روند مذاکرات اتمی با تهران همچنان پشت درهای بسته انجام می پذیرد. آخرهفته گذشته اعلام گشت که مذاکرات میان ایران و اتحادیه اروپا ( آلمان ، فرانسه و انگلیس) در باره برنامه اتمی ایران به مرحله امضای قرار داد رسیده است و بعد از امضای کشور های عضو آمریکا باید بر آن نظر دهد.
آژانس بین المللی IAEA از ایران خواسته بود که این کشور تا جلسه آینده هیئت رئیسه آژانس در تاریخ 25 نوامبر تصمیم توقف غنی سازی اورانیوم را به اطلاع آژانس برساند.
البته در این فاصله آژانس بطوری غیر رسمی این مهلت را تا نیمه نوامبر کوتاه نمود و اعلام نمود که اگر ایران تا این تاریخ نظر مثبت خویش را به اطلاع آژانس نرساند، در این صورت طبق تصمیمات آژانس مسئله ایران به شورای امنیت ارجاع خواهد گشت.
البته این تهدید آژانس با یک مانع اساسی روبرو است زیرا که چین و روسیه با حق وتوی خویش میتوانند جلوی سپردن مسئله ایران به شورای امنیت را مسدود نمایند تا بدینوسیله جلوی اقدامات نظامی آمریکا را به بهانه عدم رعایت ایران از پیمان فوق بگیرند.
کنسرن دولتی انرژی چینی Sinopec قرار دادی بزرگی را در باره انتقال گاز به این کشور با تهران به امضا رسانده است. همچنین قرار داد دیگری میان تهران و این کنسرن در باره بازگشائی چاه های نفت ایران که بمدت در حدود 25 سال و حجم مالی حداقل یک میلیارد دلار میباشد را بسته شده است. چین در حال حاضر 15% نفت مورد مصرفش را از ایران وارد می نماید.
دو مسئله قطعی است: اول اینکه هر قرار مداری با ایران در مرحله نخست به توافق آمریکا بستگی خواهد داشت و بدون این توافق این قرار ها منتفی میباشند. زیرا که آمریکا اعلام نموده است که هیچ گونه وظیفه ای به اروپا برای پا در میانی نداده است تنها این اخطار را نموده است که مذاکرات اروپا با ایران را تحمل می نماید ولی نتیجه این قرار مدارها را بطور جدی مورد مطالعه قرار خواهد داد. دوم اینکه در خود ایران هم هنوز بر سر چگونگی حل مسئله اتمی میان اعضای مجلس اختلاف نظر شدید وجود دارد .
در واقع هم در این قرار مدار های انجام پذیرفته میان ایران و اروپا تنها موضوع بر سر گذر موقتی از مشکل می باشد. به این صورت که فعلا ایران از غنی کردن اورانیوم منصرف گردد . موافقتی که حتما به امضای واشنگتن نیاز خواهد داشت. تمامی سیاستمداران رژیم ایران اعتقاد دارند که ایران باید حداکثر 6 ماه غنی سازی اورانیوم را متوقف سازد. البته این هم مسلم است که آمریکا به هیچ وجه با این تصمیم ایران موافقت نخواهد نمود. از دید آمریکا قرار مدارهای جاری بین اروپا و ایران تنها میتواند این خاصیت را داشته باشند که به جهانیان ثابت گردد که مذاکرات دیپلماسی غیر ممکن است و بنا براین باید حتما اقداماتی نظامی انجام پذیرد.
آنچه که در این میان کاملا آشکار است قدرت های امپریالیستی از همه سو برای نیل به اهداف دراز مدت و کوتاه مدت خویش از یک سو و کنترل هر چه بیشتر ذخایر جهان برای تحکیم استراتژی قدرتی از سوی دیگر در تلاش و تحرکند. ( آمریکا، اتحادیه اروپا ، روسیه و چین).
پایگاه های اتمی ایران تنها محصول ساخته و پرداخته رژیم منحوس جمهوری اسلامی نبوده بلکه ساختمان این پروژه توسط رژیم پهلوی با سرمایه ملت ایران و با اجازه دولت آمریکا و با کمک دولت های اروپائی و بخصوص نقش عامل راه اندازی آن یعنی شرکت زیمنس آلمان براه افتاد. حال چرا درست امروز بعد از ربع قرن این مسئله برای جمهوری اسلامی از یک سو و قدرت های جهانی سازی نولیبرالی از سوی دیگر از این درجه اهمیت برخوردار گشته است بحثی است که تنها با تجزیه و تحلیل آگاهانه اپوزیسیون مخالف جمهوری اسلامی و جنبش بدیل جهانی سازی نولیبرالی ایران و جهان مشخص خواهد گردید.
