پدیده فرار دختران به عنوان یک آسیب اجتماعی جدید مطرح است. این پدیده می تواند موجب افزایش جرم و جنایت در جامعه شود و امنیت و سلامت اجتماعی را به مخاطره افکند. تحقیقات نشان می دهد که فرار دختران از خانه نتیجه روابط ناسالم و بسیار خشن در خانه و خانواده است و ادامه آن نیز دامنگیر سایر خانواده ها می شود و نیز در سطح کلان تر جامعه را دچار آسیب و اختلال جدی می سازد.
در این باره با منصور فتحی پژوهشگر و کارشناس ارشد مددکاری که در سال 82 پایان نامه اش را با عنوان فرار دختران و علل و عوامل موثر بر آن نوشته، به گفتگو نشستیم.
* آیا فرار دختران یک مسئله فردی است یا اجتماعی؟
**اگر چه فرار دختران در نگاه اول پدیده فردی به نظر می رسد اما با توجه به پیامدهای سوء آن در جامعه که موجب اختلال و آشفتگی است، می تواند منشاء بسیاری از رفتارهای ضد اجتماعی و بزهکارانه مانند خود فروشی، اعتیاد به مواد مخدر و مشروبات الکلی، توزیع مواد مخدر، سرقت، تشکیل خانه های فساد و فریب سایر زنان و دختران شود، بنابر این باید این معضل را جزو آسیب های اجتماعی بسیار مهم و جدی در نظر گرفت.
در طی سالهای اخیر برای پیشگیری اولیه و ثانویه از این آسیب اجتماعی مراکز مداخله در بحران های اجتماعی زیر نظر سازمان بهزیستی در شهرهای بزرگ ایجاد شده است.
* کار مراکز مداخله در بحران های اجتماعی برای دختران فراری دقیقا چگونه تعریف شده و چه تاثیری در کاهش معضل فرار دختران داشته است؟
**یکی از اهداف اساسی تاسیس این مراکز مداخله در بحران های اجتماعی و ساماندهی وضعیت دختران فراری است.
آمارها نشان می دهد از نیمه دوم سال 78 دختران مورد پذیرش این مراکز دخترانی هستند که سابقه فرار قبلی داشته اند حتی پژوهشی که من انجام داده ام مبنی بر این است که آیا این مراکز در کاهش فرار دختران موثر بوده یا خیر که نتیجه تحقیق نشان می دهد که اغلب این افراد کسانی بودندکه سابقه فرار داشته اند و این حاکی از موثر نبودن فعالیت این مراکز است. 52 درصد از دختران فراری مستقر در مراکز مداخله با بحران سابقه فرار داشتند 21 درصد سابقه یک بار فرار دارند، 10 درصد سابقه دو بار فرار و 22 درصد سابقه بیش از سه بار فرار از خانه داشتند. همچنین 52 درصد از دختران فراری مستقر در مراکز مداخله با بحران سابقه فرار داشتند
* در سالهای اخیر آمار فرار دختران به چه صورتی است آیا افزایش چشمگیر این پدیده و تبدیل شدنش به مسئله اجتماعی حقیقت دارد؟
**از نیمه دوم سال 78 تا سال 83 در مجموع 3781 دختر خانه گریز در مراکز مداخله در بحران های اجتماعی مورد پذیرش قرار گرفته اند که این دختران یا به صورت خود معرف بوده اند، یا از مراجع قضایی و انتظامی به این مراکز ارجاع داده شده اند. آمارهای ارایه شده از سوی مسوولان نشان می دهد تعداد دختران فراری در سال 78 نسبت به سال 56 بیست برابر شده است.
* می خواهیم بدانیم آیا پدیده فرار دختران مربوط به سالهای اخیر است؟
**بله ، این مسئله یک آسیب اجتماعی جدید است و آمارهای ارایه شده از سوی سازمان های مربوطه بسیار کمتر از آمارهای واقعی است.
*بیشتر دختران فراری که به مراکز مداخله در بحران های اجتماعی ارجاع داده می شوند، در چه سنی قرار دارند؟
**هر چند آمار دختران فراری خود مراجعه کننده و یا ارجاعی از طرف نهادهای ذیربط نشان می دهد میانگین سن این دختران 15 سال است اما آمارهای واقعی سنین پایین تر از آن را نیز تایید می کند به همین دلیل است که دوران نوجوانی مهم ترین دوران زندگی افراد تلقی می شود دورانی که فرد با بحران هویت مواجه است و بیش از هر زمان دیگر آمادگی ابتلا به رفتارهای انحرافی را دارد.
