قرن تازه
بازار رفت... و آمد...ها و مريخ... و ماه
صحبت ياسمن،
سنبل و سوسن و نسترن...
ژاله و مستي و هستي اما!
ليک اينجا،
جامعه پيچيده در سياه- جامه اي- سياه
سيل خون
بغض مرگ
خاک غم
ماتم و سوز و سرما
قصه شوم فقر
چوبه دار
جان به ناحق- پاره پاره - واژگون بخت - نسل نکبت- استعاره
مانده- مدفون
دختر و مرد و زن - خفته در خون- از کجا تا کجا- کشته بر خاک
نعره بر نعره در نعره... اما!