به امید اینکه در آستانه کشتار دستجمعی زندانیان سیاسی در دهه 60 و بیستمین سالگرد کشتارتابستان 1367 جامعه ایران روزی را تجربه کند که آمرین وعاملین قتل پدر ومادر مرضیه ها، روشن ها، رضا ها، سعیدها، شکوفه ها و هزاران کودک دیگر به پای میز محاکمه کشیده شوند و ابعاد جنایت رژیم جمهوری اسلامی ایران روشن شود و جامعه به قضاوت بنشیند. تا دیگر چنین جنایت هائی تکرار نشود و اعدام و شکنجه و زندان.برای همیشه ملغی شود.
ترجمه و گردآوری از میلا مسافر
پیروزی بر گذشته
دوران نفرت انگیز دیکتاتوری نظامی در آرژانتین، زخم های عمیقی بر پیکر جامعه بر جای گذاشت. حدود ۳٠٠٠٠ انسان را "ناپدید کردند". حدود ۵٠٠ کودک زنان "ناپدید شده" که در سلول های شکنجه به دنیا آمده بودند، از آغوش مادران زندانی خود ربوده شده و به خانواده های دیگر اهدا شدند! زن جوانی که در سی سال پیش به این سرنوشت دچار شد از دست پدر و مادر اجباریش به جرم جنایت علیه بشریت شکایت کرده است. این زن جوان که ماریا ایگونیا ساپایو باراگان نام دارد می خواهد که با شکایت خود راه شکایت و موفقیت آن را هموار سازد.
ماریا ایگونیا نمی داند که کی و کجا به دنیا آمده است. در شناسنامه او تاریخ ۷ ماه مه ١۹۸۷ ثبت شده است. اما او می داند که که همه مدارک او و هم چنین شماره ثبت و شناسنامه او تقلبی هستند. او دیگر می داند که انسان هائی که او انانرا سالها "پدر" و "مادر" خطاب می کرده کسانی هستند که هویت ماریا را از او مخفی نگاه داشتند. اکنون ماریا از آنان شکایت کرده و قرار است که در۴ آپریل دادگاه به این شکایت رسیدگی کند.
این مورد نه در دادگاه خانواده بلکه در دادگاه جزائی بوئنوس آیرس به عنوان یک مورد سیاسی پراهمیت رسیدگی خواهد شد. زیر ا ماریا جزو 500 نوزاد آرژانتینی است که فورا پس از تولد در زندانهای دیکتارتوری نظامی از مادران زندانی خود جدا و به خانوداه های وابستگان رژیم دیکتاتوری نظامی و یا خانواذه های مورد اطمینان آنان واگذار شدند.
اشد مجازات برای "پدر و مادر خوانده"
ماریا اولین فرزند "کمشدگان" است که علیه کسی که او را دزدیده و علیه "پدر و مادر خوانده" شکایت می کند. وکیل ماریا، توماس اوحیا کینتانا می گوید که این مورد یک مورد فرزندخواندگی نیست بلکه یک کودک دزدی سیستماتیک و سازمانیافته دولتی است. این وکیل و همچنین دادستان اشد مجازات را یعنی 25 سال زندان برای" پدرخوانده"،اسوادو ریواس کارمند سابق و تاکسیران کنونی ، برای" مادر خوانده" کریستینا گومز و پرای پلیس نظامی خوزه برتیر تقاضا نموده اند. این پلیس نظامی در۷ ماه مه ١۹۷۸ ماریا ایگنیا را که آنزمان ۲ یا ۳ ماهه بود به این زن و مرد تحویل داد. او کسی بود که به پزشک ارتش مراجعه و برای نوزاد تقاضای شناسنامه کرده بود. ماریا و وکیلش می خواهند که با استناد به محکومیت کسانی که در دزدیدن او سهیم بودند به افشا وشروع بررسی اساسی فصل سیاهی در تاریخ آرژانتین یاری رسانند.