* با توجه به پژوهشی که در سال 82 روی این موضوع انجام داده اید بگویید که ریشه اصلی، آسیب های اجتماعی و از جمله فرار دختران را در چه می دانید؟
**به اعتقاد روان شناسان و جامعه شناسان ریشه اصلی آسیب های اجتماعی و از جمله فرار دختران "خانواده" است. خانواده به عنوان کوچکترین اجتماع بشری عناصر درون آن به شدت به هم وابسته و اگر در این سیستم مشکلی ایجاد شود همه سیستم را دگرگون خواهد ساخت.
بنابر این ، این پژوهش نیز به بررسی عوامل خانوادگی به عنوان مهمترین عامل اثر گذار در فرار دختران پرداخته است.
* جامعه آماری و روش تحقیق شما در این پژوهش چگونه بود؟ **50 نفر از دختران فراری زیر 18 سال در مراکز مداخله در بحران های اجتماعی به صورت مصاحبه ، در طول سه ماه و در سه مرکز در تهران مورد بررسی قرار گرفتند و برای تعیین عوامل اثر گذار بر رفتار آنها نتیجه پژوهش را با 50 دختر غیر فراری مورد مقایسه قرار داده و عوامل اثر گذار مشخص شد.
روش تحقیق مقایسه علمی بود و برای شناسایی متغییر های مستقل و اثر گذار از یک گروه کنترل با در نظر گرفتن شرایط مشابه سنی و طبقه اجتماعی انتخاب شد. گروه کنترل نیز با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی از مناطق جنوب تهران انتخاب و مورد بررسی قرار گرفت.
* اغلب دختران فراری از کدام طبقه اجتماعی هستند؟
**بیشتر دخترانی که فرار می کنند از طبقات اجتماعی پایین هستند.
*تعریف شما در این پژوهش از دختران فراری چه بوده است؟
** دخترانی که بدون اجازه والدین و یا سرپرست خود بنا به دلایل خانوادگی و اجتماعی و ... خانه را به قصد عدم بازگشت ترک می کنند، در این تحقیق به عنوان دختران فراری محسوب شده اند.
*مهم ترین متغیر موثر بر فرار دختران در این پژوهش کدام است؟
**اصلی ترین متغییر که در فرار دختران از خانه تاثیر می گذارد "کودک آزاری" است. طبق تعریف پیمان نامه جهانی حقوق کودک افراد زیر 18 سال کودک محسوب می شوند من نیز در این پژوهش از تعاریف کودک آزاری استفاده کردم. براساس تعریف سازمان بهداشت جهانی (WHO) کودک آزاری عبارت است از آسیب یا تهدید سلامت جسم و یا سعادت و رفاه کودک به وسیله والدین یا افرادی که نسبت به کودک مسوول هستند.
*با چه شاخص هایی آزار رساندن به دختران را سنجیدید و به چه نتیجه ای رسیدید؟
**آزارهای جسمی دختران را با شاخص های تنبیه توسط سرپرست ، کتک خوردن برای هر خطایی در منزل ، کتک خوردن به خاطر دیر آمدن به منزل، تنبیه به خاطر کسب نمره پایین در درس ها ، شکستگی و بریدگی به خاطر کتک خوردن مورد سنجش قرار گرفتند که در مقایسه با همین شاخص ها در میان دختران غیر فراری به این نتیجه رسیدیم که هم دختران فراری مورد پژوهش مورد آزارجسمی قرار گرفته بودند.
آمار نشان می دهد که از کل دختران فراری 6/15 درصد اکثر اوقات، 51 درصد گاهی اوقات مورد آزار و اذیت جسمی توسط اعضای خانواده فرد قرار گرفتند در حالی که تنها 10 درصد از دختران غیر فراری گاهی اوقات مورد آزار جسمی خانواده خود قرار گرفته اند.
*بیشترین نوع آزاری که دختران فراری دیده بودند کدام است؟
**طبق آمار آزار شامل آزار جسمی، آزار روحی و روانی و آزار جنسی بود و آزار عاطفی نیز فرضیه دوم این تحقیق بود. هر گونه رفتار نامناسبی که بر عملکرد رفتاری، شناختی، عاطفی و جسمی کودک تاثیر منفی داشته باشد، همانند آزارهای کلامی و غیر کلامی را جزو آزارهای عاطفی قلمداد کرده و آن را با شاخص هایی مثل مسخره کردن، تهدید به اخراج از خانه ، ناسزا گفتن، تبعیض قائل شدن، توجه زیاد سرپرست به تنبیه کودکان و ایراد گرفتن به طرز پوشش مورد سنجش قرار گرفت. نتیجه پژوهش نشان داد 9/14 درصد از دختران فراری اکثر اوقات و 9/48 درصد گاهی اوقات توسط اعضای خانواده خود مورد آزارهای روحی و عاطفی قرار گرفته بودند که در مقابل تنها 16 درصد از دختران غیر فراری شرایط مشابه را تجربه کرده اند که با ضریب اطمینان بالا این فرضیه نیز تایید شد. بدین معنا که دختران فراری به مراتب بیشتر از دختران غیر فراری از سوی اعضای خانواده درگیر آزارهای روحی و عاطفی بودند.
