زنان در مسیر آزادی و استقلال اقتصادی / فریبا محمدی
بی حقوقی زنان و تلاش برای دستیابی به حقوق خود، روندی جهانی است که به شیوهای کلی تمام جهان را فراگرفته است. زنان و تشکلاتشان و همچنین سازمانها و طرفهای گوناگون بسیاری در تلاش برای احقاق حقوق زنان هستند،
اما پس از سالها مبارزه زنان در راه رسیدن به حقوق خود، هنوز راه زیادی برای آزادی کامل آنان در راه است. این نیز دارای چندین عامل بوده که بر جریان رو به پیش رهایی زنان تاثیرگذار هستند.در اینجا تلاش میشود تا به یکی از مهمترین زوایای این مساله یعنی استقلال اقتصادی زنان پرداخته شود که نقش بسیار مهمی در وضیعت زنان ایفا میکند.
مساله زن و دستیابی آنان به حقوق خود تا حد بسیاری به توان تامین زندگی و وضیعت اقتصادی آنان مرتبط است. هرگاه که زنان خواهان حقوق برابر با مردان شدهاند در گام نخست تلاش کردهاند تا به لحاظ اقتصادی مستقل شوند. نباید از یاد برد که زنان زمانی تلاش خود را برای احقاق حقوق برابر با مردان آغاز کردهاند که به کار در خارج از منزل پرداختهاند. به عبارت دیگر، شرکت زنان در زمینههای اقتصادی و اجتماعی، یکی از ویژگیهای مهم رشد و پیشرفت هر کشوری است.استقلال اقتصادی باعث افزایش اعتماد به نفس در زنان میشود. برای بحث بیشتر در مورد این موضوع و برای آگاهی بیشتر در مورد زوایای این مساله، لازم است که مختصرا به تاریخ بازگردیم.
در قرون 14 و 15، نختابی کار زنان بود. لیلی براون میگوید: کسی که در فکر نوشتن تاریخ کار زنان کارگر باشد، باید در گام نخست به تاریخ پیدایش ماشین پرداخته و به شیوهای مناسب نشان دهد که این ماشین و فعالیت صنعتی بود که زنان را از دل سکوت و اتاقهای تاریک منازل بیرون کشیده و به گونهای در خدمت خویش درآورد. پیدایش نظام سرمایهداری و کار در کارخانهها این فرصت را به زنان داد که از زندگی مستقل برخوردار شوند، با این تفاوت که در گذشته عده بسیار کمی از زنان در پروسه تولید شرکت داشتند، اما امروزه با خوشحالی میبینیم که زنان اکثر کشورهای جهان در بخشهای گوناگون به فعالیت مشغولند.
اما این را هم بگویم که زن از هنگامی که به کار در خارج از خانه پرداخت و به استقلال اقتصادی دست یافت، دیگر نتوانست وابستگی به خانواده و نقض حقوق انسانی خود را بپذیرد. ماشین و انقلاب صنعتی، نقش اساسی در تحکیم پایههای استقلال زنان ایفا کرده است. در زمان انقلاب کبیر فرانسه، اعتراض نسبت به وضیعت نامناسب اقتصادی و اجتماعی زنان به میزان زیادی برجسته شد و زنان توانستند در به میان آوردن و سازماندهی اعتراضات آن زمان، نقش مهمی ایفا کنند و میتوانم به جرات بگویم که یکی از پایههای اصلی این اتفاقات بودند.فقر به شدت در حال گسترش بود و زندگی اکثر مردم را با بحران مواجه کرده بود. تنفروشی و فحشا به طور چشمگیری افزایش یافته بود، به گونهای که در اواخر قرن 18 میلادی تنها در شهر پاریس، 70 هزار زن تنفروش وجود داشت. گرسنگی هر روز جان عدهای را میگرفت و کودکان اولین کسانی بودند که به شیوهی بیسابقهای از بین میرفتند. لیلی براون مینویسد: یکی از دو نفر کارگری که میخواست به مجلس راه یابد زنی بود که از سوی آن زنان فرستاده شده بود. آنها به وضیعت زندگی خود اعتراض میکردند و خواستار زندگی بهتر و انسانی بودند و یک لقمه نان حلال شعار اصلی زنان کارگر بود.
