روز اول
روز جمعه 2 جون کنفرانس کار خود را با نمایش تصاویری از زنان، کاری از «شهرزاد ارشدی» با عنوان «چهره ما در صد سال گذشته» آغاز کرد.
تصاویری که یادآور آغاز مبارزات برابری طلبانه ی زنان از زمان مشروطه تا به امروز ه نشانگر حضور ما در تمامی زمینه ها از هنر و ادبیات گرفته تا مبارزات برابری خواهانه و حضور در سازمانهای سیاسی و نظامی و تظاهرات خیابانی نشان دهنده ی تاریخ تصویری زنان در پیشبرد روند آزادیخواهی بود.
کنفرانس کارش را با خوشآمد گوئی کمیته محلی توسط «نیما مشعوف» و «نادیا کردی» ادامه داد.
برنامه صبح روز اول کنفرانس به بزرگداشت حامد شهیدیان جامعه شناس و متفکری که در سال گذشته از میان ما رفت اختصاص داشت.
نمایش ویدئوئی از فرازهائی از سخنرانی حامد در دهمین کنفرانس بنیاد پژوهشها (که در سال 1999 در مونترال برگزار شده بود)، کاری از «شهرزاد ارشدی» و «جواد صاحبی» یاد حامد را زنده کرد.
نگار آزموده، شریک و همراه 4 سال آخر زندگی حامد و پس از وی Maurice Capitorne دوست خانوادگی حامد شهیدیان درمورد وی سخنانی ایراد کرد و در پایان «شهرزاد مجاب» به بررسی آثار حامد پرداخت.
سخنرانی های خانم ها «ژانت آفاری» و «منگل بیات» نیز در این روز برگزار شد.
برنامة شب روز اول تئاتری بود بنام ققنوس که توسط خانم سیما بهمنش اجرا گردید. این نمایش داستان دوستی زن و مردی بود که از طریق اینترنت و در چت روم (اتاق گفتگو) باهم آشنا شده بودند.
این آشنائی سبب میشود که دختر داستان زندگیش را بگوید. داستانی که ازطریق آن ما به فاشرهای وارده شده به زن از سالهای بسیار دور (از دوره قاجار، عهد مشروطیت تا به امروز) آگاه میشویم. نمایش میکوشید که این نکته را منعکس کند که علیرغم مدرنیته موجود هنوز به زنان با اشکال مدرن برخوردهای سرکوبگرانه اعمال میشود.
صدای پرقدرت، زیبا و رسای شیرین مهربد که با آن دردها و رنجهای تحمل زندان و شکنجه و از دست دادن عزیزترین یارانش را فریاد میزند، حاضرین در سالن کنفرانس را برجای میخکوب کرده بود. با شیرین سفری به زندانهای خوفناک جمهوری اسلامی کردیم، زنج زنان زندانی را تجربه کردیم. اعتراضشان را شنیدیم و نابودی ستم را خواستار شدیم و دنیای زیبائی را که در آن سرود شادی به گوش میرسد را آرزو کردیم. شیرین مهربد با توانائی خارق العاده ای، شعری را که دوستی در زندان سروده بود به زبان فرانسه اجرا کرد که ملودیش را خود ساخته بود. صدایش پرطنین باد.
نگار آزموده
دوست و همراه 4 سال آخر زندگی حامد شهیدیان درین بخش حضور داشت و خاطرات خود را از حامد با حضار درمیان گزارد. تجربه زندگی چهارساله نگار با حامد شهیدیان نشانگر این بود که حامد آنچه را آموخته بود و اعتقاد داشت در زندگی فردی خود بکار میبرد.