منافع کوتاه مدت و دراز مدت اقتصادی و سیاسی امپریالسم
قدرمسلم قدرت های جهانی سازی نئولیبرالی بخصوص دولت آمریکا بدنبال دستیابی بر ذخایر ثروت جدید و پایمال نمودن حق تعیین سرنوشت ملل هر روز استراتژی نوینی را طرح ریزی می نمایند. تسلط بر ذخایر نفت و تثبیت امپراطوری نفت در جهان بدنبال خود فجایعی را که شاهد آن می باشیم به همراه داشته و دارد. امپریالیسم از هم اکنون با توجه به بررسی کارشناسان انرژی و با توجه به افزایش جمعیت جهان در دهه های آینده و با ملاحظه بر این عامل مهم که نفت خاورمیانه نهایتا تا سه دهه دیگر ( طبق گزارش آزانس بین المللی انرژی) توان استخراج خواهد داشت، بدنبال کسب هژمونی جدید بر بدیل جایگزین انرژی نفت و سیاست جغرافیائی جدید دندان نشان میدهند. هم اکنون درصد بسیار بالائی از چرخش صنعت اروپا و آمریکا و کشورهای قدرتمند دیگر چون چین و روسیه بستگی به انرژی هسته ای داشته و خواهد داشت. هژمونی بر ذخایر اورانیوم و سایر فلزات نایاب جهان در جهت استفاده در فناوری هسته ای از امروز نقشی محوری پیدا نموده است. فراموش نکنیم که امپریالیسم آمریکا در زمان حکومت دکتر مصدق هم موفق شد با کمک رژیم پهلوی امتیاز و انحصار نفت ایران را در اختیار خود گرفته و هنوز هم بعد از گذشت دهه ها نفت خام را به قیمتی نازل از ایران خریداری و بنزین را به قیمتی کلان به خود ما تحویل می دهند . در واقع دعوا بر سر این است که در آینده چه کسی کنترل بر ذخایر سرشار اورانیوم و دیگر فلزات و مشتقات انرژی هسته ای را که در دل کوه های ایران بطور قابل ملاحظه ای نهفته است را در دست خواهد داشت. منافع اقتصادی دراز مدت امپریالیسم ها حکم می نماید که صاحب تام الاختیار این منابع ثروت و انحصارگر استخراج این ذخایر طبیعی همانا خود این قدرت ها باشند. چرا که آنان در آینده خواهند توانست اورانیوم خام را به قیمتی نازل از کشوری چون ایران خریداری نموده و بعد از غنی سازی با قیمت هائی افسانه ای به سایر کشورهای جهان و منطقه و از جمله ایران به فروش برسانند. چرا که آنان خوب میدانند با پیشرفت برق آسای علم و صنعت در جهان و با افزایش بیسابقه جمعیت بخصوص در جنوب جهان انرژی های دیگر جایگزین چون انرژی بادی و یا خورشیدی حتی کفاف برق مصرفی منازل این کشورها را نخواهد داد . مضاف بر این با پیشرفت های علم پزشکی وجود اورانیوم غنی شده در آزمایشهای پزشکی چون ساخت دستگاه های توموگرافی و عکس برداری و اشعه های دیگر لیزری برای عملیات جراحی و فناوری دانشگاهی و .......... که هم اکنون انحصارش در دست کنسرن های ساخت لوازم تکنیکی پزشکی غرب است و با قیمت های سرسام آورذ وارد کشورهای جنوب می گردداز اهمیت ویژه بر خوردار می گردد. بنابراین دسترسی و انحصار ذخایر اورانیوم و سایر مشتقات فلزی نایاب جهان برای قدرت های جهان اهمیتی حیاتی خواهد داشت. قدرت های امپریالیستی برای دستیابی به این انحصارات حتی از وعده و وعید های سازمان های ساخته و پرداخته دست خویش چون آژ انس انرژی اتمی و سازمان ملل متحد و ..... چشم پوشی نموده و با وجود اینکه کشورهای عضو این سازمانها به حق تعین سرنوشت ملل قسم خورده اند هرگونه حرکتی را چه در حال و چه در آینده در کشور های عضو تنها با اجازه خود قانونی می دانند. از سوی دیگر آژانس انرژی اتمی مطرح می سازد که ایران اورانیوم را باید در اختیار