من به عنوان یک زن آذربایجانی اخبار مربوط به آذربایجان را دنبال می کنم. طرفداران تیم تراختورسازی موجودیت خود را به عنوان تماشاگرانی استثنائی در عرض چند سال اخیر به دنیا نشان داده اند. بسیاری تحت تأثیر این نیرو و همبستگی قرار گرفته اند، آنها را ستوده اند و یا در حسرت نداشتن چنین تماشاگرانی به آنها رشک برده اند.
من که خود در تبریز متولد و بزرگ شده ام و جریمه ترکی حرف زدنم را در کلاس اول دبستان پرداخت کرده ام بخوبی میدانم که این همبستگی ریشه ای عمیق در تحمل ستمی تاریخی و مشترک در عرض سالیان دراز دارد. از طرف دیگر تاریخ پر افتخار آذربایجان سرشار از قهرمانی ها و مبارزه با بی عدالتی ها را با عشق به فرهنگ غنی و زبان مشترک در هم آمیخته و روحیه خاصی را به مردم آذربایجان بخشیده است. در مقابل، جامعه خفقان زده ما چه در رژیم پهلوی و چه در دوران سیاه جمهوری اسلامی سعی کرده است هر کنش مترقی انسانی را در نطفه خفه کند. اما هر بار در مقاطع خاص تاریخی این شور و اشتیاق به آزادی و رهایی به بیرون فوران کرده و جنبش های مردمی و آزادیخواهانه ای را بوجود آورده است.
مردم آذربایجان امروز بعد از سه دهه سرکوب و کشتار وحشیانه رژیم جمهوری اسلامی که البته همیشه به تحقیر فرهنگی و ملی آذربایجانیان و دیگر ملل غیر فارس آمیخته بوده به اندازه کافی آگاه و مستعد همان فرصت های طلایی تاریخی هستند. مسابقات فوتبال تیم تراختورسازی عرصه ای بسیار کوچک برای غلیان چنین احساسات سرکوب شده را فراهم آورده است.
همه میدانند که احساسات انسانها ریشه در زندگی واقعی شان دارد از آنچه ظلم و بی عدالتی است به فغان می آیند شعر می گویند ترانه می سرایند، فریاد می کشند و انقلاب می کنند. مردم حقوق پایمال شده شان را می خواهند.
طرفداران تیم تراختورسازی با انرژی بی پایان خود در جامعه ای خفقان زده و مستبد پیام خود را، هویت لگد مال شده خود را فریاد می زنند. باید گفت اگر آنها فقط در رابطه با تشویق تیم محبوبشان شان چنان شور و انرژی را به نمایش می گذارند خوشا به حال آن روزی که نوبت گرفتن حقوق حقه پایمال شده شان فرا برسد.
آذربایجانی ها با زبان بی زبانی جمهوری جهل و جنایت را مورد خطاب قرار داده اند،اعتراض می کنند و وجود مستقل خود را و هویت پایمال شده شان را گوشتزد می شوند. هر چند این حمله نیست این فقط غرشی از یک شیر نشسته است. این ها فقط تمرینی است از جمعیت صد هزار نفری برای یک حرکت چند میلیونی آنهم نه برای فوتبال بلکه برای حقوق انسانی از دست رفته شان و برای دادخواهی هزاران انسان فرهیخته که بدست جنایتکاران جمهوری اسلامی در عرض این سال ها کشته و یا شکنجه شده اند و مهمتر از همه تصفیه حساب با دشمنان مردم.
اما قبل از آنکه به این آرزوی بزرگ دست یابیم، قدم های بیشماری است که باید برداشته شود. دیدن این همه شور و انرژی و عدالت جویی در میدان فوتبال برای من سوالی پیش می آورد: چرا دراین شور و هیجان عدالت خواهانه با همسران، مادران، خواهران و دختران خود شریک نمی شوید؟ مطمئنأ آنها هم به اندازه شما فوتبال می فهمند و از آن لذت می برند. اصلأ وقتی تب فوتبال، هیجان و شادی اش فقط مردانه می شود احساس ناراحتی نمی کنید؟ این نظم تبعیض آمیز را چه کسی بر علیه زنان بنا نهاده؟ لحظه ای خود را بجای آنان بگذارید یک دقیقه تحملش نمی کنید این همان حقوق نابرابر است.