موریس کپینورن(Maurice Capithorne )
که سالها نماینده مخصوص کمیسیون حقوق بشر در رابطه با ایران بوده است یکی از دوستان نزدیک و خانوادگی حامد شهیدیان، در این بزرگداشت کرده بود. وی گفت که اولین بار 10 سال پیش در شهر Seattle در کنفرانس بنیاد پژوهشها شرکت کرده بود و در آنجا با زنده یاد پروانه فروهر آشنا شد و در سفری که به ایران داشت در خانه فروهرها از وی پذیرائی شده، خانه ای که دیوارهایش با عکسهای مصدق تزئین شده بود. وی گفت: «دعوت شده ام که چند کلمه ای درمورد حامد شهیدیان دوست عزیزم بگویم، اما چگونه میشود در چند کلمه مردی بزرگ چون حامد را معرفی کرد. حامد یکی از کسانی بود که همواره از ریشه اش دفاع میکرد و همیشه به یاد زادگاهش مازندران بود». وی در پایان بیتی از محمد عزالی خواند و گفت که این براستی توصیف حامد شهیدیان است.
شهرزاد مجاب،
استاد گروه آموزش بزرگسالان و رئیس مطالعات زنان دانشگاه تورنتو میباشد وی در زمینه های زیر تحقیق و تدریس میکند:
- آموزش سیاسی و روش تدریس فمینیسم.
- زنان مهاجر و آموزش.
- زنان، دولت، گلوبالیزاسیون و شهروندی.
- زنان، جنگ، خشونت و آموزش.
شهرزاد مقالات بسیاری در همین زمینه ها به زبانهای کردی، فارسی و انگلیسی چاپ کرده است و هم اکنون تحقیقات وسیعی پیرامون زنان، پراکندگی (Diaspora)، جنگ و آموزش، زنان زندان سیاسی در خاورمیانه، جنگ و روابط فرا ملتی سازمانهای زنان را به پیش میبرد.
شهرزاد دوست و همکار دیرینه حامد شهیدیان، یاد این پژوهشگر متفکر را گرامی داشت و به برسی «فمینیسم، سکولاریسم و مدرنیته» در آثار حامد شهیدیان پرداخت.
شهرزاد با اشاره به مباحثی که در درون جنبش فمینیستی ، موجب سردرگمی و درجا زدن این مبارزه شده، (بحث هائی ازقبیل: تضاد اسلام و فمینیسم، سازگاری اسلام و فمینیسم، نداشتن تعبیر زنورانه از شریعت، هویت زن ایرانی ویا اینکه هویت زن ایران با اسلام گره خورده) معتقد است که اینگونه مباحثات مسأله جنبش زنان ایران نیست بلکه برنامه سازش زنان با مردسالاریست.
وی گفت که حامد شهیدیان بجای سازش، گسست از این نظام را میخواست و چکیده کار حامد مبارزه با پروژه آکادمیک سازش زنان بود.
شهرزاد با اشاره به همزمانی مرگ پروین پایدار با حامد ضمن اشاره به اینکه این دو همه زندگی خود را صرف مبارزه با نظام ستمگرانه مردسالادی کردند، گفت: «هاله افشار در مورد پروین میگوید: پروین مصمم بود فمینیسم را با اسلام ترکیب کند. پروین پایدار اولین فمینیست سکولار ایرانی بود که زندگی خود را وقف این پروژه کرد». شهرزاد افزود که حامد معتقد بود رهائی زن در چهارچوب روابط جنسی مبنی بر دین میسر نیست. به عبارت دیگر سعی حامد در گسست فمینیسم از اسلام بود.
شهرزاد در بخشی از سخنانش اظهار داشت که در شرایطی که روشنفکران دینی خواست جدائی دی از دولت را مطرح میکنند برخی فمینیستهای سکولار مقدرات زنان را به اسلام و دین گره میزنند و در شرایطی که روشنفکران دینی خواهان دین بدون روحانیت هستند برخی فمینیستهای سکولار از حق زنان برای مجتهد شدن دفاع میکنند.
شهرزاد گفت که هدف وی از بررسی آثار شهیدان، شناخت درک حامد از آینده است. وی افزود که حامد معتقد بود که «به محدودیتها نباید اندیشید، نباید به بندهائی که ما را در قفس نگه داشته بپردازیم بلکه به دشواریهائی باید پرداخت که برای پریدن از قفس باید بر آنها چیره شد». حامد معتقد به مداخله آگاهانه در وضع موجود بود.
