گفت و گوی شکوفه منتظری با شادی امین فعال جنبش زنان
در روزهای پایانی فروردین ۸۹ دومین نشست همگرایی سبز جنبش زنان برگزار شد. در این مراسم تعدادی از فعالان حقوق زنان سخنرانی کردند و زهرا رهنورد هم یکی از میهمانان این نشست بود. براساس گفتههای برگزارکنندگان، در این گردهمایی فعالان طیفهای مختلف جنبش زنان حضور داشتند.
شادی امین یکی از فعالان جنبش زنان در سایت «شبکهی سراسری همکاری زنان ایران» نقدی بر این گردهمایی منتشرکرده است. او میگوید:
من ابتدا میخواهم پرسش شما را اصلاح کنم و بگویم که این نشست با بخشی از گروههای زنان که از فعالان جنبش زناناند برگزار شد.
تأکید روی این نکته مهم است. زیرا بسیاری از گروههای زنان در این نشست حضور نداشتند. ما در حقیقت میتوانیم به ادعایی که نشست مطرح میکند، نقد داشته باشیم.
به نظر من در این جنبش هر کس میتواند شیوهی فعالیت و خواستهها و مطالباتش را تنظیم کند و براساس آن طبعاً متحدان و دوستانش را تعیین کند.
اما آنچه در این نشست مطرح شده، در حقیقت مورد نقد ماست و اعتقاد داریم با ترکیب این نشست و اصولاً با این گونه نشستها این مسأله به انجام نمیرسد. از جمله موارد اختلاف ادعایی است که از طرف خانم زهرا رهنورد مطرح شده.
خانم رهنورد ادعا میکند که قرار است پروژهی ناتمام دموکراسی را به پایان برسانند، اما این نکته را مسکوت میگذارند که پروسهی دموکراسی از چه زمانی در ایران شروع شده، کی ناتمام مانده و با چه افرادی میخواهند آن را به اتمام برسانند و چه پیش شرطهایی برای به اتمام رساندناش قائلاند؟
اینها پرسشهایی است که چون به آنها پاسخ نمیدهند، طبیعی است که برای من به عنوان فعال جنبش زنان و به عنوان کسی که به این مسائل دقت میکند و علاقمند است پاسخهایی برای این پرسشها بیابد تا بتواند دوری و نزدیکیاش را به جریانات موجود تعریف کند، طبعاً پرسشهایی به وجود بیاید.
به نظر شادی امین چالشهای جنبش زنان در این نشست به چشم نمیخورد. او این گردهمایی را یک عقبگرد از سوی بخشی از زنان سکولار میداند و در توضیح این عقبگرد میگوید:
وقتی خانم رهنورد که به نظر میآید وزن بیشتری در این نشست دارد، سقف خواستههایش را تعریف میکند و میگوید اسلام واقعی در ایران پیاده نشده و اگر اسلام بود به زنان این قدر ظلم نمیشد و ما میخواهیم قوانین مدرن براساس اسلام «دوباره تجدید و تعریف شوند»
(البته الان عین جمله جلوی من نیست، ولی درواقع با همین محتوا حرفشان را مطرح میکنند) در حقیقت به روشنی سقف خواستهاش را که تجدید حیاتی نو از اسلام است مشخص میکند.
ظاهراً به نظر ایشان ده سال اول حاکمیت، جمهوری اسلامی بوده است. در حالی که از میان زنانی که در این نشست حضور داشتند، بسیاریشان – یعنی حداقل دو نفرشان را من شخصاً میشناسم که در همین دهه زندانی سیاسی بودند و آن هم نه یک ماه یا دو ماه، بلکه یکی از آنها نزدیک به شش سال زندان بوده – خُب اینها باید توضیح بدهند که اسلام واقعی و قوانین اسلامی! یعنی چی؟ چرا اصلاً نباید دست قوانین اسلامی از زندگی زنان کوتاه شود؟
در جایی از این نشست یکی از فعالان حقوق زنان میگوید:
«امیدوارم در رأس جنبش سبز یک زن قرار گیرد و خانم رهنورد بهترین ویژگی را برای این منظور دارد. دلم میخواهد وقتی سران جنبش سبز را میبینم، یک زن هم آنجا باشد».
شادی امین: به نظر من مهم است که جنبش زنان هرچه بیشتر خود را به سیاست و به پاسخهایی که امروز در عرصهی عمومی محتاجش هستیم نزدیک کند و از موضع خودش، از موضع فمینیستی به این پرسشها هم پاسخ دهد
از شادی امین پرسیدم آیا این نوع نگاه بازتولید همان مردسالاری اجتماعی و معنا دادن به حضور زن تنها با اتصال به روابط مرد و زن در قالب خانوادگی نیست؟
قطعاً. برای این که در سالهای گذشته که جنبش زنان و بهخصوص بخش جوانان این جنبش فعال بودند و بیانیههای بسیاری صادر کردند، و تظاهرات بسیاری را سازماندهی کردند و در بسیاری از فعالیتها به شکل کمپینهای مختلف حضور داشتند، امضای خانم رهنورد را حتی پای برخی از این خواستهها و مطالبات نمیبینیم.
در حقیقت حتی تاریخ ایشان با تاریخ جنبش زنان ایران گره نخورده است. مسأله بحث بر سر اختلاف نظر نیست، بحث بر سر نگاه ایشان به قدرت است و این که به هر شکل باید توضیح دهند که در ده سال اول حاکمیت جمهوری اسلامی ایشان از نزدیکان به قدرت بوده، شغلها و پستهای مهمی داشته است.
