من از شما قوی ترم
من از سهيل و آرش و سعيد ومرتضی
و از تمام بچه های کوچه های دور و آشنا
و بچه های قدبلند و قلدر و دغل
من از تمام بچه های اين محل قوی ترم
اگرچه بيخيال
قاصدک به آسمان بيکرانه فوت می کنم
و پيش طعنه های تلختان
هميشه ی خدا سکوت می کنم
ولی من از شما قوی ترم
که بار واژه های دردناک اين حسادت غريب را
به دوش می کشم و می برم
نه پيش پايتان
که در حياط خلوت زمان
ميان گور های بی نشانه چال می کنم
اگر چه از تمام بچه ها قوی ترم ولی
همين که با دوچرخه ی طلايی ام
قدم به کوچه می نهم
به آسمان و بادبادک و کلاغ ها
به تک تک درخت ها سلام می دهم
پرنده ها به پيشواز من
چه شادمانه بال باز می کنند
و با نسيم بال های مهربان
مرا چه کودکانه ناز می کنند
من از شما قوی ترم
که با خودم هزار ها پرنده را
به هر کجای اين محله می برم!
من از شما قوی ترم
اگرچه را برايتان
هميشه باز می کنم
و از مسيرتان کنار می روم
ولی منم
که با دلی پر از اميد
و با دوچرخه ای
که رد چرخ های مهربان او سياه نيست
و هيچ وقت
مسير مستقيم بينهايتش
خلاف و اشتباه نيست
به ميهمانی بهار می روم
نگار نوجوان - ۳۰ ارديبهشت ۸۳