صفحه نخست

 شبکه سراسری همکاری زنان ایرانی

آقاي محترم من زنت نيستم من يک قوري چايي هستم!

من تنها زنت نيستم گاهی می شوم يک قوری چايی که وقتی تو خسته ای و تازه از سر کار آمده ای آنرا جرعه جرعه بنوشی و توی چشمهای من زل بزنی و با وقاحت مردانه ات بگويی هيچ چيز به اندازه يک قوری چايی خستگی آدم را در نمی برد. و من نگاهت کنم و ليوان چاييم ساعتها روی ميز بماند و يخ کند!

آقای محترم من زنت نيستم من اتو هستم!

من تنها زنت نيستم گاهی با ظرافت می شوم يک اتو برای اتو کشيدنهای لباسهای تو که تمامی ندارد مهره آخر گردنم سخت از درد می سوزد ولی لبخند احمقانه را فراموش نمی کنم چون ياد حرف مادر جان می افتم که هميشه می گفت (مادر با روی خوش کارای خونه ات را انجام بده نکنه غر بزنی ) حالا مادر جان کجاست که دست پرورده اش را ببيند که چه خوب گوش به فرمان سايه سر است ؟؟؟خطوط صورتم چه شد کجا جا ماند ؟؟؟ تو ديگر صورتم را نمی بينی صورتم نيست صورتم لا به لای رديف لباسهای تميز و اتو شده تو توی کمد آويزان مانده است.

جنسیت گمشده


2004© All rights reserved for SHABAKEH.ORG Webmaster