دستگیری فعالین جنبشهای اجتماعی و آزادیخواهانه و سرکوب اعتراضات مردم ایران اوج گرفته است. "بگیر و بترسان" مرحلهی مقدماتی استراتژی سرکوب دولت احمدینژاد است که نه تنها شامل فعالین جنبش زنان به بهانهی اتهامات واهی شده، بلکه همهی زنان را به بهانهی "بدحجابی" در بر گرفته است.
میخواهند بی سر و صدا غائله را ختم کنند. هنوز خیلی تند نمیروند. شرایط اجازه نمیدهد. فعالین جنبش را میگیرند و با وثیقههای کلان، فعلا، آزاد میکنند. میخواهند بگویند که کنترل اوضاع را در دست دارند و همه در مشتشان هستند. حرفشان این است که حساب کارتان را بکنید، سرفرصت سراغتان میآییم. مگر اینکه ساکت شوید و تمکین کنید. اما علیرغم این اقدامات، زندگی و تحولات اجتماعی قانون خود را دارد. وجود و گسترش جنبشهای اجتماعی نوین و آزادیخواهانه در ایران اکنون یک واقعیت انکارناپذیر است.
جنبش زنان را که به اصرار و با تعریفهای ناشیانه و ابتدایی انکار میکردند، اینک ریشه دوانده و بلای جان نظام شده است. البته میدانند که میتوانند برندهگیاش را بکاهند. هر روز و به هر بهانهایی کنشگرانش را تهدید کنند، به دادگاه و زندان بکشند، تا شاید به سکوت واداشته شوند. امیدوارند که بتوانند به این ترتیب زنان جوانی را که حول خواستهای بیواسطهی خود به جنبش جذب شده و آنرا از آنِ خود کردهاند، به عقب برانند. اما جنبشهای اجتماعی به فرمان، سفارش و توطئه به راه نمیافتند تا با سرکوب ریشهکن شوند.
مقامات جمهوری اسلامی فهمیدهاند که در شرایط فعلی، اقدامات سرکوبگرانه علیه کنشگران جنبش زنان را بدون خسارت و رسوایی بینالمللی، در شرایطی که جهان به انتظار رحلت نظامش نشسته، نمیتوان به ثمر رساند. جنبشهای دمکراتیک مردم ایران اکنون از حمایت وسیع افکار عمومی جهان برخوردارند. رژیم گرفتار بازی باجگیری و باجدهی به آمریکاست.
گردانندهگان اصلی نظامی که ۲٨ سال با مهارت و خشونت سازمانیابی مردم را محدود و سرکوب کرده است، اینرا هم میفهمند که تا ابد نمیشود این سیل به راه افتاده را مهار کرد. پس فرصت میخرند تا شاید بتوانند مسیر آنرا منحرف و یا به باتلاقش برانند. در انتظار فرصتاند تا ضربههای مهلکتر را بیازمایند. به همین سبب، باید بیش از گذشته بههوش بود و راهکارهای تقویت و دفاع از فعالین جنبش را مورد بررسی و آزمون عاجل قرار داد. جنبش زنان ایران وارد مرحلهایی از حیات خود شده که توانایی عرض اندام، با قدرتی بیش از پیش، را یافته است. این مرحلهایست که در آن عقبنشینی و سکوت به منزلهی تسلیم است و پیامدهای خطرناکی برای کنشگران آن به دنبال خواهد داشت. فعالین جنبش زنان اکنون تنها در پناه وجود و تقویت هر چه بیشتر جنبش موجود است که در امان خواهند ماند.
قدمهای بزرگی برداشته شده است. همبستگی، همگرایی و درهمآمیختگی جنبشهای مزدبگیران، دانشجویان و زنان، یکی از خجستهترین ثمرات رشد آگاهی و ارتقای سطح مطالبات مردم ایران است. این همگرایی و حمایت متقابل که تجلی آنرا در اقدامات اخیر میتوان مشاهده کرد، بیشک به توانمندی هرچه بیشتر مبارزات مردم یاری میرساند و فعالین جنبشها را به امکانات گستردهتری مجهز میسازد.