شهرزاد افزود که برای پایان دادن به اسارت زنان و رسیدن به رهائی به بیان حامد : «باید بلند پرواز کنیم».
شهرزاد سپس با اشاره به کشاکش مدرنیته و سنت گرائی و همزمانی مبارزات برابری طلبانه زنان گفت که این مبارزات تنها کنترل مردسالاری را محدود کرده است و این کنترل را از حوزه خصوصی (خانه) به حوزه عمومی کشانده است. وی گفت که حامد معتقد بود که هدف فمینیستهای اسلامی مدرن کردن و تغییر دادن چهره مردسالاری ایرانی است و تحقق بخشیدن به پروژه مدرنیسم مستلزم آزادی از قبدوبند اندیشه و زبان و عمل است. حامد با اعتقاد به اینکه سلطه ولایت فقیه و حتی سلطه دین بر انسان سرنوشت محتوم مانیست ره یافتهای سکولار و اسلامی را نقد کرد و تأکید داشت که اگر به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی، شکست مدرنیستها محسوب میشد اما بسیاری از پیامدهای مدرنیسم به حیاتشان ادامه داده اند و تضادهائی را دامن زده اند که حل آن در چهارچوب جمهوری اسلامی میسر نیست.
شهرزاد افزود که حامد شهیدیان اگرچه دوسیستم میرنده سنت و ساختار نوین مدرنیسم را پدرسالار میداند ولی برای چگونگی ساختن آینده رهنمودی نمیدهد، اما از بررسی آثارش میتوان برداشت کرد که وی نگاهش به سوسیالیسم رهائی بخشی است که هم فمینیست و هم ضد راسیست باشد.
حامد همانند خانم هایده مغیثی سیاست جنسیتی سازمانها و احزا کمونیست و سوسیالیست را به نقد کشیده است. حامد ضمن نقد مارکسیسم به درک محدود و مکانیکی سازمانهای کمونیستی از تئوری مارکسیستی اشاره میکرد.
شهرزاد در ادامه سخنانش افزود که آلترنتیو بسیاری از منتقدین چپ و سکولار غیرمارکسیست که پروژه جدائی دین، دولت، رفرم قانون، پلورالیسم سیاسی و فرهنگی، گسترش جامعه مدنی و تعدد احزاب دولتی و غیردولتی زنان را پیشنهاد میکنند، از چارچوب یک فمینیسم لیبرال پا فراتر نمیگذارد. وی معتقد است که رفورماسیون نتوانسته است مانع دخالت دین در زندگی اش بشود.
شهرزاد با بررسی دورانی که حامد در آن میزیست و همزمانی این دوران با سقوط بلوک شرق و برافتادن سرمایه داری دولتی و مسلح شدن نیروهای بنیادگرا به تیوری حکومت اسلامی و همچنین موج ضدکمونیستی اظهار داشت که این شرایط و چالشهای آن بر کار حامد اثر گذاشت ولی وی مرعوب سیاست سازشگرایانه تئوریهای پسامدرنی، پساساختگرائی، نسبیت گرائی فرهنگی و سیاست هویت که به تقدس تعلقات دینی، قومی، ملی، نژادی و قبیله ای میپرداختند نشد. «چشم اندازی که حامد تریسم کرده چشم انداز رهائی زن ایرانی از اسارت قرون و اعصار است که از دید جریانهای پسا هنوز یک روایت بزرگ است». وی افزود که رهائی زنان مستلزم نفی مردسالاریست و با انتقاد از جنبش کمونیستی ایران و ناتوانی آن برای مبارزه با مردسالاری مدعی شد که «بی اطلاعی و حتی مقاومت در برابر تئوری فمینیستی یکی از مشخصات جنبش کمونیستی است و عدم درک درست از تئوری فمینیستی بیش از هر چیز ناشی از عدم درک درست از مارکسیسم است».
