Iranian women's Network Association (SHABAKEH)

پیرامون ضرورت حضورمستقل زنان در اعتراضات جاری / شادی امین

تظاهرات و حرکات این روزها برای آنانی که تجربه قیام و انقلاب 57 و سالهای 59 و 60 را دارند، یادآور خاطراتی از شور و آرمانگرایی است که متاسفانه به بار ننشست. براساس چنین تشابهاتی است که ادغام این تجربیات و درس آموزی از آن دوره برای پیشبرد اعتراضات امروز اهمیت می یابد.

تمامی تصاویر، فیلم ها، پیام ها و صداهایی که از ایران می رسند، بیانگر بروز خشمی سی ساله اند، فرصتی بازیافته برای ابراز نارضایتی از آنچه در این سی سال بر ایشان رفته است.

تظاهرات و حرکات این روزها برای آنانی که تجربه قیام و انقلاب 57 و سالهای 59 و 60 را دارند، یادآور خاطراتی از شور و آرمانگرایی است که متاسفانه به بار ننشست. براساس چنین تشابهاتی است که ادغام این تجربیات و درس آموزی از آن دوره برای پیشبرد اعتراضات امروز اهمیت می یابد.

در پس سرکوب 28 ساله و سکوت سالیان و امید بستن به بالایی ها، مردم و به خصوص نسل جوان، از تجربه کافی برای چنین صحنه گردانی عظیمی کم بهره اند.

تقلب بزرگ انتخاباتی باند احمدی نژاد و بی توجهی به آراء مردم که با امید تغییر در صندوق ها ریخته شده بود، انگیزه ای شد تا اقشار وسیع و متنوع اجتماعی به خیابانها آمده و با طرح شعارهایی که تنها به باز پس گرفتن رای هایشان محدود می شد، به جدال با قدرت مطلقه دولت برخیزند.

در این بین اما اصرار بر حفظ همبستگی و طرح شعارهایی که فقط "نه" به احمدی نژاد را در پی دارد، و محدود کردن و تنزیل اعتراضات به دفاع از "موسوی"، این نگرانی را ایجاد می کند که بار دیگر تجربه تلخ "وحدت کلمه" خمینی علیه "دیکتاتوری شاه" تکرار شود.

"وحدت کلمه" ای که معنایش حذف "هر کلامی" جز کلام "الله" و "روح الله" بود. امروز هم به بهانه مقابله با خطر تحریک نیروی انتظامی، بسیاری با عکسهای موسوی (که در حقیقت کاندید مطلوب همین نظام بوده است) به خیابانها می روند.
و بدین ترتیب عده بسیاری که خود از طرفداران موسوی یا دیگر کاندیداها محسوب نمی شوند، به بهانه برهم نخوردن همبستگی "ملت" به زیر "پرچم سبز" آنها کشانده می شوند.

اما در این میان جایگاه جنبش زنان و فعالین آن و چگونگی طرح مطالباتشان برای من اهمیت ویژه ای دارد. نگاهی به صفوف تظاهرات چند روز اخیر نشان می دهد ، در کشوری که اتوبوس ها، کلاسهای درس، اماکن ورزشی و در یک کلام تمام گوشه و کنار زندگی اجتماعی اش زیر سایه "جدایی جنسیتی" و تفکیک "زنانه" از "مردانه" بوده است، معترضین امروز با صفوف مختلط زنانه و مردانه به خیابان می ریزند، به "حجاب" تا حد امکان بی اعتنایی نشان می دهند، درگیر می شوند، دفاع می کنند، زخمی می شوند و فریاد می زنند. اما این فریاد هنوز رنگ و بوی خواستها و مطالبات مستقل زنان را نداشته و در هیاهوی شعارهایی چون "می کشم، می کشم، آنکه برادرم کشت"، "موسوی، موسوی، رای مرا پس بگیر"، و یا "ایرانی با غیرت، حمایت، حمایت" گم می شود؛ حضور این زنان گم می شود، صدایشان گم می شود و بیم آن می رود که بار دیگر ما در حرکتی "همبسته"، به زیر گرفته شویم، که باز هم مطالبات زنان آن مطالباتی باشد که طرحش به "روز آخر" موکول شود، که طرحش "همبستگی" را بر هم می زند که "اولویت ها" را بر هم می ریزد و در یک کلام، طرح آن مختومه اعلام می شود.
پیام این شعارها هرچه که باشد نمی تواند ربطی به جنبش فمینیستی و مطالبات زنان داشته باشد. در این شعارها "غیرت" به عنوان ارزش و صفتی برتر برای ایرانی ها، و قتل وکشتار به عنوان عملی مبارزه جویانه تبلیغ می شوند.