ماری ابه تمام جلسات دادگاه با پای پیاده آمده است چیزی که برای این منطقه بندری بوئنوس آیرس با هوای آلوده عادی نیست. عکاسان دوربین های خود را بر چهره زنی لاغر با قدم هائی مصمم با بلوز و شلواری قرمز و عینکی با قاب سیاه و با موهای بلند فردار زوم کرده اند.او با تبسمی کوتاه به خبرنگاران از محل بازرسی دادگاه رد می شود. او با احتیاط با مطبوعات و دستگاه های ارتباط جمعی برخورد کرده و تمام نیروی خود را بعنوان شاکی و
شاهد بر دادگاه متمرکز نموده است.
مجموعه ای از داستان های دروغین
درست در روز دوم دادگاه نوبت ماریا می شود. قبل از دفاعیه، قاضی از ماریا تاریخ و محل تولدش را می پرسد. "نمی دانم". سکوتی بر جلسه دادگاه حاکم می شود. "پس لطفا تاریخی را که در اوراق شناسائی تان ثبت شده بگوئید"
دوساعت تمام ماریا در مورد دوران کودکی و نوجوانیش در خانه والدین تقلبی سخن می گوید. او روان، با کنترل و بدون اینکه احساسات خود را نشان بدهد ، سخن می گوید. زمانیکه ۷ ساله بود به او گفتند که او فرزند زن و مردی است که در جریان یک تصادف کشته شدند. سپس به او گفتند که فرزند خدمتکار مادر "پدرخوانده" اش است که بعلت وضعیت مالی بد او را به فرزندخواندگی داده است. بعدها، زمانی که "پدرو مادر خوانده" او از هم جدا شدند، "مادر خوانده" داستان دروغین دیگری تعریف کرد. بر اساس این داستان او دختر یک مهماندار اروپائی است که به آرژانتین آمد و نتوانست دخترش را با خود ببرد.
فرزند یک زن چریک
ماریا در مقابل دادگاه کفت که زندگیش در خانه ریواس- گومز غیرقابل تحمل بوده است.در سن ١۷ سالگی از خانه آنان بیرون آمد و حتی یک عکس نیز باخود نبرد. ابتدا همیشه بین این زن و مرد دعوا بود. بعد از اینکه پدرجعلی جدا شد و رفت ، مادر جعلی تلافی ها را بر سر ماریا در می اورد. یک بار این زن به ماریای نوجوان گفت " با روحیه طغیانگری که داری باید فرزند یک زن چریک باشی"! همسایه ای که این جمله را شنیده بود در دادگاه شهادت داد. این مورد نشان می دهد که این مادر خوانده هویت واقعی ماریا را می شناخته است. اغلب ماریای کوچک به همسایه ها پناه می برد. همسایه ای که در آن خانه زندگی می کرد در دادگاه شهادت داد که ماریا زمانی ۸ که سال داشت از او خواست که همراه او به پلیس برود تا " پدر و مادر واقعی اش را برایش پیدا کنند".
ماریا نتوانست پدر و مادرش را پیدا کند. رد میرتا باراگان، کارگر کارخانه و همسرش لئوناردو سامپایو کارگر کارخانه کشتی سازی در مارچ ١۹۷۸ ناپدید می شود. هر دو عضو اتحادیه و عضو بخش نظامی حزب مارکسیست – لنینیستی آرژانتین بودند. با کودتای نظامی در مارچ ١۹۷۶ هر دوی آنان بعنوان نیروهای "برانداز" توسط ارتش تحت پیگرد بودند. به مدت یک سال و نیم آنان توانسته بودند که خود را مخفی کنند. در یک صبح زود در ۷ دسامبر١۹۷۸
خانه زن و مردی که پدر و مادر ماریا در آن مخفی بودند محاصره و نیروی های نظامی به داخل خانه هجوم بردند. هر چهار نفر به همراه گوستاو پسر ۳ ساله میرتا باراگان دستگیر می شوند.
