صفحه نخست

 شبکه سراسری همکاری زنان ایرانی

گذر زن از اندروني تا نوشتن همين / ويدا قنبرپور

آرمان‌هايي كه به رؤيا پيوسته‌اند
نوشتن در ذات خود عملي جسورانه است. ثبت بخشي از زندگي است كه چون حرف، باد هوا نيست كه بشود انكار يا جرح و تعديلش كرد (مثل‌هاي قديمي را كنار بگذاريم كه روزگاري مرد بود و حرفش) و در اين ميان نوشتن شعر و نويسندگي نشريات اعمالي متهورانه‌اند. اولي به خاطر اينكه خلوت‌ترين گوشه‌هاي ذهني و روح را رو مي‌كند و دومي به خاطر اينكه ستون‌هاي آن مثل تريبوني هستند كه نويسنده پشت آن ايستاده و با بلندگو وعظ مي‌كند. (فاش مي‌گويم و از گفته خود دلشادم) و بهتر است ضعف‌هاي انساني شاعران و نويسندگان يادمان برود كه بسياري از براي مدح نوشته‌اند و شوق نان و آب، بسياري هواي دل خويش را به بوي مرداب قدرت‌طلبي آلوده‌‌اند و خبري از نسيم پاك كوهساران در نوشته‌هايشان نيست، بسياري عشق را با هوس جايگزين كرده‌اند و زندگي را با قفس، كساني پرده به روي آفتاب كشيده‌اند و ساعت شماطه‌دار در دست گرفته‌اند تا شب را طولاني‌تر بنمايانند.
الحق بر احوال اينگونه شاعران و نويسندگان بايد دل سوزاند چرا كه در ذات زندگي، مثال همه خلق جامعه‌اند و به واسطه اين موهبت الهي، خود را فاش و رسوا كرده‌اند و مثل تكه پارچه‌اي، دل خود را جلوي آفتاب تاريخ پهن نموده‌اند. اما آنچه كه در اين مجال راجع به آن مي‌خواهم حرف بزنم، وضعيت زنان در نشريات و نشريات زنان است، راجع به زنان ايراني تا انقلاب مشروطه چه چيزي در دست است. تا زمان ساسانيان كه زنان هنوز در تعاملات اجتماعي حضور داشتند بسيار به نام‌هاي زنان دلاور برمي‌خوريم و برخي از آنان مانند دختر كوروش دستي در نوشتن نيز داشته‌اند. نام همه اين زنان در كتاب «زنان بنام در تاريخ ايران» نوشته دكتر كامياب خليلي گردآوري شده است. اما بعدها به دلايلي زنان در اندروني خانه‌ها محبوس شدند و حرمت آنان تا حد اداره امور داخلي خانه و تربيت بچه‌ها بدون حق آموختن و اظهار عقيده پايين آمد. پس از آن از زنان ايراني به علت محبوس بودنشان، نشانه‌اي در دست نيست مگر اشارات كوتاهي كه در سفرنامه‌ها به آنها اشاره شده است و معلوم نيست سياحاني كه به اين سرزمين مي‌آمدند تا چه حد مي‌توانستند با اين زنان مراوده داشته باشند كه تصوير ارائه شده از آنها با واقعيت دروني زندگي‌شان مطابقت داشته باشد. مثلاً نوشته‌اند «حكومت نشر مذهبي قم به خانم فخرالملوك، دختر ارشد شاه (ناصرالدين شاه) سپرده شده بود» يا «از ديگر فعاليت‌هاي اجتماعي زنان، اداره فروشگاه‌ها، تدريس در مدارس، كار در حمام‌ها به عنوان