صیغه، پایمال کننده کرامت انسانی زن / فریبا محمدی
جامعه ایران با بحرانهای بسیار و پدیده¬های زشتی روبرو شده که محصول رژیمی دیکتاتور و ضد بشری است که در طول حاکمیت سیاه خود غیر از بدبختی و سیه روزی چیز دیگری برای مردم به ارمغان نیاورده است.
این پدیده¬ها، پیوسته گسترش می¬یابند و زنان اولین قربانیان این سیاستها هستند. فساد و فحشا، بیکاری، فقر و زنان و کودکان خیابانی از آن پدیده¬هایی هستند که محصول سیاستهای ضد انسانی رژیم جمهوری اسلامی است.
ازدواج موقت یا به گفته¬ای دیگر صیغه یکی از آن ابزارهایی است که شخصیت زنان را خرد کرده و در استثمار آنها نقش موثری داشته و به علت سیاستهای آخوندی در ایران گسترش زیادی یافته است.
هر چند صیغه در سال 1313 از مذهب شیعه بر گرفته و به قانون رسمی ایران تبدیل شد اما تا انقلاب سال 1357، به عنوان عملی ناهنجار و بی¬ارزش در جامعه، به کمی دیده می¬شد. با روی کار آمدن رژیم جمهوری اسلامی این نوع ازدواج خصوصا در شهرهای قم و مشهد گسترش یافت.
صیغه بی¬احترامی و توهین به زن بوده و تنها در جایی انجام می¬شود که زن از هیچ حق انسانی برخوردار نیست. بنا به آمارهای رسمی رژیم، در سال گذشته صیغه 40% افزایش یافته است، که قابل تعمق بوده و نشان می¬دهد که تمایل به ازدواج موقت رو به ازدیاد است. ازدواج موقت که در ایران به صیغه از آن نام برده می¬شود، در واقع همان فحشا است که رسمیت پیدا کرده است. در این نوع ازدواج، زن برای مدتی مشخص به عقد مرد درآمده و اکثر اوقات این ازدواج فقط چند ساعت طول می¬کشد. صیغه می¬تواندچند ساعت و یا چند ماه طول کشیده و هر زمان، آن وقت مشخص به پایان برسد جدایی صورت می¬گیرد. اکثر اوقات از این ازدواجها بچه¬هایی بدنیا می¬آیند که متاسفانه از هیچ هویتی برخوردار نیستند. بنا به گفته خود مسولان رژیم، در ایران بیشتر از 20 هزار کودک بی¬شناسنامه وجود داردکه محصول صیغه هستند.
افزایش صیغه در ایران می¬تواند به چند دلیل باشد: دخالت رژیم در زندگی شخصی افراد خصوصا زندگی دختران و پسران مجرد باعث شده است که بیشتر اوقات از ترس روبرو شدن با قوانین ضد انسانی رژیم، ازدواج موقت را انتخاب کنند. صیغه متاسفانه نه تنها در میان زنان فقیر و بی¬درآمد افزایش یافته، بلکه در میان قشر تحصیل کرده جامعه نیز گسترش یافته است.
اما آنچه که مهم است و در اینجا مورد بحث قرار می¬گیرد این است که صیغه چه نتایجی برای زنان در بردارد؟ واقعیت مساله این است که بدون اینکه عشقی واقعی وجود داشته باشد، دو نفر برای مدتی مشخص با هم زندگی می¬کنند. مسولان و آخوندها درایران می¬گویند که آنها با این کار از فحشا و تن فروشی جلوگیری می¬کنند و به این ترتیب زن و مرد برای مدتی مشخص و به قیمتی معلوم که مرد به زن می¬دهد با هم زندگی می¬کنند. این نوع ازدواج تاثیرات مخربی بر هر دو طرف خواهد داشت اما زنان بیشترین زیانها را متحمل شده و از نظر روانی و شخصیتی با شکست و آشفتگی مواجه می¬شوند.
مسایل زیادی هستند که در تمایل زنان به چنین کاری موثرند. اما در این به طور خلاصه به نقش فقر و تنگدستی اشاره می¬شود که زنان را به قبول صیغه وادار می¬کند. در ایران زنان از فرصتهای کمتری برای کار کردن برخوردار بوده و به گفته¬ای دیگر از استقلال اقتصادی برخوردار نیستند و این امر بر سراسر زندگی زن موثر بوده و به همین دلیل هنگامی که زنی سرپرست خانواده¬اش را از دست می¬دهد و مسولیت تامین خانواده بر عهده¬اش می¬افتد با بحرانها و مسایل بسیاری روبرو می¬شود که در اکثر اوقات وی را به سوی ازدواج موقت سوق می¬دهد.
فقر و تنگدستی در جامعه ایران، بیکاری و نبود منبع درآمد، زندگی مردم و خصوصا زنان را تهدیدمی¬کند. افزایش آمار زنان خیابانی و صیغه محصول همین فقر است. مشکل دیگری که صیغه برای زنان به ارمغان می¬آورد این است که در کل، قانونی برای حمایت از زنان وجود ندارد، در این نوع ازدواج اگر مرد زندگی زن را تامین نکرده و یا زن با هر مشکلی مواجه می¬شود هیچ قانونی از وی حمایت نکرده و تنها خواهد ماند. زنان پس از صیغه، انسانهایی سرخورده و ناامیدند که در جامعه نیز مورد بی¬احترامی قرار می¬گیرند. در جامعه¬ای مثل ایران که فرهنگ مردسالاری غالب بوده و مذهب در زندگی مردم نقش اصلی را ایفا می¬کند و رژیمی ضد آزادی در حاکمیت است و مناسبات و ارتباطات انسانی تحت نظارت شدید حاکمان است، زنان ناچار می¬شوند برای رهایی از چنین مشکلاتی، زندگی¬هایی را انتخاب کنند که موافق میل و خواست آنها نیست.
می¬توانیم بگوییم که تنها سیستمی آزاد و عادلانه که در آن انسانها آزاد و برابر باشند و نیازهای همه برآورده شود، می¬تواند از چنین پدیده¬های زشتی جلوگیری کند. زنان در چنان جامعه¬ای به صیغه و تن فروشی نیاز پیدا نخواهند کرد و می¬توانند مستقلا سکان زندگی خود را در دست گیرند.
|