آنها در یکی از نامههای خود به شاه فرانسه، مزد برابر در مقابل کار برابر با مردان، ممنوعیت ورود مردان به حریم کار زنانه و شرکت نکردن زنان در صنایع دستی که مخصوص مردان بود را خواستار شدند. به خواستهای زنان بسیار از آنچه که خواسته بودند جواب داده شد، اما این شاه فرانسه نبود که به نیازهای آنان پاسخ داد، بلکه این نیاز سرمایهداری بود که زنان را وارد پروسه تولید کرد. سرمایهداری زنان را تحت سلطه خود در آورد و آنها را استثمار میکرد، اما همزمان آنها را به سوی استقلال اقتصادی و آزادی سوق میداد. در حالی که کار در بیرون از منزل برای زنان ثروتمند ننگ و عار بود، زنان کارگر برای حق کار کردن مبارزه میکردند. زنان بورژوا در کنج منازل خود از سوی همسر، پدر یا معشوقههایشان تامین میشدند و در وضیعت خوبی زندگی میکردند، اما زنان کارگر در مبارزهی بیرحمانه برای نان، شعار حق کار سر میدادند.
مساله حقوق زنان برای زنان سرمایهدار، بسیار دیرتر از زنان کارگر که در جریان کار بودن به میان آمد و نزدیک به قرن 19 به سوی استقلال اقتصادی گام برداشتند. زمانی که نبود وسیله، تحت تاثیر رشد سرمایهداری، طبقه متوسط جامعه را در بر گرفت، زمانی که تغییرات اقتصادی منافع خرده بورژواها را با تهدید روبرو ساخت، نگرانی زنان طبقه متوسط را فرا گرفت و آنها با این مساله روبرو شدند که یا باید به دامان فقر بیافتند و یا کار کنند. و چنین بود که زنان بورژوا به دانشگاهها، کارگاههای هنری و ادارات و غیره روی آوردهاند و تمام شغلهای آزاد را در اختیار گرفتند.
این نیازی نبود که بطور ناگهانی پدید آمده باشد، بلکه تامین نیازهای زندگی آنها را به کارکردن وادار کرد. هنگامی که زنان بورژوا برای کار کردن گام برداشتند با مخالفت شدید مردان روبرو شدند. به عنوان مثال انگلستان به عنوان اولین کشوری که جنبش زنان بورژوا در آن پا گرفت، در اواخر قرن 18، 142 کارگاه و واحد تولیدی وجود داشت که زنان، مردان و کودکان بسیاری در آن کار میکردند، در حالی که از زنان ثروتمند هیچ خبری نبود.
اما ناگهان در سده 19، صدای ماری ویلسون کرافت بلند شد که ارتقاء سطح سواد و بهتر شدن وضعیت آموزش و پرورش را برای زنان خواستار گردید. در سال 1841 نزدیک به نیم میلیون کارگر زن در انگلیس کار میکردند. آنها بسیار فعالانه در مبارزه طبقاتی شرکت داشتند و از مبارزان جنبش چارتیستی بودند.
اجازه دادن به زنان برای شرکت در فعالیتهایی چون معلمی وکارمندی پست و تلگراف با حقوق کم، اولین بار زنان به بورژوا داده شد. در سال 1853 میلادی نمایندگی بینالملی تلگراف به زنان بخشیده شد. در سال 1846 اولین مدرسه آموزش عالی یعنی دانشسرای تربیت معلم برای زنان گشوده شد. در آمریکا و آلمان نیز با رشد صنعت و سرمایهداری، زنان وارد عرصه کار شدند.