آنان قرار دهد و آنان با اختیارات مخصوص خود آنراغنی ساخته و زیر نظر کارشناسان و مستشاران آمریکائی و اروپائی در مراکز انرژی هسته ای ایران این پروژه بکار افتد و درست ماجرا از این بعد قابل اهمیت زیاد است که برای آمریکا و اتحادیه اروپا و از آن سو چین و روسیه در کنترل قرار دادن این گونه سازمانها و کنترل بر ذخایر جهان و خاورمیانه و ذخایر فعلی چون نفت و ذخایر بعدی چون اورانیوم و تثبیت ده ها و ده ها سال هژمونی در این منطقه برای منفعت طلبی خویش با نام دمکراسی و آزادی و با نام دفاع از حقوق بشر و مبارزه بر علیه تروریسم و ........عاملی حیاتی است( بگذریم از اینکه دیگر بر هیچ کس پوشیده نیست که سرنخ گروه های تروریست و بنیادگرای منطقه چون جمهوری اسلامی، القاعده و حماس و بنیادگرایان پاکستان و ..... به آمریکا و بطور مشخص رئیس جمهور بوش وصل می باشد) و دقیقا آنان برای رسیدن به مقاصد فوق در صدند بطور نظامی و یا غیر نظامی به اشغال این منطقه مبادرت ورزند. آمریکا و هم پیمانانش تنها در عرض دوسال میلیارد ها دلار سرمایه مردم آمریکا و جهان را بصورت سلاح های کلاسیک بر سر مردم بیچاره عراق سرازیر نمودند. واشنگتن پست در 26 اکتبر امسال مي نويسد:" بوش در نظر دارد بعد از انتخابات از کنگره آمريکا در حدود 70 ميليارد دلار هزينه براي ادامه عمليات در عراق و افغانستان درخواست نمايد. مجموعه هزينه تا کنوني در حدود 225 ميليارد دلار شده است. تنها هزينه جنگ در سال 2003 در حدود 4/62 ميليارد و سال جاري در حدود 65 ميليارد دلار شده است. همچنين ميلياردها دلار ديگر براي کمک هاي ديگر ارتش و تسليحات و تعليمات ارتشي و تغذيه سربازان و هزينه ارتش دست نشانده در هر دو کشور احتياج خواهد بود. تنها در این دوسال بیش از 100000 زن و کودک و خردسال در اثر بمباران های نیروی های اشغالگر در عراق به کشتن داده شده اند . امروز هم درست بعد از انتخابات آمریکا ارتش آمریکا به دستور بوش و پنتاگون چون حیوانی درنده در حال نابودی و با خاک یکسان نمودن شهرهای عراق می باشند . آمریکا و هم پیمانانش قصد دارند این آزادی را به کشورهای دیگر خاور میانه از طریق بمب های خود صادر نمایند. برای شناخت و تجزیه و تحلیل وقایعی کنونی که در خاورمیانه بر علیه عراق و دیگر کشور های این منطقه در حال جریان است، نباید دانشمندسیاستمدار و یا تاریخ شناس و یا متخصص انرژی هسته ای بود.
دلایل بروز این فجایع نه با " سلاح های کشتار جمعی " رابطه ای دارد و نه با بر قراری دمکراسی در این کشور ها و نه با مبارزه با تروریسم . تنها موضوع بر سر کنترل ذخایر نامحدود نفت و سایر منابع ثروت های طبیعی معدنی و ذخایر انسانی و ... در عراق و ایران و کل خاورمیانه و تامین هژمونی بر ذخایر ثروت کنونی که عمدتا نفت است و همچنین بدیل انرژی نفت در منطقه می باشد. سازمان تجارت جهانی منتظر است تا سیاست خصوصی سازی اش ( آب و برق و صنعت و بهداشت و آموزش و ......و از همه مهمتر ذخایر طبیعی و انسانی سرشار این کشورها ) از طریق بمب های ارتش اشغالگر و دخالت های غیر نظامی دیگر این قدرت هادر تمامی خاورمیانه پیاده گردد هم اکنون در عراق 400 شرکت بزرگ صنعتی که شاهرگ های اقتصادی این کشور را کنترل می نمایند در دست های بخش خصوصی خارجی قرار گرفته است. بخشی که از پشتیبانان مستقیم ورود اشغالگران بعراق بوده اند.