شهرزاد سخنان خود را با این جمله خاتمه داد که: «درمبارزه پیچیده زنان جای حامد بسیار خالیست و حامد همچنان با همه ما خواهد بود. یادش گرامی باد».
زن برگزیده
راضیه غلامی شعبانی (ابراهیم زاده)، زن برگزیده هفدهمین کنفرانس بنیاد پژوهشها بود. راضیه را ژانت بوئر (Janet Bauer) مترجم کتاب خاطرات راضیه معرفی کرد. از سابقه مبارزاتیش گفت، اما راضیه خود با خواندن صفحه ای از کتاب خاطراتش «ماجراهای زندگی یک زن ایرانی»، چنین گفت:
1- از 17 سالگی وارد میدانهای مبارزه شده، علنی فعالیت میکنم.
2- از 19 تا20 سالگی فعالیت مخفی دارم.
3- از 21 تا27 سالگی در زندانهای محمدرضا شاه سپری میشود.
4- از 27 تا 30 سالگی فعالیت مخفی دارم.
5- از 30 تا 56 سالگی در تبعید، در مهاجرت میگذرد.
6- از 56 تا 62 سالگی دروه اول مهاجرت دوم را میگذرانم.
7- از 65 سالگی تاکنون و تا کی ادامه خواهد داشت؟ نمی دانم، در دور دوم مهاجرت دوم میگذرد. آری از این 80 سال (راضیه اکنون 82 سال دارد)، 16، 17 سالش در نوجوانی با آن بلاها، هفت سال در زندان، 12-11 سال در مخفیگاهها و چهل و اندی سال در تبعیدگاهها به مهاجرت اجباری گذشته و هنوز ادامه دارد.
«من از زندگی خود ناراضی نبوده و نیستم. چرا که آن را خود انتخاب کرده ام و به آن افتخار میکنم ولی حیفم میآید که بعد از تحمل این همه مصائب، دور از وطن... نه، نه، من نخواهم مرد تا زمانی که برای بار دوم لبان ورچروکیده و تشنه ام زمین و خاک وطنم را بوسه زند.»
گلناز امین لوح بنیاد پژوهشهای زنان را به راضیه اهدا کرد و چنین گفت:
»به زنی که عمری را در راه آرمانهای انسانی و عدالت اجتماعی سپری کرده است. زنی که در فضای پس از شهریور1320 به مبارزه سیاسی رو می آورد، به زندان میافتد، زندگی مخفی میکند، دو موج تبعید از سر میگذراند و در آستانه هشتمین دهه از زندگی، پرشور و استوار پای بند آرمانهای بشردوستانه و ترقیخواهانه است. به راضیه غلامی، زن برگزیده بنیاد پژوهشها لوح تقدیر را پیشکش میکنیم...
سه دختر زیبا، کامیلا اربابیان، آوا و آیدا صمیمی، از هنرآموزان گروه رقص خورشیدخانم با نوای زیبای موسیقی آذربایجانی به رقص و پایکوبی میپردازند. راضیه به جمع آنان میپیوندد و رقص کنان خود را بدست موسیقی زادگاهش میسپرد.
هلهله حاضرین و کف زدنهای ممتدشان ارزشگزاری بر شخصیت زنی است که براستی زنی برگزیده است.
تاتر "ققنوس" به کارگردانی سیما بهمنش و با همکاری جواد حاجبی و کنسرت شیرین مهربد پایانی شیرین برای روزی پر بار بود.
روز دوم
دومین روز کنفرانس با پیام گلناز امین آغاز گردید.
گلناز با پرداختن به تاریخچة مبارزات زنان برای کسب آزادی و برابری از زنان مشروطه تا به امروز، به زنان برجسته ای که پیشرو این مبارزات بودند اشاره کرد. از زنانی چون صدیقه دولت آبادی، محترم اسکندری و فخری آفاق برای انعکاس زبان زنانه در سطح جامعه گفت. از دشمنی روحانیت با آزادی زنان. از کودتای رضاشاه و کشف حجاب اجباری، از کوشش دوباره زنان پس از اخراج رضاشاه. از به میدان آمدن زنان سکولار و تشکلات زنان، همچون «حزب زنان ایران» و «تشکیلات زنان حزب توده». و زنانی چون فاطمه صیاح، هاجر تربیت، فروع حکمت، از کودتای 28مرداد و غیرقانونی شدن تشکلات زنان. از رویکرد زنان به این ایده که تنها با سرنگونی رژیم شاه است که میتوان به خواستهای بدست نیامده زنان جامعه عمل پوشید. از تشکیل گروه های مخفی، از هم آوائی زنان با نیروهای مذهبی برای سرنگونی رژیم شاه.