سازمانیابی حول خواستهای بیواسطهی مشخص و حداقل، که در اشکال گوناگون در جریان است، یکی از تاکتیکهای مناسب در شرایط کشور ما برای تقویت پایهی جنبش و همهگیرتر شدن آنست.۱ جنبش زنان تنها در صورتی بقا و تکامل مییابد و از هویت سیاسی تاثیرگذار برخوردار میشود که بدنهایی مستحکم بیابد و نیروی خود را از میان همان کسانی که بیشترین ضربه را از تبعیض جنسی میبینند و در زندگی روزمره با قوانین زنستیز درگیرند، جذب کند. جنبش زنان به گواه گزارشهای فعالین آن، اکنون با سرعت بیشتری، از یک جنبشِ درخود، به جنبشی فراگیر مبدل میشود. این گسترشِ جنبش در اعماق جامعه است که به تعمیق خواستهایش میانجامد، نه اراده و شعارهای «همهچیزدانان» و فرمان مدعیان راهبری. تودهی وسیع زنان را با همهی گرفتاریها، باورها و ناآگاهیهایشان نمیتوان تنها حول شعارهای کلی و درازمدت جمع کرد. پروسهی ارتقای خواستها در درون خودِ جنبش و به ارادهی کنشگران و طرفداران آن شکل خواهد گرفت. البته گسترش جنبش اگر با همپیوندی افقی نیز همراه باشد و گرفتار بیماری رهبرگرایی و تنگنظری ایدئولوژیک و وابستگی گروهی نشود، بدون شک از خواستهای حداقلی فراتر خواهد روئید و در یک روند طبیعی و خودجوش رشد خواهد کرد.
این واقعیتها از چشم گردانندهگان نظام نیز پنهان نیست. حالا که جنبش را واقعا جدی گرفتهاند، برای شکست این پروسه نه فقط به شکلی خشنتر از گذشته به میدان خواهند آمد بلکه تلاش خواهند کرد تا با تمهیداتی آنرا به بیراهه بکشند. دورهی رویاروئی وارد مرحلهی جدیدی شده است. این بار جنبش زنان وزنهایی است غیرقابل انکار. برای اولین بار در تاریخ ایران شاید بتوان علیرغم کمتوانی و کاستیها، از جنبشی مستقل، به مثابه یک نیروی بالقوه و مطرح در معادلات سیاسی ایران صحبت کرد. نیرویی که میتواند در موازنهی سیاسی وارد شود و هویت و توان خود را در یک کفهی ترازو قرار دهد و از فشار و قدرت ضربهزنی حریف بکاهد تا به راه خود برای رهایی ادامه دهد.
هرچند جنبش نوین زنان ایران در مقابل زنستیزانی قرار گرفته که کوچکترین مخالفتی را با خشونت پاسخ میدهند، اما این جنبش، بالقوه محکوم به شکست نیست! جنبش نوین زنان ایران ریشه دوانده و هر روز تنومندتر میشود. این جنبش دیگر تنها به همت و پایداری کنشگران اصلیاش نیست که برپاست. اگرچه هنوز عشق، دانایی و هشیاری آنان برای ادامهی رشد و حفظ هویت فمینیستی این جنبشِ نوپا حیاتی است.
۱. مراجعه کنید به مقالهی "جنبش زنان ایران: جنبشی در جستجوی جهانی دیگر"، شعله ایرانی، سال ۲۰۰۵، آوای زن شماره ۵۴/۵۵.
" حق برابر زن در خانواده موضوعی است که امروز زنان ایران را در عرصهی وسیعتری همدرد میکند. جنبش زنان در بسیاری از کشورهای اسلامی دیگر نیز حول خواست حقوق برابر در مسایل مربوط به خانواده، شکل و اوج گرفت و به موفقیتهایی نیز دست یافت....میتوان مثلا چون جنبش زنان در مراکش بر موضوع چند همسری متمرکز شد و با طرح خواست ممنوعیت آن... موقعیت را برای طرح خواستهای دیگر جنبش نیز فراهم کرد."
منبع: آوای زن، شماره ی ۶۰-۶۱
آوریل ۲۰۰۷
avayezan@gmail.com
www.avayezan.com