به گزارش روزنامه های چاپ تهران روز پنجشنبه هفتم آذر دادگاهی در این شهر مجازات مجید موحدی را به درخواست شاکی تعیین کرده است: کور شدن با ریختن اسید به دو چشم.
این حکم براساس قانون قصاص تعیین می شود که اجازه مقابله به مثل برای جرایم خشن را می دهد. مجید موحدی همچنین به پرداخت غرامت به قربانی محکوم شد.
خانم بهرامی آبان ماه 1383 درحالی که از محل کار در سید خندان تهران به منزل بازمی گشت تحت تعقیب و حمله قرار گرفت. در آن حمله صورت وی به شکل وحشتناکی دچار سوختگی شد و بینایی در دو چشمش را از دست داد.
وی پیش از حمله به پلیس شکایت کرده بود که مجید موحدی که اکنون 27 سال دارد او را تهدید کرده است. آن دو یکدیگر را از دوران دانشجویی می شناختند.
بنابه گزارش ها خانم بهرامی تاکنون 17 بار، از جمله در اسپانیا، تحت عمل جراحی ناموفق ترمیم صورت قرار گرفته است. دولت ایران تاکنون حدود 40 هزار دلار برای درمان وی هزینه پرداخت کرده است.
وی در حضور مجید موحدی در دادگاه گفت که می خواهد "او دچار همان روزگاری شود که برای من درست کرده است" و در پاسخ به سوال قاضی که آیا می خواهد بر صورت موحدی اسید پاشیده شود گفت: "این کار وحشتناک و غیرممکن است. فقط 20 قطره اسید به چشمانش بریزید تا بفهمد که من چه رنجی برده ام."
خانم بهرامی که فارغ التحصیل رشته الکترونیک است و پیش از حمله برای یک شرکت مهندسی پزشکی کار می کرد گفت که خانواده موحدی چندین بار از او خواستگاری کرده بودند اما او آن را رد کرده بود.
وی گفت که مجید موحدی بعدا او را تهدید به مرگ کرد.
مجید موحدی گفت زمانی تصمیم به ریختن اسید گرفت که خانم بهرامی به او گفت با فرد دیگری ازدواج کرده است.
به گزارش روزنامه کارگزاران وی "با اعتماد به نقس" گفت: "این خانم خودش باعث این ماجرا شد. آمنه بود که ابتدا از من خواستگاری کرد و بعد که من دلبسته او شدم، تحت تاثیر حرف های دوستانش زیر تمام حرف هایش زد. من هم به همین خاطر این کار را کردم که مال من بشود و بتوانم با او ازدواج کنم."
وی افزود: "گر به من نگفته بود که نامزد دارد من اصلا این کار را نمی کردم. من به خاطر اینکه نامزدش را دلزده کنم اسید پاشیدم تا آمنه برای همیشه زن من شود."
موحدی در پاسخ به این سوال که آیا حاضر است علیرغم جراحات خانم بهرامی با او ازدواج کند گفت: "بله، عاشق او هستم."
اما خانم بهرامی چنین پاسخ داد: "به هیچ وجه حاضر نیستم. اصلا چنین چیزی یک تفکر احمقانه است که من بخواهم با چنین فردی که مشخص است بیماری روحی و شخصیتی دارد زیر یک سقف زندگی کنم. اگر یک آدم عاقلی بود شاید همان ابتدا من هم از او خوشم می آمد و ازدواج می کردم و کار به اینجاها نمی کشید. من از همان اول هم از این آقا می ترسیدم و هر وقت او را می دیدم انگار حسی در درونم به من هشدار می داد."
پاسخ مجید موحدی در پایان جلسه به سوال قاضی که چگونه می توانی وجدانت را توجیه کنی چنین بود: "من می دانم که کارم زشت بوده اما نیتم خیر بوده است."