گلناز در ادامه سخنانش به این نکته اشاره کرد که زنان با شرکت در تظاهرات 8 مارس سال 1357 علیه حجاب اجباری، بیداری و هشیاری خود را نشان دادند و این سرآغازی بود برای مرحلة تازه ای از مبارزات زنان برضد استبداد مذهبی و جداسازی جنسی و پدرسالاری.
گلناز در پایان سخنانش افزود که: «مادامی که قوانین شرعی و اسلامی بنای سیاست گزاری اجتماعی، سیاسی و اقتصادی باشد زن ایرانی نمیتواند از حداقل حقوق انسانی برخوردار گردد» و جدائی دولت از دین و استقرار دمکراسی، که برمبنای حقوق انسانی باشد را شرط کسب آزادی و برابری زن و مرد میداند.
وی به چالشهای پیش رو اشاره کرد و گفت: «چالش اول چگونگی رسیدن به حکومتی لائیک و چالش دوم نیفتادن به دام روشها و رفتاریهای زورمدارانه و خشونت آمیزی است که میراث مردسالاری میباشد».
زن، هنر و سکولاریسم آرام بیات
آرام بیات سخنان خود را با این مضمون که انسانها در دوره های مختلف تاریخی تعریفهای متفاوتی از هنر داشته اندآغاز کرد واصطلاحات گونا گونی را دراین رابطه بر شمرد مثل هنر متعهد، هنر دولتی، هنر مذهبی،هنر برای هنر ، هنر بی هویت و هنر زنانه. وبامطرح کردن این سئوال که جایگاه هنر در زندگی ما چیست؟ وبرای چه به دیدن نمایشگاه وکنسرت می رویم ؟ به بخش بعدی سخنان خود که اشاره ای به تاریخچه هنرزنانه درغرب بود رسید.وبعد به بر رسی فضای دوران مشروطه و شرایط پیش آمده از آن در ارتباط با موقعیت زنان هنر مند در ایران می پردازد.
"باوجود بحثها و نظرات گوناگونی که در مورد جنبش مشروطه وچگونگی آن ودلایل شکست و پیروزیش وجود دارد واین روزها زیاد می شنویم و می بینیم. آنچه که به این بحث مر بوط میشوداین واقعیت است که روشنفکران ایده پردازان این حرکت بودند.و روشنفکران این دوره به زمینه های فرهنگی در پیشبرد افکار آزادیخواهی به دقت نظر داشتند برای مثال در زمینۀ آزادی مطبوعات به ارتباط همگام و تنگا تنگی که بین آزادی مطبوعات ودیگر آزادی ها موجود است و در زمینۀ هنر به نقش هنر و حضور زنان هنرمند .
مشروطه خواهی وشرایط پدید آمده از آن روزنه ای را اگرچه کوچک برای زنان در دنیای هنر باز کرد و بعد از آن این زنان هنرمند بودند که با جسارت ، پایداری واشتیاق در طول یک قرن باحضورشان دانسته ویا ندانسته به روند مدرنیته وتجدد در ایران کمک کرده اند."
