زندگي زنان در شهرها همواره تحت تاثير نبود امنيت شهري واقعي يا بالقوه است و اين امر مانع ديگري براي زنان است كه نتوانند شهروندان فعال همه جانبه باشند. شهرها از نظر امنيت جاذبه اي براي زنان ندارند و آنها هنگام تردد در سطح شهر فاقد امنيت جسمي و روحي لازم هستند كه اين امر به ويژه در زمينهء حمل و نقل و جابهجايي در شهر بيشتر نمايان ميشود.
در تحقيقي كه توسط هما زنجانيزاده، عضو هيات علمي دانشگاه فردوسي مشهد در زمينهء بررسي وضعيت زنان و امنيت شهري در شهر مشهد 13800) انجام گرفته، نشان داده شده كه بيش از نيمي از زنان اين شهر هنگام رفت و آمد و فعاليت در سطح شهر احساس ناامني بسيار شديدي دارند كه اين احساس در زناني كه تجربهء ناامني داشتهاند، به مراتب بيشتر بوده است.
در نتايج طرح نياز سنجي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي زنان كشور نيز كه توسط مركز امور مشاركت زنان رياست جمهوري ارايه شده است، يكي از عمدهترين مسايل و مشكلات زنان كمبود امنيت است و اين مساله در رديف اولين دغدغههاي زنان قرار گرفته است.
بررسيهاي صورت گرفته از سوي سازمان ملي جوانان دربارهء امنيت رواني اجتماعي زنان جوان 18 تا 29 سال شهر تهران نيز نشان ميدهد كه تنها عدهء كمي از آنها داراي احساس امنيت هستند. شرايطي مانند هراس از حضور در ساعات آخر شب، ترس از تنها ماندن در مكانهايي مانند پارك، ترس از رانندگان ماشينهاي شخصي يا حرف زدن با مردان ناآشنا براي اين دسته از زنان تجاربي ناخوشايند به همراه داشته كه از شنيدن يا يادآوري آن لحظات، احساس بدي پيدا ميكنند. مزاحمتهايي كه اين زنان جوان 18 تا 29 سال عنوان كردهاند در پنج مقولهء «كلامي»، «فيزيكي» (شامل جنسي و با انگيزهء جرم و جنايت)، «با ماشين ترساندن»، «زيرنگاه ديگران بودن» و «مسخره كردن» بوده است و مزاحمتهاي كلامي را شامل متلك و حرفهاي زشت شنيدن، با پيشنهاد يا تقاضاي نامعقول مواجه شدن و مزاحم تلفني عنوان كردهاند. اين زنان احساس ناامني خود را ناشي از مزاحمتهايي ميبينند كه در جامعه نسبت به آنها صورت ميگيرد و جامعه بدون تفاوت از كنار آنها ميگذرد. به نظر آنها كمتوجهي به مقابلهء قاطع و مستمر با پديدهء زنان و مردان خياباني امنيت را در معابر و مراكز شغلي از بين ميبرد.
اين در حالي است كه آمار و ارقام دقيقي از آزار و اذيتهاي خياباني در مورد زنان وجود ندارد، اما ما هر روزه در ميدانهاي اصلي و خيابانهاي شلوغ شهر شاهد مواردي از هتك حرمت لفظي به خصوص نسبت به زنان هستيم كه سبب عدم امنيت رواني و اجتماعي در زنان ميشود.
در حال حاضر زنان از هر قشر و طبقهاي و با هر نوع پوشش و آرايشي كه در سطح شهر ظاهر شوند، در زمينهء حمل و نقل و جابه جايي در شهر با مشكلاتي مواجه ميشوند كه اين مساله، هم زنان داراي وسيلهء نقليه و هم زنان استفاده كننده از وسايل نقليهء شهري و عمومي را شامل ميشود و همين احساس عدم امنيت، حضور زنان در شهرها را در نقش شهروند فعال با مشكل مواجه ساخته است و به جدايي بيشتر عرصهء عمومي و خصوصي و محدودتر شدن زنان به عرصهء خصوصي منجر شده است.
اين در حالي است كه جامعهء ما روزبهروز بيش از گذشته شهري ميشود. (بيش از 60 درصد جمعيت ايران شهرنشين است) لذا بايد به اين مساله توجه داشت كه شهروندان نه تنها ويژگيهاي سني و طبقاتي متفاوت دارند، بلكه از همه مهمتر تفاوتهاي جنسيتي دارند كه هرگز مورد توجه برنامهريزان نبوده است.
پس با توجه به حضور روز افزون زنان در شهر و مشاركت آنان در فعاليتهاي اجتماعي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي نيازهاي روزمرهء آنان كه احساس امنيت در محيط شهر و رفت و آمدهاي شهري از مهمترين آن است، بايد مورد توجه برنامهريزان شهري قرار گيرد.
