تساوی در مرگ / نسترن موسوی
تجربه دخالت در عرصه سياست و اجتماع تاثير بیاندازه مهمی در آگاهبخشی و فراهمآمدن فرصتها برای رشد فردی و جمعی زنان داشت؛ هرچند اين تاثير بيشتر در ميان قشرهای تحصيلکرده محسوس بود.
******
در دهههای پس از انقلاب مشروطيت همچنان انديشه و آرای چپ تاثير زیادی بر زنان فعال میگذاشت. (فصلنامه تخصصیِ تاريخ معاصر ايران، ويژهنامه نهضت مشروطيت ايران، سال سوم، شماره 10، تابستان 1378، ص 450). اعتقاد به اصل برابری ميان زن و مرد که در دل انديشه سوسياليستی جا داشت، سبب شد تا گروهی از زنان، هر چند کمشمار، به عضويت برخی احزاب سياسی درآيند و در پارهای از تشکلهای مرسوم در آن دوره فعاليت کنند و برای دگرگونی مناسبات اجتماعی حاكم بر جامعه بکوشند. تجربه دخالت در عرصه سياست و اجتماع تاثير بیاندازه مهمی در آگاهبخشی و فراهمآمدن فرصتها برای رشد فردی و جمعی زنان داشت؛ هرچند اين تاثير بيشتر در ميان قشرهای تحصيلکرده محسوس بود.
با وجود کمبود اسنادی که بتواند چگونگی رابطه ميان مشارکت سياسی زنان و بهبود موقعيت کلی اجتماعی آنها را با تفصيل بيشتری آشکار کند، میتوان ديد که در اين دوره به هر صورت شماری از زنان برای نخستين بار وارد عرصه فعاليت سياسی-اجتماعی در دو طيف اصلی حکومتی و غيرحکومتی شده بودند. زنان به تناسب باورهای خود میکوشيدند گروههای وسيعتری از زنان و دختران را جذب فعاليتهای خود کنند. طيفی که عمدتا و بهتدريج جذب نظام سلطنتی و دستگاه اداری آن شدند، زنان گروههای اجتماعی ديگر را صرفا به چشمِ «دريافتکنندگان» خدمات دولتی، اعم از آموزش و بهداشت و غيره مینگريستند. اين ديدگاه که در بازنويسیهای کنونی تاريخ با عبارت «فمينيسم دولتی» نيز مشخص شده است به ايجاد تغييراتی با نظارت دولتی و از بالا ميل دارد. در اين فرآيند اگر لازم آيد بخشی از حق و حقوق درخواستی را هم «اعطا» میکند، ولی قطعا پيشاپيش از وجود سازوکارهای کنترل خود بر عرصههای اجتماعی اطمينان حاصل میکند.
طی حدود 50 سال، همراه با تحکيم پايههای سلطنت اقداماتی نيز از بالا انجام گرفت که تا حدودی به خواستههای اصلی زنان در انقلاب مشروطيت، مانند همگانیشدن آموزش و اصلاحات در قوانين طلاق و ازدواج پاسخ داد. در مراحل بعدی زنان از حق رای در انتخابات نيز برخوردار شدند. اما پرسيدنی است که نقش زنان سازمانهای چپگرا در رسيدن به اين خواستها چه بود؟ با مروری بر اسناد باقیمانده از آن دوران میبينيم که سوادآموزی زنان، گسترش امکانات بهداشتی در ميان زنان تهیدست و کسب حقوق برابر از عمدهترين خواستهای سازمانهای چپ است. برای نمونه، در نخستين و دومين «کنگره نسوان شرق» در 1309 و 1311، هيات نمايندگی زنان ايرانی و نيز برای ديگر اعضای اين اتحاديه، از مصر و سوريه گرفته تا هندوستان و ژاپن، در قطعنامههايی مهمترين مسائل زنان را «تساوی حقوق زن و مرد، شرايط لازم برای رشد اجتماعی زنان، حق رای زنان، اعزام دختران به خارج از كشور برای ادامه تحصيل، ازدواج و مسائل مرتبط با آن، نجات فواحش و ...» میشمارند. يکی ديگر از نکتههای جالب توجه در اين کنگرهها يکدستنبودن آرای زنان شرکتکننده از ايران درخصوص تساوی زن و مرد است. ديدگاه زنان چپِ شرکتکننده، خوشبختی جامعه را در گرو «تساوی و صميمت» ميان زن و مرد میدانست، حال آنکه عدهای ارث و شهادت را از اين شمول خارج میشمردند. به هر صورت، حتی تبليغ اين فکر به طور عمومی، چه رسد به گسترش عميق آن در ميان گروههای اجتماعی زحمتکش و کارگران، در شرايطِ حاکميت استبداد سياسی در دورههای چندگانه سلطنت پهلوی ناممکن از آب درآمد. در زمانهايی که تنها بستر فعاليت زنان از مسير نهادهای دولتی ميسر میگذشت، پويايی و رشد تشکلهای زنان چپ با موانع جدی روبهرو شد. البته در