بحث بر سر این است که توضیح دهند نقدشان به این دورهها چیست و میخواهند چه چیزی را در آینده برای ما ایجاد کنند؟ ما باید با چه پیششرطیهایی به آنها اعتماد کنیم؟
این مسائل ابتدایی در مناسبات میان نیروها نقش بازی میکند و باید روشن شود. یکی این مسأله است، یکی این که اساساً من با اینگونه رهبرسازیها مخالفم.
فکر میکنم در متن جنبشهای اجتماعی رهبریهای معنوی و سیاسی با توجه به فعالیتها و سطح کار انسانها و ویژگیهایی که اشخاص دارند یا مواضعی که اتخاذ میکنند خودبهخود شکل میگیرند و به تدریج جایگاه خودشان را پیدا میکنند.
تحمیل برخی عناصر به جنبش زنان قطعاً با مقاومت روبهرو خواهد شد. من از همین امروز میگویم، این امر مورد تأیید این جنبش نخواهد بود.
کما اینکه سر رهبری عناصری مثل آقایان کروبی و موسوی در جنبش عمومی بحث است، تا جایی که خودشان مجبور شدند بگویند که این جنبش رهبر ندارد، و چه خوب که رهبر به آن معنی ندارد و از این جنبه من فکر میکنم جنبش زنان هم بهتر است از این نوع رهبرسازی فاصله گیرد.
در کمتر از یک سال گذشته شاهد حضور پررنگ تودهای زنان در خیابانها بودهایم. از شادی امین دربارهی نقش زنان در جنبش اخیر آزادیخواهانهی مردم ایران پرسیدم، و این که آیا نقش زنان در این دوره نقشی ویژه بود یا به شکلی ادامهی روند تاریخی است که این جنبش تاکنون طی کرده است؟
فکر میکنم اگر زنان به خیابان نمیآمدند، عجیب بود. یعنی ما باید در این صورت بیشتر تحلیل میکردیم و نظر میدادیم.
با توجه به فشاری که در سی سال گذشته به زنان وارد شده است و با توجه به این که بیشترین رنج را واقعاً زنان بهخصوص در سطح اجتماعی و با توجه به قوانین موجود تحمل کردند، طبیعی است که با کوچکترین امکانی برای تنفس و اعتراض به خیابان بیایند و این کار را هم کردند.
اما آنچه امروز شاهدش هستیم، این است که زنان در واقع بدون داشتن تشکل و بدون طرح کردن خواستههای خودشان به خیابان آمدند و متأسفانه با خواستههای جنسیتی خودشان در خیابانها ظاهر نشدند.
اگر دقت کنید از حضور آنان بسیار هم تعریف و تمجید میکنند. ولی به محض این که زنان حرفهای خودشان را میزنند گفته میشود که کمر جنبش میشکند؛ الان وقتش نیست، و در حال حاضر مسألهی دموکراسی مهم است و غیره.
ولی به این پرسش جواب نمیدهند که دموکراسی در جامعهای که نیمی از اعضایش تحت ستم باشد، اساساً چگونه ممکن است تحقق پیدا کند.
برای همین یکی از ابتداییترین و پایهایترین درگیریهای در جهان که درگیری بین دو جنس است و حل آن به معنای برابری جنسیتی است را زیر سوال میبرند.
از این رو معتقدم با وجود حضور وسیع زنان در تظاهرات خیابانی و نقش ویژهای که در مقابله با خشونت دولتی داشتهاند، اما متأسفانه نه در سطح رهبری و نه در سطح تولید اندیشه و ارائهی راهکار حضور داشتند. امیدوارم ما با این کمبود در آینده کمتر روبهرو شویم.
آیا جنبش زنان اصولاً یک جنبش مطالبهمحور است؟ و اگر نه، چه راهکارهایی برای آن وجود دارد؟ شادی امین در پاسخ به این پرسش میگوید:
تعریفهای گوناگونی از «مطالبهمحور» وجود دارد و گاهی این کلمه موجب بدفهمیهایی میشود. تا جایی که به این موضوع ربط پیدا میکند که جنبش زنان باید خواستههای خودش را طرح کند و اکیداً روی آن خواستهها بایستد، و برای رسیدن به خواستههایش حرکت و سازماندهی کند، من با کلمهی «مطالبهمحور» توافق دارم.
اما گاهی اوقات این کلمه را اینگونه معنا میکنند که ما باید مطالباتمان را مطرح کنیم و کاری به مسائل بزرگتر و تحولات عظیم یا کلان اجتماعی نداشته باشیم.
به نظر من طرح مطالبات زنان بدون این که به مسائل کلیتر و کلانتر از موضع زنان بپردازد، به نتیجه نخواهد رسید.
یکی از مسائل کلان، مسألهی قدرت در جامعه و طرف شدن با قدرت و ارائهی آلترناتیو برای آن است. یعنی باید بدانیم که اگر میگوییم لغو حجاب اجباری، اگر میگوییم برابری در قوانین و غیره، با چه راهکارها و اتخاذ چه روشهایی میتوانیم به این خواستهها برسیم و ممکن است چه ضعفهایی در رسیدن به این خواستهها داشته باشیم و اصولاً رسیدن به این خواستهها چه رابطهای با دموکراسی و آزادیهای سیاسی دارد؟
لذا به نظر من مهم است که جنبش زنان هرچه بیشتر خود را به سیاست و به پاسخهایی که امروز در عرصهی عمومی محتاجش هستیم نزدیک کند و از موضع خودش، از موضع فمینیستی به این پرسشها هم پاسخ دهد.
http://zamaaneh.com/morenews/2010/04/post_1221.html
Tags: شادی امین