در کشوری که من زندگی می کنم یعنی سوئد زنان تیم فوتبال خود را دارند هم مسابقه می دهند هم در شادی ها و غم هایش و هم در بحث هایش شریک هستند.این روال آنچنان جا افتاده است که کسی حتی نگاه کج به دیگری نمی کند.
جمع شدن صد هزار نفر برای تشویق تیم فوتبال با تمامی مختصاتش اما همه از جنس مرد ناهنجاری آشکار آن جامعه را به اثبات می رساند؟ در جامعه ما با استفاده از قوانین مرد سالارانه زنان را حذف کرده اند با توجیهات مذهبی، اخلاقی و یا سنتی. این حذف در ساده ترین فعالیت اجتماعی مثلا در ورزش که لازمه سلامتی روحی و جسمی انسان ها است بوضوح خود را نشان می دهد. زنان را با خشونت تمام به کنج خانه ها می رانند، از فعالیت اجتماعی منع می کنند و نیروی شان را بدون هیچ دستمزدی به خدمت مرد ها در می آورند. خوشبختانه ما می بینیم که زنان ما به این راحتی به این تبعیض غیر انسانی تن نداده اند و به هر سختی که شده مقاومت می کنند و در آینده هم نه تنها تن نخواهند داد بلکه این مبارزه بحق بیشتر خواهد شد و ما شاهد تنش ها و حرکت های بزرگتری بر علیه این تبعیض خواهیم بود.
اماچه خوب است که هشیار باشیم قبل از آنکه زنان خود بر علیه این نا برابری قیام کنند و حاکمان در قدرت را محکوم کنند و مردان خود را به حمایت و سکوت از این تبعیض نابرابر متهم سازند به این موضوع فکر کنیم وبه حمایت از آن زنان یعنی نیمی ازهموطنان خود بر خیزیم.
اولین اقدام درست این ااست که عدالت جویان و قهرمانان استادیوم ها بیایند و یک تصمیم جدی و جمعی بگیرند و در مسابقه بعدی همسران، مادران، خواهران و دختران خود را برای تماشا و لذت بردن از مسابقه فوتبال همراهی کنند. پنجاه هزار نفر با یک تصمیم بزرگ به بالای صدهزار نفر خواهد رسید.
هر کدام از شما مردید و توانا، پر از حس مسئولیت نسبت به خود ودیگری. یقینأ لیاقت و شایستگی رعایت شئونات اخلاقی را در این حرکت متحدانه خواهید داشت. بیایید با این تصمیم بزرگ تابو شکنی کنید. همانند گذشتگانمان که زنان پا به پای مردان در برهه های مهم تاریخی همگام با مردان در ساختن جامعه ای برابر مبارزه کرده اند نه تنها در رابطه با تبعیض ملی بلکه در عرصه تبعیض جنسی نیز پیامی بزرگ را به آزاداندیشان جهان و سیلی محکمی را بر تحجر اندیشان و ظالمان بدهیم. یادمان باشد که همیشه یک کرده به ز هزار گفتار است.
رنج تبعیض جنسی کمتر از رنج تبعیض ملی نیست. از عریکه مردانگی تان کمی پایین بیایید و نیم دیگر انسان ها را که زنان هستند و فراموششان کرده اید با حقوق پایمال شده شان ببینید. آیا به غیر از این است که رهایی انسان ها از تمام قید و بند های ظالمانه و تبعیضات گوناگون به همکاری و مشارکت همه انسان های در بند نیاز دارد؟
2010-03-17
Tags: آذربایجان, سودابه لردوان