فرضیه سوم کودک آزاری ناشی از غفلت یا مسامحه بود. که با شاخص بی توجهی سرپرست به نیازها،احساس تنهایی و طرد شدن و بی توجهی اعضای خانواده سنجیده شد. نتیجه پژوهش نشان داد 8/45 درصد از دختران فراری اکثر اوقات در محیط خانواده با مسئله بی توجهی به نیازهای جسمانی و اجتماعی و روانی مواجه بودند که در مقابل فقط 8 درصد از دختران غیر فراری در چنین حالتی قرار داشتند.
فرضیه چهارم کودک آزاری، آزار جنسی بود. طبق تعریف ارایه شده رفتار جنسی با نمایش رفتارهای جنسی، تجاوز و تماس و هر گونه بهره برداری از کودکان جهت کسب لذایذ و ارضای میل جنسی، آزار جنسی محسوب می شود. در این پژوهش 12 درصد از دختران فراری اعلام کردند که در محیط خانه از سوی اعضای خانواده و بستگان خود مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفته اند در حالی که هیچ کدام از دختران غیر فراری به درگیر بودن با چنین مشکلی اشاره نکردند .
*از نظر خانوادگی، خانواده دختران فراری چه تفاوتی با سایر دختران دارد؟ و اصولا آنها تحت چه نوع شیوه تربیتی رشد می کنند شیوه تربیتی اقتدار گرا یا سهل گیر؟
**از هم گسختگی اعضای خانواده یکی از پارامترهای من در این پژوهش بود که می خواستم بدانم تا چه حدی اثر گذار بوده و این مساله را با شاخص های وجود فرد معتاد یا مجرم در بین اعضای خانواده، طلاق والدین و وجود اختلاف و مشاجره بین اعضای خانواده سنجیدیم.
نتیجه پژوهش نشان داد که از همه دختران فراری 1/55 درصد گاهی اوقات و 7/32 درصد اکثر اوقات شاهد درگیری بین اعضای خانواده خود بوده اند در مقابل تنها 38 درصد دختران غیر فراری گاهی اوقات شاهد چنین اختلافاتی بوده اند. بنابراین این مسئله هم مورد تایید قرار می گیرد. به عبارتی میزان اختلاف، میزان مشاجره و درگیری بین خانواده دختران فرای به مراتب بیش از دختران غیر فراری بوده است.
*در یک جمله بگویید اساسی ترین مشکل این نوع خانواده ها چیست؟
**یک از مشکلات اساسی خانواده های دختران فراری وجود نوعی طلاق روانی است.بدین معنا که افراد خانواده از نظر روانی و درونی از هم جدا هستند. روابط سرد و خشک و گاه همراه با تایید و توبیخ و گاه با اهانت است. در چنین خانواده هایی دختران احساس تنهایی و عدم تعلق به خانواده دارند. در واقع شیوه برخورد و تربیت والدین دختران فراری دیکتاتوری و مستبدانه است و والدین دختران فراری برای تقاضاها و نظرات تحمیلی خود هیچ دلیلی ارایه نمی کنند و خواهان اطاعت بی چون و چرای فرزندانشان هستند. آنها جایی برای توافق و گفتگوی دوجانبه نمی گذارند.
*روش های تربیتی غالب در این نوع خانواده ها چگونه بوده است؟
**روش های تربیتی همراه با تنبیه بدنی، فریاد زدن، محروم کردن دختران از محبت بوده است. آنچنان که روان شناسان معتقدند ریشه اصلی جنایت ها و خشونت های موجود در جامعه، خشونت و تنبیهات بدنی است که والدین نسبت به فرزندان روا می دارند.
فرضیه بعدی درباره سابقه زندان والدین این دختران است اینکه آیا اعضای خانواده دختران فراری سابقه زندان و مجرمیت داشته اندیا خیر؟ نتیجه پژوهش ها نشان می دهد که 22 درصد از اعضای خانواده دختران فراری به دلیل ارتکاب جرایم مختلف سابقه زندانی شدن داشته اند در حالی که این میزان در گروه کنترل یا همان دختران غیر فراری تنها 4 درصد بوده است.