میرتا باراگان زمانی که دستگیر شد شش ماهه حامله بود. بر اساس گفته شاهدان، وکلای پرونده جریان را بازسازی کرده اند. پدر و مادر ماریا پس از دستگیری به مرکز شکنجه " ال آتلتیکو" برده شدند و پس از تخریب این ساختمان آنان را به مرکز " ال بانکو" انتقال دادند. بر اساس شهادت زندانیان سابق در " ال بانکو" کودکی به دنیا نیامده است.
و این نشان میدهد که میرتا را به زندان دیگری برده بودند. تاکنون شاهدی پیدا نشده که میرتا را در زمان زایمان و یا بعد از آن دیده باشد. پدر و مادر ماریا جزو ۳٠٠٠٠ نفری هستند که در زمان دیکتاتوری نظامی بقتل رسیدند و "ناپدیدشدگان" نامیده می شوند.
از تاریخ ۲۵ جولای ۲٠٠١ دیگر ماریا می داند که پدر و مادر واقعی او چه کسانی هستند.نتیجه آزمایشات د ان آ نشان میدهد که ماریا با احتمال 9و99 درصد دختر واقعی میرتا باراگان و لئوناردوسامپایو است. در بیمارستان دوراند یک بانک اطلاعات در مورد مشخصات ژنتیکی هزاران خانواده ای که ناپدید هستند وجود دارد. خانواده مادر ماریا هم در دهه 80 نمونه به بانک بیمارستان داده بودند. مادر بزرگ ماریا می دانست که دخترش در زمان
دستگیری حامله بود و به دنبال نوه اش می گشت
. مادر بزرگ او به جمع " مادران میدان ماخو" پیوست که جائزه
صلح دریافت کرده و تا کنون موفق شده که ۸۹ تن از فرزندان
"ناپدیدشدگان" را پیدا کند و به بازماندگان آنان تحویل دهد.
یک بار نزدیک بود که انان ماریا را نیز پیدا کنند. دو زن در سال
١۹۸۹ زنگ خانه مادر جعلی ماریا را بر اساس خبری از یک
منبع ناشناس به صدا در اوردند. او در را باز کرد و به ماریا
یازده ساله گفت که " چند زن پیر آمده اند و می خواهند که تر از من
بگیرند". آزمایش ژنتیکی هم انجام گرفت اما نتیجه منفی بود. در آن
زمان امکان تست ژنتیکی مثل امروز پیشرفته نبود تا فرزند را از
روی ژن خانواده مادری شناسائی کند. در طول سالیان دراز
تحقیقات دادگاه پدر و مادر جعلی حقیقت را کتمان کردند و حتی از
ماریا به اتهام دادن اطلاعات جعلی شکایت کردند. اکنون این پدر
و مادر جعلی در سکوت کنار یکدیگر بر صندلی محاکمه نشسته اند.
"این وضع نباید ادامه یابد"
وکیل ماریا مطمئن است که هر سه متهم محکوم خواهند شد. اما حد مجازات چه خواهد بود؟ هر بار که "مادران میدان ماخو" کودکی را پیدا کردند، دادگاه شروع به محاکمه والدین جعلی کرد. تنها ۳ مورد از ۸۹ مورد در دادگاه بررسی شد. در مورد اول پدر جعلی به ۳ سال زندان ، در مورد دوم پدر جعلی که ارتشی بود به ۹ سال و همسرش به ۵ سال زندان محکوم شدند. در مورد سوم پدر و مادر جعلی تبرئه شدند.
وکیل ماریا می گوید که "این وضع نباید ادامه یابد" ، " دادگاه های آرژانتین نمی توانند با کسانی که فرزندان دیگران را دزدیده اند مثل کسانی که ماشین دزدیده اند برخورد کنند." او که متخصص حقوق بشر است درچند جا از دفاعیه کتبی ١٠۸ صفحه ای خود به حکم تریبونال رسیدگی به جنایت علیه بشریت سازمان ملل در مرد یوگسلاوی اشاره می کند. به نظر این وکیل " جرائمی مثل دزدیدن بچه ها، تغییر هویت و جعل مدارک مهم، در اسناد دادگاه بین المللی تعریف شده اند و به همین دلیل جنایت علیه بشریت هستند" آرژانتین با کنجکاوی به دنبال نتیجه دادگاه و دلالئل وکیل ماریا می باشد.
