بر علیه زنان ، شما مسئول هستید. در قبال این مسئولیت خود چه میکنید ؟