امنيت، ابعاد مختلفي دارد; اما آنچه در اينجا مدنظر است، امنيت انساني است كه دربردارندهء حقوق و امنيت فردي، مالي، فرهنگي، اجتماعي و سياسي است. امنيت انساني دو بعد دارد، بعد حداقلي(كفاف) كه در آن آحاد جامعه قادر به تامين و تضمين معيشت و بقا و امنيت خود هستند و بعد ارتقايي (رفاه) كه در آن مردم قادرند از احساس مثبت و آسايش در زندگي و امنيت رواني-اجتماعي برخوردار باشند، اما در اين ميان امنيت فردي براي مردم بيشتر از ساير امنيتهاي انساني داراي اهميت است. امنيت فردي در جامعه هنگامي حاصل ميشود كه تمام شهروندان درجاتي از بهبود اجتماعي را تجربه كنند و تامين و حمايت اجتماعي و دسترسي به خدمات آموزشي، رفاهي، مشاركت اجتماعي و حقوق شهروندي كامل براي همهء اعضاي جامعه در فضاي خالي از تبعيض قابل حصول باشد. (گيدنز، 1377)
در واقع احساس عدم امنيت افراد در يك جامعه ميتواند تبعات فراواني داشته باشد. فقدان اعتماد يا احساس نگراني نسبت به چيزها و مسايل مختلف، سبب رفتارهاي خاص كنارهگيري نيز ميشود. مردم اگر بتوانند مناطق ناامن را ترك ميكنند. اخلال و بينظمي مهار نشده به شهروندان نشان ميدهد كه آن منطقه ناامن است. شهروندان بيمناك خود را از خيابانها دور نگه ميدارند، از محلات خاصي دوري ميجويند و فعاليتهاي عادي و ارتباطشان را محدود ميكنند. همانگونه كه به طور فيزيكي كنارهگيري ميكنند، از نقشهاي حمايت متقابل با همشهريان خود نيز كناره ميگيرند و بدين سان كنترلهاي اجتماعي را كه سابقائ به حفظ مدنيت در اجتماع محلي كمك ميكرد رها ميكنند. (گيدنز، 1378)
با توجه به اين توضيحات ميتوان گفت كه احساس امنيت فردي عبارت است از اينكه شهروندان بتوانند آزادانه جابهجا شوند، با همشهريان خود ارتباط برقرار كنند، به فعاليتهاي اجتماعي بپردازند، بدون آنكه تهديد شوند يا با خشونت و آزار و اذيت جسمي و روحي يا نابرابريهاي جنسي مواجه شوند.
در اين ميان شرايط جامعهپذيري خاص و موقعيتهاي از پيش تعريف شدهء فرودستي براي زنان، آنان را مستعد احساس بياعتمادي و ناامني بيشتري نسبت به مردان ميسازد. دادههاي بسياري در كشور ما اين تحليل را تاييد ميكند. در طرح پژوهشي مشاركت اجتماعي زنان كه با حجم يك هزار و 477 نفر در سطح شهر تهران در سال 1381 انجام شده است، از پاسخگويان پرسيده شده بود كه «در عرصههاي عمومي و روابط اجتماعي تا چه اندازه احساس امنيت و اطمينان خاطر نسبت به نگاهها و برخوردهاي احتمالي آقايان احساس ميكنند؟» در پاسخهاي داده شده در مورد 15 گويه مزبور، پايينترين ميانگينها را مربوط به «هنگام رفت و آمد در كوچههاي خلوت» و سپس مربوط به «هنگام رفت و آمد در خيابانهاي شلوغ» و «نسبت به افرادي كه به منظور انجام خدمات و تعميرات فني و... به منزل مراجعه ميكنند» نشان ميدهد. در سوي مقابل، بالاترين ميانگينها در مورد احساس امنيت در موارد مختلف مربوط به «در وسايل نقليهء عمومي(مانند اتوبوس، تاكسي و...)، «در انجمنهاي علمي و فرهنگي» و «در انجمنهاي اسلامي است.» حتي در اين موارد ميانگين مربوط از سطح 51/3(در فاصلهء 0 تا 5)بالاتر نميرود كه در واقع به معناي سطح متوسطي از احساس امنيت است.
بنابراين اين سطح از احساس امنيت تنها شرايط نابرابر و فرودست زنان در موقعيتهاي اجتماعي و اقتصادي را باز توليد ميكند و تغيير اين شرايط و حضور زنان در عرصهء شهر و فعاليتهاي عمومي مستلزم افزايش احساس امنيت آنان است.
نشريه اينترنتي كانون زنان ايراني