مرد جوان كه فرياد مي زد :" من هشت تا شهيد ندادم كه شما درخواست بي حجابي كنيد ..." مقابل زني ايستاد كه جواب مي داد:" تو دروغ ها را باور مي كني اما اين شعار ها را نمي بيني كه نوشته ايم:" تعدد زوجات، تزلزل خانواده" ...ما براي حق مان اينجاييم...شوهر من زن گرفته و من به اين قانون معترضم...همين.."
اينجا ميدان هفت تير است. رهگذران مي پرسند شايد ماجرا به فوتبال ربط دارد و مي مانند تا جوابشان را با ديدن ضربات باتوم بر تن نحيف دختري ببينند كه در ون سفيد نيروي انتظامي فرياد مي زند.
اينجا ميداني است كه قرار بود ساعت 5 تا 6 روز دوشنبه 22 خرداد ، شاهد تجمع آرام اعتراض آميز زنان باشد. زنان اينجا جمع شدند تا شعار دهند حق حضانت فرزند بايد مساوي شود ... آنها مي خواستند درد نابرابري را در ميداني بگويند كه با رفت و آمد رهگذران سوال ايجاد مي كند؛" مگر قانون قابل تغيير است؟ "
اما اين فرياد ها در گلو ماند. پليس با الگانس هايي، ميدان هفت تير را محاصره كرد، كه براي مردم شبهه حل معضل ترافيك را به وجود مي آورد. پليس هاي زن اين بار با چشيدن مزه كتك زدن جسورتر هم مي شدند .
زنان پليس، چادري و غير چادري بودند.گروهي با قيافه هاي مسن و چادرسياه باتوم بلند سبزشان را بي محابا فرود مي آوردند يا معركه مي گرفتند تا مردم را فراري دهند و گروهي ديگر با سردست هاي تعريف شده ، كمي مودبانه تر درخواست پراكندگي مي كردند. شايد هر دو گروه خوشحال بودند از يك ماموريت عمومي براي جلب توجه مردمي كه از آنها فقط عكس ديدند و خبر .
با اين همه زنان سبزپوش باتوم به دست حتي نمي دانستند با اسپري قرمزرنگ توي دستشان چه بايد بكنند؟
دختري كه با هيجان تراكت ها را به پرت مي كرد تا حداقل به جاي فرياد ممنوع اش ، شعارها را به مردم برساند، اولين كسي بود كه با ضرب و شتم داخل ميني بوس اسير شد ... بعد از او گروه گروه دختر و زن را ريختند داخل ماشين هايي كه از پشت با قفل محكم مي شدند . اگر كسي مقاومت مي كرد چنان برسروصورتش مشت فرود مي آمد كه ناي فرياد زدن هم نداشته باشد ؛اينبار مشت ها فرق مي كرد...مشت ها مال مردان جوان با ته ريش و پيراهن روي شلواري بود كه فحش هاي ركيك مي دادند .
امروز قرار بود زنان به مدت يك ساعت آنقدر مقاومت كنند كه بتوانند خواسته هايشان را با شعار در مقابل خبرنگاران و عكاسان داخلي و خارجي اعلام كنند. اما اين حضور با حضور ده برابر پليس و لباس شخصي به جايي رسيد كه موارد زيادي را به مردم و رهگذران ثابت كرد؛اين آدم ها با لباس سبز پليس چنان "خشونت منطقي " را قورت داده اند كه فرصتي براي مقاومت نمي گذارند.مغز آنها مثل همان لباس شخصي كه از قبل براي كوبيدن و له كردن آماده شده ... بدون ذره اي اغماض ...
سربازي كه باتوم را بر پشت زن مسن مي كوبيد فرياد مي زد:"زن هستي كه باش...غلط مي كني درخواست سياسي داري... "
۲۲ خرداد ۱۳۸۵
كانون زنان ايراني