در شرایطی که زنان و فعالین این جنبش اجتماعی، در دوره پیش از انتخابات فرمایشی تلاش کردند با طرح مطالبات مستقل خویش در این روند دخالتگر باشند، سئوال برانگیز است که چرا در شرایط حضور صدها هزار نفره مردم در خیابانها، از فرموله کردن مطالباتشان و طرح شعارهایی در رابطه با آن و یا حداقل ایجاد گفتمانی که به این روند بینجامد غافل مانده اند.
بی شک روند این خروش و اعتراض به هر سویی که برود، حتی اگر با سرکوب گسترده تر، این اعتراضات خفه شوند، جامعه پس از این تحولات با جامعه قبل از آن متفاوت خواهد بود؛ تجربه روز های اخیر مهر خود را بر ذهنیت و منش اعتراضی این انسانها بر جای خواهد گذاشت.
شکاف عظیم درون حاکمیت، تجربه اعتراض علنی برای نسل جوانی که در این سالها از چنین امکانی محروم بوده و دهها عامل دیگر، امید به تحولی جدی را در دلها ایجاد کرده است. این امید با درهم آمیختن با تجربه مبارزه و بررسی علل شکست نسل قبل که توام با فداکاری های بسیار نیز بوده است می تواند و باید چراغ راه ما باشد.

شرکت فعال در چنین اعتراضات گسترده ای بدون اینکه با کوشش و خلاقیت جدی برای جهت دادن به روند تحولات همراه باشد، ما را به سیاهی لشکر جریاناتی بدل خواهد کرد که تنها از سر "دلسوزی برای نظام" در عرصه مانده اند.

طرح شعارهایی که محتوای خواسته های ما را بیان کنند، همچون خواست آزادی بیان و اجتماعات و تشکل ها، جدایی دین از دولت،مقابله با سرکوب و دعوت به مقاومت سازمان یافته، خواست لغو حجاب اجباری و دیگر قوانین تبعیض آمیز، و بسیاری خواسته های دیگر ضرورتی است که در مقابل ما قرار دارد.
در شرایطی که اینترنت و پیامک تلفنی از سوی حاکمیت کنترل شده و قطع می گردد بایستی شبکه های خبر رسانی ای ایجاد کرد که بدون وابستگی به آنها عملکرد و بازده داشته و بتوانند ضمن خبر رسانی ، در مواقع اضطراری
حرکتی را سازمان دهند.
پیش شرط ادامه کاری و ضربه پذیر نبودن چنین فعالیت ها و ارتباطاتی این است که مبنای کار را بر اصل عدم اعتماد به رژیم و ارگان های سرکوبش گذاشته و با هشیاری لازم حرکت کرد.
بدیهی است یافتن راهکارهای عملی برای چنین اقداماتی در وهله اول به عهده فعالین جنبش زنان درداخل است که با ارزیابی از شرایط عینی موجود، تعیین روش کنند. قطعا نمی توان یک شبه مهر خود را بر حرکتی زد، ضعف جنبش زنان و نبود گفتمانی زنانه در جنبش های اجتماعی دیگر، این دشواری را دوچندان می کند، اما به یقین می توان این راه را با گام کوچک اول آغاز کرد؛ گامی کوچک برای سفری بزرگ!
فریادتان رسا باد!

ShadiAmin@web.de