فرضیه بعدی پژوهش میزان مصرف مواد مخدر توسط مسوول خانواده و والدین بود. نتیجه پژوهش نشان داد که حدود 30 درصد از اعضای خانواده های دختران فراری معتاد به مواد مخدر بوده در حالی که این میزان در خانواده های دختران غیر فراری 8 درصد بوده و در نتیجه این فرضیه هم تایید شد.
فرضیه بعدی پژوهشس مسئله طلاق بوده است. نتیجه پژوهش نشان داد که 40 درصد از دختران فراری بچه های طلاق هستند در حالی که در گروه دختران غیر فراری فقط 2 درصد از کودکان از فرزندان طلاق محسوب می شوند. آخرین فرضیه در ارتباط با نحوه سرپرستی و نظارت والدین بود که نتیجه این بود که رفتار و حرکات 53 درصد از دختران فراری به شدت از سوی سرپرست و اعضای خانواده کنترل می شد در حالی که تنها 1/8 درصد از دختران غیر فراری دچار این مشکل بوده اند.
به اعتقاد کارشناسان ریشه هر نوع انحراف بزهکاری را باید در سخت گیری بیجا و غیر منطقی بزرگسالان جستجو کرد و نوجوانان با انگیزه کنجکاوی، کسب شهرت و خوشبختی و ماجراجویی فرار نمی کنند بلکه از شرایط غیر قانونی تحمیل خانواده فرار می کنند، در واقع فرار فریاد برای کمک خواستن است.
همچنین 44 درصد از دختران فراری قبل از فرار بنا به دلایل مختلف ترک تحصیل کرده بودند.
وقتی جوانی از مدرسه اخراج می شود شرایط برای سایر بزه ها فراهم می شود سیستم آموزشی می باید قادر به مشاوره دادن اصولی به جوانان باشد.
از کل دختران فراری فقط 24 درصد با هر دو والدین زندگی می کنند و 44 درصد به دلایل مختلف با یکی از والدین و 32 درصد با غیر والدین یعنی ناپدری و نامادری زندگی می کنند در حالی که 92 درصد از دختران غیر فراری باهر دو والدین خود زندگی می کردند.
*با توجه به نتایج این تحقیق شما چه راهکارهایی را برای حل چنین معضلاتی پیشنهاد می کنید؟
**والدین از طریق رسانه های گروهی ، سمینارها و غیره نحوه رفتار با فرزندان جوان را بیاموزند بسیاری از والدین شناختی از خصوصیات دوران نوجوانی و جوانی ندارند و تغییر رفتار نوجوانان و جوانان را به عنوان عصیان گری تلقی می کنند در حالی که با آموزش صحیح و بازگو کردن مطالب علمی و ساده مناسب برای نوجوانان و خانواده ها در خصوص شناخت دوران حساس نوجوانی می توان از عواقب و پیامدهای ناگوار فرار نوجوانان کاست.
همچنین آموزش و پرورش باید از وجود مددکاران و مشاوران با تجربه در مدارس استفاده کند.
*یکی از فرضیات این تحقیق که به اثبات هم رسید تاثیر آزارهای والدین برفرار دختران است. برای رفع چنین مسئله ای چه می توان کرد؟
**پیشنهاداتی که در این زمینه می توان ارایه داد آموزش به والدین و رفع موانع قانونی برخورد با والدینی که کودک خود را مورد آزار و اذیت جسمی قرار می دهند، است. نباید برداشت والدین از قانون این باشد که هر گونه حقی بر فرزندان خود دارند. این برخورد هم الزاما برخورد پلیسی نباشد باید آنقدر مددکار داشته باشیم که اگر خانواده ای دچار مشکل شد به راحتی بتواند از حضور مددکار استفاده کند. سامان دهی دختران فراری هزینه زیادی در بردارد و نیز پذیرش این دختران از سوی خانواده و جامعه دشوار است، اما اگر پیشگیری از این آسیب در دستور کار باشد و روی آموزش و پرورش و سازمان های مختلف سرمایه گذاری شود، قطعا نتیجه بهتری در انتظار خواهد بود.
وقتی دختری از خانه فرار می کند قبل از اینکه گرفتار باندهای فساد شود ما می توانیم آنها را شناسایی کنیم و زمینه بازگشت شان به خانواده را فراهم کنیم. به عنوان مثال با استقرار دفاتر مددکاری در راه آهن و پایانه های سفرهای برون شهری می توان آنها را شناسایی کرد و به دامان خانواده بازگرداند.
تهران، خبرگزاری سینا