داوطلبانه نزد والدین جعلی
اما مواردی هم وجود دارد که فرزندان کشته شدگان در دوران دیکتاتوری نظامی موقعیتی بهتر از ماریا داشتند. در مواردی آنان نزد پدر و مادر بزرگ های خود بازگشتند اما رابطه خود
را با آنانی که پدر و مادر جعلیشان بودند ، حفظ کرده اند. به گفته
"مادران میدان ماخو" تعداد زیادی از این کودکان امروز داوطلبانه
نزد پدر و مادر های جعلی خود مانده اند.
اما ماریا اویگنیا نمی تواند این را بپذیرد. او می گوید: " برای من
این جمله که آنان با کودکان مهربان بودند، افسانه ای بیش نیست."
این جمله را ماریا در شروع اولین جلسه دادگاه گفت که در
روزنامه ها چاپ شد. علاوه بر این امروز موضوع این نیست که
دزد و دزدیده شده با یکدیگر مشکلی ندارند. موضوع
سرقت و سرقت سرمایه است. . او می گوید: " قابل قبول نیست که
خانواده ای آرزوی داشتن فرزند را با ارتکاب جرمی بزرگ عملی
سازند. او می خواهد که خانواده جعلی او و کسی که او را دزدیدند
به اشد مجازات محکوم شوند.
(دادگاه در ۴ آپریل مادر خوانده را به ۸ سال، پدر خوانده به۷سال و پلیس نظامی را به ١٠ سال محکوم کرد.)
مادران میدان ماخو: یکسال پس از برقراری دیکتاتوری نظامی در آرژانتین برای اولین بار در ۳٠ آوریل ١۹۷۷ چهارده مادر در مقابل کاخ ریاست جمهوری در میدان ماخو جمع شدند. پلیس مادران را مورد ضرب و شتم قرار داده و آنان را دستگیر کرد. اما آنان هر پنج شنبه می آمدند و تعدادشان بیشتر و بیشتر می شد. اعتراض مادرانی که به علت ممنوعیت اعتراض ایستاده بدور میدان می چرخیدند، سمبل مبارزه با دیکتاتوری شد. هبه بونافینی ، بانی و دبیر کل کنونی این گروه می گوید:" مارش مادران، اعتراضی بود که همه انتظارش را می کشیدند زیرا نشانه بود نشانه نشان دادن شهامت ادامه مبارزه. ، مبارزه علیه قاتلین فرزندانمان، علیه دیکتاتوری نظامی. همه دنیا به ما کمک کرد ، آمدند و به حرفمان گوش کردند".
هنوز هم مادران با روسری های سفید هر پنج شنبه در حالیکه عکس فرزندان خود را در دست دارند، در این میدان گرد هم می آیند . آنان خواستار روشن شدن وضع فرزندان خود هستند. هنوز هم اسناد ناپدید شدن فرزندان آنان تهیه نشده است. نورا کرتینا، یکی از این مادران می گوید :" هنوز هم آمرین این جنایت زندانی نشده اند. این زخم عمیقی است که بهبود نمییابد. زخمی که ما را مجبور میکند هر روز مبارزه کنیم. ما خواهان روشن شدن حقیقت و عدالت و زنده نگاهداشتن خاطره فرزندانمان هستیم. ما می خواهیم که عدالت ، فرزندان " ناپدیدشدگان" را که میدانیم زنده هستند پیدا کند تا آنان بازگردند و یا حداقل خانواده خود را بشناسند.
منابع: روزنامه ولت، روزنامه تاتش، تلویزیون آ ار د