آرام بعد از این مقدمات به نقش سه نمونه ازز نان هنرمند در پیشبرد مدرنیته در دوران وبعد از مشروطه که موضوع اصلی بحث او می باشد رسید و صحبت خود را با قمر شروع کرد:
"ارزش هنرمندی مثل قمر به غیر از اینکه عنوان اولین زنی را با خود دارد که بدون رعایت سنت چه در شکل ظاهری و چه در مفهوم جایگاه اجتماعی به روی صحنۀ همگانی رفت وبرای زنان ومردان آواز خواند، بلکه نوع هنریست که ارائه می دهد هنر اجتماعی اعتراضی (ترانۀ ای زنان ایران) با کیفت وتکنیک بسیار بالا و نها یتأ زندگی قمر که با آنکه به شهرت و رفاه رسیده بودهرگز ارتباطش رابا محرومان قطع نکرد و بی ترديدتنگدستی سالهای پايانی عمر به تاوان بخشش و ايثار بی مانندی بود که در برابر تنگ دستان داشت .که هریک از این عوا مل در تأثیر گزاری وی در جامعه ودنیای پیرامونش نقش خود را بازی میکنند."
بعد به بر رسی زندگی وشرایط کاری زنان آوازه خوان در دوران بعد از 28 مرداد پرداخت:
" این زنان آوازه خوان که به یمن تجدد ازنوع پهلوی وبعدهم باز شدن در های تمدن بزرگ در صحنۀ موسیقی ایران بر کثرتشان وانواع موسیقی ای که ارائه می کردند افزوده می شد.اگرچه کلاس هنری اجتماعی شان متفاوت بود اما زندگی خصوصی شان تقربأ شبیه به هم بود.ترانه هائی هم که اجرا کرده اند آنجا که کلام زنانه می باشد کاملأ نمودار همان نوع زندگی است که پذیرفته اند .آنچه در این ترانه ها تکرار می شود. می خواهم کنیزحلقه به گوشت باشم. راضی نشو این پرنده در قفس بمیره . قرش خونه اتم. گفته بودی برات میمیرم میخوام تو رو بگیرم. والی آخر که جز ابتذال فرهنگی واجتماعی گوئی وظیفۀ دیگری ندارد.اما حضور همین نوع زن هم درصحنه هنر توانست آن قبح حضور زنان درجامعه کاملأ مردانه را بشکند. وبه دلیل قابل دسترس بودن هنرشان قشر وسیعی از زنان محروم به آن دست رسی داشتند. به وسعت دریا به عمق یک بند انگشت. البته اصلأ ادعا نمی کنم که این هنر مردمی بود.ولی اگر تداوم پیدا می کرد می توا نست کم کم راه خودش راپیدا کند واز آن ابتذال موجود به یک موسیقی پاپ زنانه برسد. این سرنوشت موسیقی زنان است تا قبل از انقلاب 57 .
آرام بعد از آن تصویری از وضعیت موسیقی زنان بعد از انقلاب در ایران وخارج از ایران می دهد:
" اینکه یک عده می گویند: همۀ دختران در ایران یک سازی بلدند بزنند. این تولید هنری برای زنان نیست در دوران صفویه هم زنان در باری در اندرونی ها برای دل خودشان زیاد ساز می زدند. ولی واقعأ چرا وضع چنین است ؟ چه قدرتی درحضور هنر است که زنان نباید به آن دست بیابند؟ "
سخنران اعتقاد دارد که به دلیل آنکه ادبیات هنری فردی می با شد و به دلیل پیشینگی تاریخی ودر دسترس بودن آن است که در واقع وحقیقت اولین هنر مندی که هنر زنانه را درایران پی ریخت شاعر می باشد وبعد از نگاهی گزرا بر کارهای پروین اعتصامی و ژاله عالمتاج به بررسی رابطه زندگی فروغ با هنر فروغ وتاثیر گزاری آن بر زنان می پردازد.
"برای شناخت فروغ بهترین وسیله اشعار فروغ می با شند وبرای درک شعرهای فروغ بهترین ابزار زندگی فروغ می باشد این رابطه تنگا تنگ بین زندگی فروغ وشعرش را در کمتر اثرهنری می توان یافت. فروغ هرگز ذره ای از خودش جدانشد. واین است آن راز بزرگ که هر دختر دبیرستانی به محض آنکه نخستین شکوفه های زن بودن را در حس خود تجر به می کند به سراغ شعر فروغ میرود. وآن را بی فاصله تر از خود به خودش می یابد. تولید هنری زنانه به دست زنان و برای زنان.