از سوی دیگر رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی که از یک سو در عراق با پشتیبانی حزب الله شیعه به آشوب مشغول است و از سوی دیگر نمایندگان وزارت خارجه اش هر از چند گاهی به دست بوسی سران ارتش اشغالگر عراق در بغداد میروند هم برای اینکه بتواند دیر گاهی دیگر به حکومت ننگین خود ادامه دهد و چندی دیگر ملت ایران را برای برپائی حکومت خویش گمراه نماید به بازی دقلکارانه ای پرداخته است و با شعار دروغین ضد امپریالیستی و بر انگیختن احساسات مردم و زنده نمودن حس ناسیونالیستی آنان : از یکسو با مذاکرات خویش با اتحادیه اروپا و گرفتن وعده و وعید های متفاوت و قرار مدارهای پشت درهای بسته و از سوی دیگر با لاس زدن با روسیه و چین در صدد است تا به مشکلات اقتصادی و سیاسی خویش فائق آمده و با گرفتن امتیاز از اروپائیان و سپردن ذخایر طبیعی و سرمایه مردم ایران و اجازه استخراج و چگونگی بهره وری از آن ذخایر بدست این قدرت ها منافع خویش را تامین نماید . به این لحاظ در ابتدا با لاف زدن های تو خالی و با توسل به خیمه شب بازی و پز های ضد آمریکائی و..... تلاش برای گمراه کردن طرفدارانش در ایران و منطقه نموده و سپس پشت در های بسته به معامله و گرفتن امتیازات بنفع خویش می پردازد. با مراجعه به روند مذاکرات تاکنونی به حقانیت این ادعا پی خواهیم برد.
لذا ما با پیروی از منشور جهانی پورتو الگر و با پیروی از سیاست های جنبش بدیل جهانی سازی در جهان و با حرکت از مبارزات جنبش زیست محیطی و ..... و در نهایت برای دفاع از حق تعیین سرنوشت مردم ایران خواست های زیر را خواهانیم:
1- خلع سلاح جهانی (ازسلاح های هسته ای و اتمی گرفته تا سلاح های کلاسیک چون سلاح های سنگین و سبک و شیمیائی، میکروبی و ..... ( تاکنون میلیون ها انسان در اثر استفاده همین سلاح های کلاسیک در جنگها کشته و معلول گشته اند. به اضافه اینکه منفجر نمودن چاه های نفت در دو جنگ آمریکا در عراق و جنگ های دیگر منطقه، محیط زیست در این منطقه را به سر حد انفجار مسموم نموده است و آب خلیج فارس را برای زندگی موجودات زنده دریائی غیر قابل تحمل نموده است).
2- رژیم جمهوری اسلامی رژیمی جنایتکار و تروریستی است و از هر گونه مسئله ای برای ساخت و پاخت با قدرتهای اروپائی و آمریکائی در جهت گذشتن از بحران های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی دامنگیرش و سرپوش نهادن بر جنایاتش استفاده می نماید.
3- سازمان انرژی اتمی سازمانی طرفدار منافع قدرتهای امپریالیستی بوده و هیچگاه منافع شهروندان جهان را در نظر نداشته و عضویت ایران در آن تنها به جمهوری اسلامی بر می گردد و از آنجا که جمهوری اسلامی نماینده واقعی مردم ایران نیست لذا سازمان انرژی اتمی مردم ایران را نمایندگی ننموده و با برچیدن بساط جمهوری اسلامی توسط مردم ایران عضویت ایران در این سازمان باید لغو گردد.
4- غنی سازی اورانیوم و عدم غنی سازی آن و نحو استخراج آن و صدور و یا عدم صدور این ذخیره گرانبهای طبیعی را تنها نمایندگان واقعی مردم ایران بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی ایران تعیین می نمایند و قدرت های امپریالیستی به هیچ وجه اجازه تعیین تکلیف برای وظایف و منافع مردم کشور ما نخواهند داشت.
5- وظیفه سرنگونی رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی به عهده مردم ایران است و همچنین وظیفه برقراری دمکراسی هم به عهده همین مردم خواهد بود و آمریکا و قدرت های دیگر جهانی سازی نولیبرالی حق دخالت در امور ایران را چه بشکل نظامی و چه بشکل غیر نظامی نداشته و مردم ایران تجربیات کشورهای آمریکای لاتین و هائیتی و یوگسلاوی و افغانستان و عراق را هرگز فراموش ننموده و به قدرت طلبان جهانی سازی نولیبرالی اجازه دخالت در امور ایران را نخواهند داد. مردم ایران برای برچیدن بساط جمهوری اسلامی با تمامی اشکال به مبارزه پرداخته و خواهند پرداخت و در این راه به پشتیبانی جنبش عظیم و تعیین کننده بدیل جهانی سازی نولیبرالی و جنبش های صلح و جنبش های زیست محیطی و فمنیستی و......... در جهان نیاز مند است.
طرح بحث برای چهارمین جلسه گروه تدارک فوروم اجتماعی ایران در 4 دسامبر 2004 در فرانکفورت