كيسه‌كش و يا حتي هنرنمايي به عنوان (اكتريس) در جشن‌ها و مراسم و اعياد» نام برده‌اند. اما از بين همه اين زنان، حتي زنان اقليت كه خصوصيات فرهنگي‌شان بسيار ايراني بوده است، تنها زنان عشاير بوده‌اند كه در ملأ عام ظاهر مي‌شدند، اسب سواري و تيراندازي و يا فروشندگي مي‌كردند. در كتاب «زن ايراني در سفرنامه‌ها» تأليف فرشته پناهي به همه اين موارد اشاره شده است. اما تا زماني كه زنان خود به نوشتن خود نپرداختند اطلاعات در مورد آنها بسيار مشكوك و احتمالاً باحدس و گمان‌هاي مردانه آميخته است و زنان تا انقلاب مشروطه به اين مهم نپرداختند. انقلاب مشروطه، اين تحول فكري و اجتماعي را در زنان به وجود آورد كه مورگان شوستر، كارشناسان مالي آمريكا را وادار كرد كه آنها را در شمار متجددترين زنان دنيا به حساب آورد. (سير تاريخي نشريات زنان در ايران معاصر نوشته صديقه ببران). «تا آن زمان چند نشريه مانند حبل‌المتين يا نداي وطن و به طورخاص يك نشريه ترك‌زبان به نام آناديلي در سال 1287 ه‍ .ش از آزادي زنان دفاع مي‌نمودند». اما اولين نشريه زنان در سال 1289 به نام دانش منتشر شد كه 75 سال بعد از اولين نشريه ايراني (كاغذ اخبار، 1214 ه‍ .ش) بود و تا سال 1299 علاوه بر اين نشريه، نشريات شكوفه (1292-1298 ه‍ .ش) و زبان زنان (1298-1299 ه‍.ش) نيز منتشر شدند. در دو نشريه اول، تنها در مورد مسائل خانه‌داري، همسرداري، تربيت فرزندان و حفظ بهداشت قلم مي‌زند و تنها روزنامه زبان زنان به مديريت خانم صديقه دولت‌آبادي در اصفهان بود كه به مسائل سياسي بيشتر مي‌پرداخت و چنان مورد هجوم مخالفان واقع شد كه مجبور به بستن روزنامه و انتقال آن به تهران و تبديل آن به نشريه شدند. فارغ از مضمون اين روزنامه‌ها و نشريات، صرف نوشتن زنان از خود، مسائل و مشكلات خود و ارائه راهكارهايي براي بهبود زندگي خود، شجاعانه بود و علاوه بر اين نشان مي‌دهد كه اين زنان قبل از آن خواندن، نوشتن و مطالعه و فكر كردن در خصوص مسائل اجتماعي و حتي سياسي را به خوبي مي‌دانستند. به عنوان مثال خانم دولت آبادي كلاس دهم دارالفنون را تحت نظر معلمين خصوصي در خانه پدري‌اش در 16 سالگي به پايان رسانده بود و پس از ازدواج در همان سال، در بحبوحه جنگ بين‌الملل و پس از انقلاب مشروطيت در دوران سلطنت احمدشاه فعاليت‌هاي سياسي و اجتماعي را با تأسيس انجمن خوانين اصفهان (بدون جنبه سياسي) و سپس تأسيس مدرسه دخترانه «ام‌المدارس» در اصفهان با كمك خانم مهرتاج رخشان آغاز كرده بود و پس از اينها بود كه در سال 1298 اقدام به انتشار روزنامه زبان زنان نمود و در آن زمان بيش از 22 سال نداشت.
