و حالا ديگر حقيقت را می دانم
اين کاج سر سبز شاهد است
من و او با فصل ها غريبه ايم
سبز می مانيم
زيبا کرباسی
آهوارة ۴۲
چه دلگير می گردد اين گرداب
کجا بگريزد آبي؟
کجا بگريزد آب؟
آهوارة ۴۳
کسی روی حباب ها امضا می گذارد
کسی هنوز با پر می نويسد پر
کسی ديگر نيز
هر سحر زير باران حباب و پر
از خواب می پرد.
آهوارة ۴۴
شايد ماه همين قوی سپيد تنهاست
با اندوه رود و
غرور شب
جاري..
آهوارة ۴۵
خدا ُپر ُپر می نوشد و
منگ می شود
من خالی خالی خدا می نوشم و
مست می شوم
آهوارة ۴۶
و حالا ديگر حقيقت را می دانم
اين کاج سر سبز شاهد است
من و او با فصل ها غريبه ايم
سبز می مانيم
آهوارة ۴۷
چه خوش خيال آب می شود
اين شمع
آفتاب را
نمی شناسد
آهوارة ۴۸
روی حباب ها امضا می گذارد: پرنده
روی ابرها با پر می نويسد پر و
هر سحر
زير باران
حباب و پر
از خواب می پرد