راز این ارتباط نزدیک وطبیعی بین هنرمند ومخاطب زندگی یگانه ایست که به دلیل زن بودن هر دو تجربه کرده اند.برای رهائی از اسارت خانواده، اسارت شوهر و خانوادۀ او هم اضافه شده وبرای رهائی از شوهر هزار ویک قید وقرارداد قانونی وسنتی جامعه برهمۀ قبلی ها اضافه شده و این است آن تجربۀ مشابهی که هنرمند مثل آینه و یا یک علامت سئوال بزرگ در مقابل مخاطب قرار می دهد.که حالا چه کار می خواهی باهاش بکنی.؟ عصیان فروغ در برابر اسارتی است که اورا در پشت دیوار خانه می خواهد."
سخنران بعد از آوردن نمونه هائی از چالشهای فروغ در زندگی خصوصی وهنری و تفات نگاه زنان ومردان به شعر فروغ اینطور جمع بندی می کند:
"اگر قمر هنرمندی ملی ومیهنی است که که دوشادوش مردان مبارز وآزادی خواه در آگاهی وروشنگری قشرهای وسیعی از مردم که دسترسی به کتاب وروزنامه را نداشتند ( 98% مردم بی سواد بودند) کوشش میکرده و بجای آنکه در پشت دیوارهای خانه که جایگاه عرفی وسنتی اش بوده با حضورش در صحنۀ سیاسی وهنری وبا خواندن تصنیفهای هنرمندان آزادی خواه چون عارف وایرج میرزا و....روحیه میهن پرستی و آزادی خواهی را به میان مردم می برده و مبارزه ای چند وجهی را که نهایتش تجدد در ایران بوده فروغ به رابطۀ نا برابر و سراسر ستم زن و مرد به عنوان یکی از عوامل بنیادی عقب ماندگی در ایران برخورد می کند در عین حال که بامدرنیتۀ سطحی وآبکی حکومتی دوران خود هم سر سازگاری ندارد.در واقع رو در روئی فروغ بیشتر با روشنفکر نما های دور و برش می باشد. همان ها که 40 سال است مشغول بررسی این مصرع گنه کردم می باشند گویا که ایشان هرگزنمی دانند گناه چیست که اینطور کلافه شده اند.گویا سراسر ادبیات مردانۀ ما در طول تاریخ راجع به همین گناه نیست"
"این چه رازی است که هر زنی که بخواهد کار هنری انجام دهد به جای آنکه همه کوشش خود را صرف نوع آوری وارتقاء دانش خود در زمینه های اجتماعی و تکنیکی هنرش کند باید مداوم بکوشد وثابت کند که زن نجیبی است بخصوص هنرهای صحنه. (هنر ها هم نانجیب ونانجیب تردارند). این در نا خود آگاه خود هنرمندان زن هم وجود دارد و همینطور اطرافیان وقتی از یک زن هنر مند تعریف می شود در کنار قابلیتهای هنری حتمأ اشاره ای به نجیب بودن واینکه هیچکس پشت سر این خانم حرف نمی زند می شود."
راستی چه رابطه ای بین زن، هنر و نجابت وجود دارد؟این همان رابطه ای نیست که زن، هنر وسکولاریسم دارند؟
مجله تهران مصور شماره 833 سال 1338:
قرار شد که جسد را به یکی از مساجد شهر منتقل کرده و به وسیلۀ رادیو برای تشیع جنازه قمر از مردم هنر دوست دعوت شود. متأسفانه هیچ یک از متولیان مساجد به جرم این که قمرالملوک وزیری زن هنرمندی بوده است او را به مساجد خود راه ندادند.نا چار جنازۀ قمر مانند اشخاص مجهول الهویه که زیر ماشین می روند به سرد خانه پزشکی قانونی منتقل گردید.
