برای نخستین بار در تاریخ ایران، زنان در جایگاه کنشگران اجتماعی، با اعتماد بهنفس و صدای رسا، در عرصهی خیزشی مردمی حضور یافتند. زنان و به ویژه دختران جوان، با حضور پررنگ خود در کوچه و خیابان و مشارکت دراعتراضهای بزرگِ هفتههایِ نویدبخش تیر ماه، از آن جهت در جهان تحسین و شگفتی آفریدند که حضورشان گویاترین و صریحترین انکارحاکمیتِ زنستیزان بود. شکست نظامی که هویتش با کهترانگاری زن گره خورده، با اعتراض و مشارکت وسیع و فعال زنان در گردهم آییها، باورپذیر شد. این حضورِ رسا و گسترده، ضعف رژیمی که سی سال با هر ابزار و با هر بهانهایی بر سر زنان کوبیده است را عریان کرد.
زنان ایرانی که ابتدا با تکرار شعار "رای من کجاست " و اعتراض به تحقیر رسمی عموم مردم، در سامانیابی خیزشی تاریخی برعلیه نظامی مستبد و متقلب مشارکت داشتند، با ادامه ی حضور زنانهشان، عینی و همهگیر بودن خواست اساسی جامعهی ایران را بیان کردند. حضور گستردهی زنان در حرکتهای اجتماعی همیشه نشانهی زمینی و همگانی شدن خواست آزادی و برابری است. شرکت فعال زنان در حوادث روزهای تیر ماه، به عنوان آکتورهای اجتماعی و نه سیاهیلشگر پوشیده در چادر انفعال و دنبالهروی، بر وقوع یک حادثهی بزرگ تاریخی صحه گذاشت. برای نخستین بار در کشور ما، و شاید حتی درعرصهی جهانی، زنان به سمبل اصلی اعتراضات عمومی مبدل شدند. گزینش ندا به عنوان سمبل خیزش خودجوش مردم در مقابل سبعیت و خشونت دولتی علیه شهروندان، بی ارتباط با این پدیده نیست. نگاه ندای جوان تا انتهای تاریخ بر جهان خیره خواهد ماند و یادآور مرحلهای خواهد بود که مردمان ایران با سربلندی هم پیمان شدند تا دیگر نداها برای حضور اجتماعیشان به خون پوشیده نشوند.
زنان در حوادث اخیر بار دیگر با این حقیقت رو به رو شدند که سرنوشتشان با سرنوشت دمکراسی گره خورده است و نشان دادند که از بیان مطالباتشان هراسی ندارند، که توانا و جسورند. فعالین جنبش زنان نیز در سیر رشد اعتراضات مداخلهگر بودند و نشان دادند که توانستهاند تا میزان زیادی خواست برابری را به شکلی قابل درک و بیان به میان مردم ببرند و آنرا در ذهن سیاسی آنان ثبت کنند. بلوغ اجتماعی، نیاز و باور به ضرورت حضور و مشارکت، توانست برای اولین بار در تاریخ ایران، مطالبات زنان را به خواستهای عمدهی جنبش آزادیخواهی گره زند. خواستهای زنان پایهاییترین و مهمترین خواستهای دمکراتیک جامعهایی است که اکنون بیپرده میگوید که دیگر نمیخواهد از حداقلهای زندگی شهروندی و انسانی محروم باشد. به همین دلیل است که منطقی به نظر میرسد که خواست مشترک جنبش زنان با دیگر جنبشها نیز همان مطالبات حداقل عموم زنان اعلام شود. یعنی خواست برابری قانونی، لغو قوانین زن ستیزانه و تامین حق آزادی بیان و اجتماعات برای سامانیابی، پیشبرد و نهادینه کردن فرهنگ برابری جنسیتی در همهی عرصههای زندگی.
هیچ خیزش مردمی مترقی با خواستهای روشن، هرچند، گاه پوشیده در حجاب سانسور و ترور، یکشبه خلق نمیشود! خیزش همگانی اخیر نیز دستآورد و تداوم سالها مبارزهی جنبشهای اجتماعی گوناگون است. جنبشِ رو به جلوی اکنون، حاصل روشنگری و عشقورزی بسیارانی به آزادی و رهایی و حرمت انسانی است.
حسرتِ لبخند پرغرور زنان و مردان در خیابانها و میادین زادگاهمان، سالها بود دلها را میآزرد. شور و شادی که سالها از چهرهی مردمان ایران رخت بربسته بود، دگربار در روزهای تیر ماه، جهانی را به سرور واداشت. جنبشی که به راه افتاده، در دل خود، جنبش پیوند چندین نسل از ایرانیان رانیز پرورد. اعتراضات آزادیخواهانهی مردم این بار نیز شهادت طلبید و شکنجه و زندانی به دنبال آورد. نسل جوانی که خشونت و ترور را چنین روزمره، همگانی و عریان در کوچه و خیابان تجربه نکرده بود، اینک در همآنی با نسلهای پیش از خود، تجربهی روزهای تیر ماه را مرور میکند و به پیش میرود. نسل جوانی که در همپیمانی با نسلهای پیش از خود، اکنون خواهان بسته شدن دایرهی خوف و خشونت است، دیگر خود را سزاوار حکومتی که او را خاک و خاشاک میخواند، نمیداند.
فراموش نکنیم که دیکتاتورها سرنوشت تراژیکی دارند. چون نرون دیوانه میشوند و امپراطوریشان را به آتش میکشند. چون هیتلر، شکست خورده تیر خلاص به شقیقهی خود خالی میکنند. چون شاه ایران و پینوشه تن علیلشان را بهانه میکنند و کشور به کشور میکشانند تا از محاکمه بگریزند وعاقبت در غربت با خفت میمیرند. در ناباوری، گیج و مبهوت چون چائوشسکو به دست هم پالکیهایشان تیرباران میشوند ... نظامهای تمامیتگرا و خونریز به گواه تاریخ تنها دریک امر پیروزند. آنها همواره نسلی خیزشگر و مقاوم علیه خودشان پرورش میدهند. نسلی که راهش را به سوی آینده، با انکار آنان آغاز میکند و با محوشان ادامه میدهد.
سرمقاله ی آوای زن شمارهی ۶۶ سال ۲۰۰۹