شرايط ضعف حاکميت سياسی، يعنی از شهريور 1320 تا کودتای 1332، زنانی که به آرمانهای چپ گرايش داشتند و طبعا به اقدامات نهادهای دولتی و وابسته به دربار کششی نداشتند، جذب سازمانهايی مانند «تشکيلات زنان ايران» شدند. اين سازمان بر «آزادی کامل اقتصادی، اجتماعی و سياسی زنان ... و ضرورت محو استثمار زنان کارگر در کارخانهها ... [پا میفشرد و خواستار] مرخصی با حقوق برای زنان، ايجاد مهد کودک برای مادران و حقوق مساوی برای کار مساوی» استوار بود. (سانساريان، اليز. جنبش حقوق زنان در ايران، برگردان نوشين احمدیخراسانی، تهران: اختران، 1384، ص 113). در ضمن میتوان در اين دوره از تاثير انديشه برابریخواه در حرکتهای جمعی زنان در گردآوری امضای صدهزار نفر بر پای بيانيهای نام برد که بر آن بود که «هيچ کشوری مادام که زنان را کنار گذاشتهاند نمیتواند پيشرفت کند؛ هيچ ملتی نمیتواند ادعای ساختن تمدن داشته باشد و از آن احساس غرور کند مادامی که زنان از داشتن حقوق مساوی با مردان محروم هستند».(همانجا، ص118)
در دوران 25 ساله پس از کودتای 28 مرداد، با سرکوب آزادیهای سياسی و سانسور شديد مطبوعات فضايی برای فعاليت زنان چپ هم باقی نماند. با آنکه به سبب برخی اقدامات دولتی ميزان باسوادی و بهرهمندی از امکانات بهداشتی فزونی يافته بود و برخی قوانين مربوط به زنان، اعم از قوانين مربوط به خانواده و کار سبب دگرگونیهايی در وضعيت زنان شده بود، ولی وجود نابرابریهای اقتصادیواجتماعی زمينه نارضايتی عميق قشرهای اجتماعی بسياری را فراهم آورد. هنگامی که عرصه چنان تنگ شد که حکومت هيچگونه مخالفت سياسی را برنتابيد، نيروی جوانی پديد آمد که چاره کار را در مبارزه مسلحانه يافت. موجی از زنانی که عمدتا دانشجو و معلم بودند به اين گروهها پيوستند. در اين ميان از يک سو، فرهنگ مقاومت در برابر استبداد شاهانه شکل گرفت و از سوی ديگر، مقابله حاکميت با اين موج تازه ديگر زنومرد نمیشناخت. آشکار است کسانی که شاهد صحنههای زدوخوردهای خيابانی بودند و میديدند زن جوانی چگونه مسلسل به دست گرفته است و تا آخرين نفس مقاومت میکند و سپس يا با خوردن سيانور دست به خودکشی میزند يا با شليک گلولهای به خود از پشت سر، میکوشد مانع شناسايی ساواک از هويت واقعیاش شود، تحت تاثير قرار میگرفتند. اگر چه گستره اين تاثير محدود بود اما به تدريج موفق شد الگوی ديگری از زن ايرانی را ترسيم کند؛ زنی که گرچه در زندگی اجتماعی با مرد برابر نيست اما در مرگ به اين برابریِ تمامعيار دست يافته بود.
در آن زمان از زنان انتظار نمیرفت در اموری مانند مبارزه سياسی آن گونه ثابتقدم باشند. عرصه سياست، به ويژه در خشنترين شکل آن، همواره جولانگاه مردان شمرده میشود. بارها شنيدهايم که گفتهاند «مثل مرد میجنگيد»، حال زنان پابهعرصهنهاده بودند. حتی محمدرضاشاه از اين رفتار سياسی جا خورده بود. (مازيار بهروز، شورشيان آرمانخواه، ص 105، تهران: انتشارات ققنوس، 1380، ص 51). راه درازی پيموده شده بود از زمانی که زنان چيزی انگاشته نمیشدند تا جايی که با همان مقدورات و محدوديتهای زمانه خود راه به ميان دنيای سراسر مردانه يافته بودند. اين، کم دستاوردی نبود. 30 سال پيش از آن، برخی زنان حتی نمیتوانستند درک کنند چرا شوهرانشان خود را درگير مبارزه سياسی با رژيم شاهنشاه کردهاند و موقعيت خود و خانوادهشان را به خطر جدی میاندازند. (خسروپناه، محمدحسين، سازمان افسران حزب توده ايران، تهران: شيرازه، 1377). با اين همه، انگيزه کسانی که نظم سياسی-اجتماعی حاکم را اينگونه به مصاف طلبيدند همچنان يک امر بنيادين بود: برقراری سوسياليسم با عبور از تمامی دورههای پيکار با سرمايهداری كه قرار بود به رهایی زنان بینجامد. . اما ... دنيا چنين ساده نبود که مینمود!
|