در دوره حكومت رضاشاه 13 نشريه زنان چاپ و منتشر مي‌شد كه همه آنها زير سانسور شديد حكومتي بوده و خصوصيات نشريات آزاديخواه دوره مشروطيت را نداشتند و خصوصاً بسيار بر آزادي زنان موافق با فرمان كشف حجاب از سوي رضاخان تكيه مي‌نمودند و صفحات خود را به جاي كاريكاتورهاي اجتماعي روزنامه شكوفه به مديريت خانم مريم عميد، با ارائه مد لباس‌هاي اروپايي پر مي‌كردند. طي سال‌هاي 1320 تا 1332 بسياري نشريات سياسي زنانه منتشر شد و اين نتيجه فعاليت گسترده‌اي در سطح جامعه بانوان ايراني بود، قصد بررسي تك تك اين نشريات و پرداختن به وضعيت سياسي تاريخي ايران نيست بلكه موضوع، پرداختن زنان به اين مقوله است كه با خصوصيات فرهنگي كشور ما، هنوز هم كار شجاعانه‌اي به نظر مي‌رسد. آنكه كتاب مي‌نويسد بايد دانش نظري را كسب كند و اين با مطالعه نظري كتاب‌ها، رويدادها و مجلات در كتابخانه‌هاي شخصي و كنج خانه‌ها نيز مقدور است. اما آنكه براي نشريه مي‌نويسد بايد رفتار اجتماعي افراد، عمل‌ها و عكس‌العمل‌ها و در يك جمله مردم را در زندگي روزمره ببيند، بشناسد، با خوانده‌هاي نظري خود مطابقت بدهد و مثل يك رفتار اجتماعي عمومي، كوتاه و مختصر بگويد. نويسنده يك نشريه وقتي در طول خيابان با انبوه چهره‌ها و لباس‌هاي مشابه مواجه مي‌شود كه شخصيت دارندگانشان را چنان مخفي مي‌كنند كه تشخيص دو فرد براي شما مشكل مي‌شود در ذهنش آمار دختران فراري را مرور مي‌كند، فكرش را در دو دهه اخير ميان پوشش‌هايي كه در همين خيابان ديده است سير مي‌دهد، رانت‌خواري‌ها و كسب موقعيت‌هاي جديد مالي را با چهره معصومانه و تظاهر به شعارهاي ديرينه اخلاقي، مذهبي و ملي به ياد مي‌آورد، كاهش خريد خانواده‌ها را حساب و كتاب مي‌كند و باز كه به صحنه خيابان برمي‌گردد حس مي‌كند تمام اينها مي‌توانند زنان و دختران فراري باشند. نويسنده يك نشريه، پشت اين چهره‌ها، شكستن حرمت‌هاي اخلاقي و ديني را مي‌بيند كه هميشه به عنوان بازدارنده و تعادل بخش رفتارهاي اجتماعي عمل كرده‌اند. او پشت اين آرايش‌ها و رفتارهاي گستاخانه و بي‌قيد و بند، شكستن قبح بسيار حريم‌ها را مي‌بيند كه باعث بالارفتن آمارهاي طلاق، بزهكاري، سرقت، ناهنجاري روابط جنسي و جنايت مي‌شود. او مي‌بيند كه اين يك حركت اجتماعي آرام و خزنده، مختصر و بدون شرح جاري است. نوشتن اين حركت آشكار، شجاعتي مي‌خواهد كه از قلم هر نويسنده‌اي بيرون نمي‌تراود. ديدن اين همه وقايع، گردشي طولاني، آزادانه و از روي دل مي‌طلبد در اجتماع، نوشتن آنها آزادگي مي‌خواهد از قيد زندگي روزمره كه براي يك لحظه آسايش در آن بايد جرينگ جرينگ پول خرج كرد و كرور كرور حيثيت و شخصيت مايه گذاشت. مطالعه، جست‌وجو و كاوش در اين اجتماع پرمسأله، اعتماد به نفس مي‌خواهد. در برابر حرف‌هاي عوامانه‌اي كه به عمد مي‌گويند و او بايد بشنود و بگذرد، نوشتن و پرده‌ها را كنار زدن جسارتي مي‌خواهد در برابر كوردلان و عوامفريبان چاپ و نشر آنها شجاعت مي‌خواهد در برابر تحقير و افترا دل از زندگي روزمره بريدن، اگر اين نويسنده يك زن باشد شجاعت او در اين آزادگي عمق بيشتري مي‌يابد و درخور ستايش مي‌شود. من وقتي اين رود را مي‌بينم كه چنين ساده و زيبا از لابه‌لاي گزارشات و ميان صفحات روزنامه‌ها روان است و گهگاه آهنگ «بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم» آن، روح را سوي آرمان‌هايي كه به رؤيا پيوسته‌اند پرواز مي‌دهد، با خود مي‌گويم ديگر اين رود نخواهد ايستاد و خيلي زود به آستانه اشك مي‌رسم كه ‌اي كاش هيچ شنزاري آن را نبلعد و به اين شادي دست يابيم كه «ثبت است بر جريده عالم، دوام ما».
سايت امروز


2004© All rights reserved for SHABAKEH.ORG Webmaster