حال خونين دلان که گويد باز
وز فلک خون خم که جويد باز
هر که چون لاله کاسه گردان شد
زين جفا رخ به خون بشويد باز
(حافظ)
شانزده سال گذشت. شانزده تابستان بر آن تابستان تباهی که رهبران و مجموعه جناحها و دستگاههای نظام اسلامی بر اساس توافقی جمعی و برنامه ريزی شده و به فتوای خمينی هزاران تن از جانهای شيفته و شريف اين مرز و بوم را به جوخه های مرگ سپردند، گذشت. حکومت نمايندگان دين پس از يک دهه ارتکاب شکنجه، تجاوز، تواب سازی، قتل و اعدام هزاران تن از بهترين زنان و مردان آزاده و آزادانديش ميهنمان، در آن تابستان شوم نقطه پايانی بر همه خشونتهای غير انسانی خود نهاد با اين خيال که رسوايی شکست سياستهای جنگی خويش را که سالها بر جان جوانان و هستی خانواده های ايرانی تحميل کرده بود در خفا نگه دارد. با اين اميد که با حذف و کشتن نيروهای مترقی و پيشرو جامعه چند صباحی بيشتر ثبات خود را حفظ کند.
مادران، پدران، همسران، فرزندان، خواهران، برادران و ياران آن عزيزان، که عشقشان زندگی بود، شانزده تابستان را همچون شانزده قرن از تاريکترين و مخوفترين قرون تاريخ از سر گذراندند.
و آن گورهای دسته جمعی! آن گورهای دسته جمعی که هنوز بوی خاک خون خورده شان فضای ايران را آکنده، بر وجدان و عاطفه ملتي سنگينی می کند.
فقهای حاکم اما با توسل به توطئه سکوت يکپارچه و اعمال اختناق و سرکوب شديد در اين سالها همه نيروی ضد بشری خود را به کار گرفتند تا شايد فراموشی اين فاجعه بزرگ انسانی قرن بيستم را از خاطره ها محو سازد، برخلاف آرزوی آنان، ليکن بادهايی که آن سياوشان و سينه سرخان کاشته اند، امروز به هيبت طوفانی از اشتياق حقيقت جويی و دموکراسی خواهی نسل پا به راه عزم جزم کرده تا بنيان استبداد و امکان تکرار چنين جنايتهای هولناکی را برای هميشه در ايران ريشه کن سازد.
با اين وجود، اکنون پس از شانزده سال هنوز پرونده اين کشتار فجيع نه تنها مورد توجه و بررسی جدی هيچ يک از ارگانها و يا نهادهای قضائی بين المللی جهان از جنبه انسانی و حقوقی قرار نگرفته است که حتی بازتاب آن در ميان رسانه ها و افکار عمومی جهان محدود و مختصر بوده است.
حساسيت و موضعگيری کشورهای جهان نسبت به دستگاه اختناق و ترور حکومت دينی و نقض مداوم مفاد اعلاميه حقوق بشر در ايران اغلب پای ميزهای معاملات کلان قربانی مصالح اقتصادی و سياسی دول بزرگ ميگردد و به همين سبب دولت های های نيرومند جهان و به طبع آن خبرگزاريها، رسانه ها و روزنامه های خبری آنان چشم بر اين فاجعه هولناک انسانی بسته اند.
از سوی ديگر پراکندگی و انشقاق تاريخی سازمانها و احزاب ايرانی خارج از کشور، کم کاريها و کم اعتنائی های آنان نسبت به جلب توجه رسانه ها و تاثير گذاری بر افکار عمومی مردم جهان، با توجه به امکانات و آزادی عملی که در خارج از کشور وجود دارد، تاثير خود را بر بازتاب محدود اين جنايت در داخل و خارج از کشور به جا گذارده است.
امروز اما، شرايط بيش از هر زمانی برای آگاه نمودن افکار عمومی مردم ايران و جهان و نيز به ثبت رساندن اين فاجعه به عنوان يک جنايت ضد بشری در نهادهای حقوقی بين المللی مهيا می باشد.
بخشی از شاکيان اصلی پرونده اين جنايت که خانواده ها، همسران و فرزندان اعدام شدگان می باشند، در مجموع و به طور نسبی امروز در شرايطی مطلوبتر از سالهای اوليه رخداد واقعه قرار دارند و لذا برای طرح و پيگيری شکايات خود از توانمندی بيشتری برخوردارند.
پراکندگی و تفرقه در ميان سازمانها، احزاب و نيروهای مترقی حداقل به لحاظ نظری ديگر ارزش مثبتی تلقی نمی شود و تلاش در جهت ائتلاف عمل در ميان بخشی از نيروها ضرورتی انکارنشدنی محسوب می شود.
اهميت و ارزش فعاليت در جهت افشا اين جنايت به دور از گرايشات گروه گرايانه و تاکيد بر جنبه های حقوقی و انسانی آن با هدف رسيدگی تا به آخر برای جلوگيری از تکرار اينگونه فجايع بسيار بيش از سالهای گذشته مقبوليت يافته است.
به علاوه موارد بالا، تجربه نيروهای دموکرات، آزاديخواه، و فعالان حقوق بشر داخل و خارج از کشور از يک سو، و وجود سايت های متعدد خبری، نشريات، امکانات راديو و تلويزيون و انواع مختلف ارتباطات الکترونيکی ازديگر سو و نيز حضور تعدادی از زندانيان سابق و شاهدان عينی کشتارهای تابستان 67 در خارج از کشور پشتوانه قابل اتکائی را برای آغاز يک کارزار بزرگ بين المللی با هدف کشف، افشا و رسيدگی به اين جنايت ضد انسانی فراهم آورده است.
تشکيل يک سازمان يا ارگان مرکزی متشکل ازنمايندگان خانواده های جانباختگان، نمايندگان سازمانها و احزاب به همراه حقوقدانان و فعالان حقوق بشر و نيز بازماندگان و شاهدان ضرورتی است برای پيگيری مدام اين جنايت و طرح پرونده آن در دستور کار کميسيون حقوق بشر سازمان ملل، کنوانسيون بين المللی حقوق مدنی و سياسی، کنوانسيون ضد شکنجه، دادگاههای ذيصلاح بين المللی و نيز ساير سازمانها و ارگانهای حقوق بشر.
در اين راه دشوار اما وجدانهای بيدار انسانهای شرافتمند ايران و جهان نيز همراه و پشتيبان خانواده ها و بازماندگان جانباختگان فاجعه ملی تابستان 67 و قربانيان ساير کشتارها و شکنجه هايی است که جمهوری اسلامی در سه دهه گذشته نسبت به دگرانديشان، آزاديخواهان، روزنامه نگاران، دانشجويان، اقوام و اديان مختلف ايرانی روا داشته است.
شهروند