ریشه تصویب قانون حمایت از زنان کارگر به جنبش چارتیستها باز میگردد. ترس از رشد جنبش کارگری باعث شد که در سال 1842 قانون پیشنهادی لورد اشلی که در آن کار مخفی و قاچاق را برای کودکان و زنان ممنوع میکرد اجرا شود و این اولین گام در راه کاهش استثمار زنان بود. دومین گام، قانون هشتم ژوئن سال 1884 بود که ساعات کار زنان را در کارخانههای ریسندگی و بافندگی به 10 ساعت کار در روز تقلیل داد. مبارزه زنان همچنان ادامه داشت و توانست تا حدی به خواستهای خود دست یابد.
اگر بخواهیم به وضعیت کنونی زنان بپردازیم میبینیم که بنا به آمارها، زنان یک سوم نیروی کار جهان را تشکیل میدهند اما سهم آنها در مالکیت، تنها یک درصد بوده وشمار زنان بیسواد در جهان 5/1 برابر مردان است. به این ترتیب برایمان روشن میشود که زنان پس از یک قرن مبارزه و تلاش برای حق کار کردن و رسیدن به حقوق انسانیشان هنوز راه زیادی در پیش دارند.
آنها که یک سوم نیروی کار جهان را تشکیل میدهند، هنوز در اکثر کشورهای جهان حقوقی کمتر از مردان دریافت کرده و مالک تنها یک درصد ثروتهای جهان هستند. در بیشتر کشورها نیز زنان اجازه کار در بیشتر شغلها را ندارند. حتی تحصیل در بسیاری از رشتههای تحصیلی دانشگاهها در این کشورها برای زنان ممنوع است.
هرچند که امروزه به علت پیشرفت تکنولوژی و وجود سازمانهای دمکراتیک در جهان و همچنین وجود تشکلات زنان، وضعیت زنان تغییر بسیاری کرده و زنان توانستهاند در زمینههای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی رشد کرده و خود را ثابت کنند، اما با وجود اینها نمیتوانیم ادعا کنیم که زنان کاملا به حقوق خود رسیدهاند.
آمارها حاکی از آن است که فقر در میان زنان خصوصا برای زنان سرپرست خانواده بیشتر از مردان است. فقر و نبود منبع درآمد و کار مناسب برای زنان، آنها را به مردان وابسته کرده است.
زمانی که میگوئیم زنان با دست یافتن به استقلال اقتصادی میتوانند به سوی احقاق دیگر حقوق خویش گام بردارند، به این دلیل است که میبینیم عدم استقلال اقتصادی زنان، در اکثر اوقات آنها را ناچار میکند که خشونت، بیاحترامی و نقض حقوقشان را از سوی مردان تحمل کنند.
اکثر زنان تنفروش و خیابانی نیز زنانی هستند که برای تامین نیازهای روزانه خود مجبور به تنفروشی میشوند. تقسیم شغلها به زنان و مردانه مشکل دیگری است که اجازه نمیدهد زنان به آسانی به کار مشغول شوند.
در کل فرهنگ مردسالاری و تسلط آن بر زمینهها و وجود نظام غیر عادلانه، موانعی در برابر استقلال زنان هستند. در ایران تحت حاکمیت آخوندها، با وجود اینکه زنان تلاشهای بسیاری در عرصههای گوناگون خصوصا در زمینههای اقتصادی صورت دادهاند، اما هنوز موانع بسیاری در مسیر آنها قرار دارد. بنا به باورهای قدیمی و سنتی وظیفه تامین معاش بر عهده زنان نبوده و نباید در خارج از منزل به کار مشغول باشند. چنین تفکراتی باعث شده که کمتر به زنان اجازه کار کردن داده شود، یا اینکه از بسیاری مشاغل منع شدهاند. به جرات میتوانم بگویم که یکی از عوامل افزایش زنان خیابانی به این فرهنگ مسلط بر جامعه ایران باز میگردد که مانعی در راه کار زنان و ورود به اکثر شغلها، خصوصا شغلهای مردانه است.
در پایان لازم است که یک بار دیگر بگویم که بدون استقلال اقتصادی، رسیدن زنان به حقوقشان از خواب به واقعیت در نخواهد آمد.
|