همسر اين زن از جمله كارگران اعتصابي اين سنديكا بود كه بعد از اعتصاب سراسري كارگران سنديكا در 8 بهمن از شركت واحد اخراج شد .
اين كارگران در روز جهاني كارگر همراه خانواده هاي خود مقابل سازمان شركت اتوبوسراني تجمع كرده و خواهان بازگشت به كار خود و نيز آزادي منصور اسانلو دبير اين سنديكاي كارگري شدند.
براي آن زني كه با گالن بنزين به استقبال اول ماه رفت .
نمي شناسم ات زن. نديدمت و مي دانم هيچ گاه ديگر نخواهمت ديد . نام تو هر چه باشد ميخك سرخ روز كارگرم شدي براي هميشه . آتش نشدي اما سوزاندي .
سرودها مي رود تو گوشم : شورا
.. خروشيد خلق و زمان شد دگر
شب بند و زنجير آمد به سر
گل سرخ آزادي از خون دميد
فدايي به در ياي مردم رسيد
گل ياد همسرم شورا شعله ي ديگرم لالا
آتش ام اخترم لا لا
كدام گل سرخ آزادي برامده بود براي تو كه اسباب خانه ات مهمان كوچه شد؟ كدام شب بند و زنجير آمد تو را به سر كه همسرت به بند رفت و كودك ات گرسنه تو را ديد و بو كشيد بوي بنزين را؟
خلق خروشيد؟ شب سر آمد .. . سر اومد زمستون؟
سرخي خون شتك زد روي ديوارها و دسته دسته گل سرخ اين سرزمين رفت در گورهاي دسته جمعي تا تو آتش خاموش روز كارگرم باشي. همه چيز به يك مو بند بود گويا كه برادرانمان را به خاك بياندازند و كم كم تبر به دستان صاحبان اين همه خون شوند و به ياد نياورند آنهمه سر را كه با تبر زدند و يك هفته بعد حكم اش را از كفتار پير گرفتند.
آنكه بر خاك مي افتاد در تاريك ترين سال اين سرزمين چه مي دانست بوي گس خون آن شهريور هميشه در مشام مان خواهد ماند كه براي تو هميشه خداي اين خاك شهريور 67 است.
آنكه مو سپيد مي كرد در بند چه مي دانست اين بند را پاياني نيست كه منصور نازنين ما هم هنوز در همان بند و از پشت همان ديوارها ديگر آزادي را نمي بيند.
تف بر قلم ام . مرا ببخش آتش من. لبريز خشم بودم و نتوانستم و نمي توانم بنويسم . گرسنه گي اگر امان مي داد مجبور نبودم سگ دو بزنم براي اينكه صحبت اين همه جلاد را بنويسم. گرسنگي اگر امان ام مي داد اگر شجاع تر بودم اگر از اين همه خون كه ريخت نصيب ما لااقل يك ورق پاره بود در هواي آزادي پر خون مي نوشتم كه روز كارگر اين سال روز تو بود.
زنانه (الناز انصاري)