نمی دانم از کجا شروع کنم . بهتر است از زمانی که دختر بچه ی کوچکی بودم شروع نمایم که به طور مبهم.
خاطراتی در ذهنم مانده . مادرم همیشه مرا به کناری می کشید و می گفت : مواظب خودت باش هیچ وقت طرف پسرها نرو چون آنها فقط می خواهند تو را خراب نمایند . این خراب کردن در ذهن من چون غول بزرگی آن جنان نقش بسته بود که هنوز هم بعد از 25 سال آثار آن در زندگیم مانده ، یا پد رم می گفت : تو دختری ...... دختر مثل شیشه است ، اگر لکه بردارد هرگز پاک نمی شود . مادر بزرگم همیشه می گفت : دخترم با پسرها حرف نزن . وقتی تو با آنها حرف می زنی آنها برایت دم می جنبانند و خیلی حرفهای دیگر که همه در ذهن من نابود شده اند .
یادم هست وقتی که تازه به مدرسه می رفتم یه بار شاهد صحبت های مادر و زن عمو در مورد پریودی بودم از آنها پرسیدم پریودی چیه ؟ با عصبانیت گفتن برو ... تو چی کار به این حرفا داری و این باعث شد که تا یک سال کسی از اولین پریودی من باخبر نشود .
همیشه بهم می گفتن ترشی نخور دختریت سفید می شه ، از رو بلندی نپر ، سوار دوچرخه نشو ، این بازی رو نکن پسرونه اس و......
خلاصه محدودیت پشت محدودیت آن چنان پرده ای ضخیم به روی افکارم کشیده بود که جرات نداشتم از محدوده ی این افکار فراتر برم . تازه این در حالی بود که من تو یه خونواده ی تحصیل کرده و اهل مطالعه بزرگ شدم وای به روز دخترایی که تو خونه هاشون حتی یه کتاب کوچک برای مطالعه پیدا نمی شه .
متاسفانه ما در جامعه ای زندگی می کنیم که ناآگاهی زنان و دختران نسبت به بدن و کارکردهای آن نشانه ی وقار ، پاکی و اخلاق پسندیده ی آنها تلقی می شه و بالعکس آگاهی یک دختر نسبت به مسائل جنسی امری نامطلوب و حتی شرم آور به حساب می آید و جامعه هزار و یک انگ به او می چسباند. زن آگاهی که به تجربه و دانش زندگی دست یافته باشد در انظار عمومی از ارزش کمتری در مقایسه با یک زن ساده و گاه ساکت برخوردار است .در نتیجه بسیاری از زنان به حفظ و تداوم نادانی و سهل انگاری خود متمایل می شوند تا جامعه همچنان آنان را به دیده ی احترام بنگرد .
درجامعه در کنار آموزشهای سنتی که لذت جنسی را در یک زن منع می نماید و می کوشد تا او را به یک موجود فاقد تمایل جنسی تبدیل نماید پروسه ی دیگری نیز جریان دارد تا زن را فقط به یک ابزار جنسی و یک جسم مطلق تبدیل نماید که فایده ی آن تحریک و ارضای غرایز مردان می باشد. و این سیکل معیوب در تمامی ابعاد زندگی بک دختر از همان آغاز زندگی اش جریان دارد . او از همان کودکی می آموزد که به جای اندیشیدن به واقعیت ها و کسب تجارب اجتماعی و حتی مهارت های ارزشمند در دنیای متمدن امروز همواره به فکر زیبایی و ظاهر خود باشد و علاوه بر آن بکارت و تازگی خود را برای همسرش نگاه دارد و همواره یادش باشد که انتخاب او از سوی یک مرد بسته به معقول بودن او دارد واین وقار حتی به رعایت اصول ریز و درشت از جمله عدم اصلاح صورت و سایر جزییات بر می گردد . خلاصه این نگرش باعث می شود تا دختران خود را در اصل یک جنس بازاری که هر چه آکتر باشد قیمت بالاتری دارد، تلقی کنند .
نمی دانم این را کدام تفکر انسانی قبول دارد که این چنین برده وار این سیکل باطل تکرار شود به طوری که شرافت وارزش یک دختر فقط و فقط در بکارت او خلاصه شود وکه با از بین رفتن آن همچون چوب کبریتی که یک بار آتش می گیرد و تمام می که بدون آن دیگر تمام ارزش خود را از دست داده و فاقد هر نوع احترام باشد و جالب این که با از بین رفتن بکارت او شرف مردان خانواده اش نیز نابود شده و هیچ گاه به انها بر نمی گردد . در واقع در این فضای فکری آبرو و ارزش مردان در گرو عملکرد زنان می باشد نه رفتار خود آنها ؛ به طوری که اگر یک مرد بارها و بارها مرتکب خطایی از این دست شود آب از آب تکان نمی خورد اما خود او در کمین لحظه ای است که مونث های خانواده آبرویش را خدشه دار نمایند که حکایتی بی پایان دارد .
فکر می کنم باید به فکر ریشه یابی و چاره بود . به راستی ریشه ی این همه نا آگاهی از کجاست ؟
بیایید همگی با هم در فکر علاج و درمان باشیم . این افکار دگم و کهنه را باید ختنه نمود و پوسته های زاید آن را که باعث این همه محدودیت و محکومیت شده را از افکار زدود . رهایی از بند تمامی افکار پوسیده فقط زمانی حاصل می شود که زمینه ها و ریشه های عمیق نگرش های غلط برچیده شود . به راستی دردناک ترین واقعت جامعه ی بشری ناآگاهی زنان و مردان از واقعیت های لازم و نو برای یک زندگی نوین و ارزشمند و انسانی است بیایید تا همگی به این آگاهی مسلح شویم تا خو شبختی و پیشرفتمان در چنگال یک تفکر و دیدگاه مردود اسیر نماند و سهم مان از زندگی عشق ، تلاش ، اندیشه ، آگاهی و خود باوری باشد نه آسمان زندانی در پشت یک پرده ی تاریک .
کژال یعقوبی
پیام تسلیت جامعه ی حمایت زنان یکی از همراهان خود را از دست داد .کژال یعقوبی از همراهان انجمن و دوستان خوب ما، دراثریک سانحه ی دلخراش تصادف از میان ما رفت . ضمن ابراز همدردی با دوستداران این عزیز ، فقدان او را به تمامی دوستداران برابری و تلاش در ساختن یک جامعه ی انسانی تسلیت می گوییم .یادش گرامی باد.
جامعه ی حمایت زنان 15 فروردین 85
شبکه سراسری همکاری زنان ايرانی نيز فقدان همراه گرامي کژال يعقوبي را به دوستان ، خانواده و همرزمان او تسليت گفته و دوام و موفقيت برای اهداف و راهي که کژال در آن قدم گذاشته بود آرزو مي کند.
شبکه سراسری همکاری زنان ايرانی