این چه دشمنی است که مذهب با هنر مندان زن دارد؟ هنرمندان زن همانقدر لامذهب میباشند که هنرمندان مرد."
آرام در حالیکه بنظر می رسید در اثر مسائل مطرح شده متأثر شده بعد از سکوت کوتاهی سخنان خود را این گونه تمام می کند
"قمر وفروغ هردو در گورستان ضهیرالدوله آرمیده اند هردو خیلی جوان ازدواج کردند وخیلی زود جدا شدند. هر دوشوهرانشان سالها بزرگتر از آنها بودند.حاصل ازدواج هر دو یک فرزند پسر می باشد. هر دو بسیار دست و دلباز بودند ولی در فقر از دنیا رفتند. اگر چه در زمان حیات بی مهری زیاد دیدند ولی خود بسیار مهربان بودند. از قمر صدایش برای ما مانده واز فروغ شعرش که گفت:
تنها صداست که می ماند."
رؤیا صدر، سخنرانی که از ایران برای شرکت در کنفرانس دعوت شده بود و قرار بود درمورد «نقش و جایگاه زن در طنز ایران» گفتگو کند، بدلیل عدم دریافت ویزا از کشور کانادا نتوانست در کنفرانس حضور داشته باشد. به همین جهت با حضور سخنرانان دیگر شرکت کننده میزگردی تشکیل شد که موضوع «زنان و صلح» را مورد بررسی قرار داد.
دراین میز گرد شهرزاد مجاب، هادیه مغیثی، منگل بیات، مهرداد درویش پور، هایده درآگاهی، ژانت آفاری، شهلا شفیق شرکت داشتند.
این میز گرد بدنبال یافتن پاسخی برای سئوالهای زیر بود:
1- آیا زنان صلحجو هستند؟
2- موضع زنان در مقابل جنگ محتمل آمریکا برعلیه ایران چگونه میبایست باشد؟
ژانت آفاری با تأکید بر نقش عامل داخلی در جنگ افروزی در طول تاریخ صدسال اخیر به خطر اتمی شدن رژیم جمهوری اسلامی برای کل منطقه سخن گفت. هایده مغیثی اضافه کردند که درین خلع سلاح اتمی نباید کشورهای دیگر خاورمیانه که سلاح هسته ای دارند (پاکستان و اسرائیل) را ازین معادله خارج کرد. وی درمورد صلحجو بودن زنان گفت: «زنان بزرگترین بازندگان جنگ هستند».
منگل بیات با تأکید بر نقش زبان فارسی در متحد کردن ایرانیان بعنوان یک ملت، نگرانی خود را از تکه تکه شدن ایران ابراز داشت و زبان فارسی را عامل اتحاد دانست. وی درمورد انرژی اتمی سئوال «آیا ما به انرژی اتمی نیاز داریم» را در مقابل «آیا انرژی اتمی حق ماست؟» مطرح کرد.
شهرزاد مجاب به چالشهای فمینیستهای خاورمیانه پرداخت که از طرفی درگیر مبارزه ضد رژیم و ضد امپریالیسم هستند و ازطرف دیگر، جنبشهای فمینیستی ضد جنگ در کشورهائی که زندگی میکنند.وی اشاره کرد که وحشت از تجزیه این نگرانی را تشدید میکند که جنبشهای اعتراضی توسط دولت احمدی نژاد سرکوب شوند.
مهرداد درویش پور با رد این نظر که زبان واحد موجب وحدت ملی میشود سوئیس و بلژیک را مثال زد که باوجود زبانهای متفاوت اتحاد ملی وجود دارد. وی تأکید کرد که بدون برخورد به ستمگری قومی حفظ یکپارچگی کشور مشکل خواهد بود. وی زنان را صلحجو و نیروی اصلی جنبشهای ضد جنگ میداند. شعاری که پیشنهاد میکند «صلح و دمکراسی» است.
مهرداد میگوید این راه مبارزه با بنیاد گرائی و جنگ طلبی است.
برای مطالعه ادامه گزارش روز دوم و همچنین روز آخر سمیناراینجا را کلیک کنید!