Iranian women's Network Association (SHABAKEH)

جنبش زنان در کجا ایستاده است؟ / لاله حسین پور

جنگی نابرابر، غم انگیز،اما ارزنده و آموزنده در جریان است. جنگی میان قدرت حاکم و قدرت پنهان جامعه مدنی. یک قدرت عظیم و نهفته که از میان کارگران شرکت واحد اتوبوس رانی تهران سر بر آورده است!

قدرت با مفهوم واقعی آن در کلیت جامعه جاری است. قدرت تنها در اختیار دولت و رژیم حاکم بر آن نیست، بلکه نهادهای موجود در جامعه، تشکل های مختلف و مستقل که در اقشار مختلف جامعه شکل می گیرند، قدرتی پنهان در اختیار خود دارند که بدان واقف نیستند و تنها در شرایط معینی ابراز وجود کرده و ابعاد واقعی و نقش تعیین کننده خود را نشان می دهند.

جنگی که اکنون میان حکومت و کارگران شرکت واحد در گرفته است، به معنی واقعی خود، جنگ قدرت هاست. حکومت اسلامی نه تنها قدرت خود را می شناسد و می داند که چگونه از آن استفاده کند، قدرت طرف مقابل را نیز به خوبی می شناسد و می داند که چه انرژی عظیمی در بطن جامعه نهفته است و اگر یک لحظه دیر بجنبد، غول قدرت جامعه مدنی در شکل تشکل های مستقل، از این جا و آن جا سر بیرون آورده و دیگر مهار شدنی نیست.

واقعیت آن است که با تمام تلاش و فداکاری ای که هم اکنون از جانب کارگران شرکت واحد برای ایجاد تشکل مستقل در جریان است، اما می توان ادعا کرد، هنوز جنبش های مختلف توده ای به توان و پتانسیل قدرت خود ایمان و اعتقاد ندارند. هنوز نمی دانند چگونه قدرت پنهان خود را جمع آوری کرده و در دست های خود متمرکز کنند، چگونه با هماهنگی این انرژی بی پایان، دشمن را به زانو درآورند.

بیشتر از یک ماه است که این جنگ ناعادلانه در جریان است، اما حمایتی فعال از سوی سایر جنبش های موجود در ایران مشاهده نمی شود. اشاره ام اساسا به جنبش زنان و تشکل های غیر دولتی آنان است که تاکنون مهر خود را بر جامعه مدنی ایران کوبیده و خود را به مثابه یکی از جنبش های قوی و مستقل به اثبات رسانده است. چرا جنبش زنان در این جنگ وانفسا شرکت نمی کند و چرا علاقه و مطالبه خود را در داشتن تشکل مستقل بیان نمی کند؟ آیا نمی داند که شکست کارگران شرکت واحد، شکست جنبش زنان است؟ آیا تهاجم به زنان و فرزندان این کارگران و دست گیری فله ای آنان، ربطی به مبارزات فمینیستی و خواسته های جنبش زنان ندارد؟

جای تأسف است که جنبش زنان گاهی حساب خود را از سایر جنبش های موجود در جامعه جدا می کند و در مطالبات ویژه خود متمرکز می شود. مطالباتی که در شرایط کنونی، تنها از جانب قشر بسیار نازکی از زنان فمینیست و آگاه درک و مطرح می شود و وقتی در جریان اولین حرکت عظیم توده ای قرار گیرد، در پیچ و خم های عمیق این قبیل حرکات، نقش خود را از دست داده و در انبوه درخواست های توده ای غرق می شود.

تکان های اجتماعی در جامعه همواره میان توده ها و نمایندگان صوری آنان جدایی می اندازد. احزاب و سازمان ها و تشکل هایی که ارتباط ارگانیک و تنگاتنگ با طبقه و قشر حامی خود ندارند، در یک حرکت تند ، به سرعت از مسیر خود خارج شده و حضور خود را از دست می دهند. جنبش زنان نیز باید بداند که هنوز با یک جنبش توده ای فرسنگ ها فاصله دارد. فرسنگ هایی که در هر سراشیبی به لحظاتی تعیین کننده تبدیل می شوند و اگر جنبش زنان در این لحظات، جای گاه خود را نیابد، نیروی پایه ای خود را نشناسد و حامیان و طرفداران خود را نجوید، یک بار دیگر به قهقرا خواهد رفت.

جامعه مدنی ایران که سال هاست با حرکت های جهشی ، حضور خود را به اثبات رسانده است، در هر جهش نو، درس های آموزنده ای برای جنبش های واقعا موجود دارد. جنبش زنان اگر بی استعدادی کند و از این درس ها بهره نگیرد، به زودی تبدیل به روشن فکرانی جدا از توده زنان و جدا از سایر جنبش های مردمی خواهد شد. روشن فکرانی که به علت عدم ارتباط با نیروی واقعی خود و ذهنی گرایی، هر بار دور هم جمع شده و بر اساس یک هم گرایی خیالی، اهدافی را بر روی کاغذ ترسیم می کنند و از عهده هیچ کدامشان بر نمی آیند.

پیش برد یک مبارزه واقعی در ایران ، هزینه بسیار بالایی می خواهد و انتظار پرداخت چنین هزینه ای در شرایط کنونی، شاید غیرواقعی است. شاید جنبش زنان واقعا موجود در ایران، هنوز توان پرداخت این هزینه را ندارد. اما می توان از نیاز و ضروریات این جنبش صحبت کرد. می توان اثبات کرد که این جنبش، اگر علاقه ای به جلو رفتن دارد، در وهله اول باید بداند که کجا ایستاده است. باید جا پای خود را پیدا کرده و آن را مشخص کند . باید خود را مرئی کند و قدرت خود را بشناسد. باید در جنگ میان قدرت ها دخالت کرده و از طرفی جانب داری کند که منافع او را بیان می کند. جنبش زنان باید بداند که کارگران شرکت واحد تنها برای خود و تشکل مستقل خود نمی جنگند، بلکه برای منافع کلیه جنبش های موجود در ایران می جنگند. آن ها برای ایجاد تشکل مستقل می جنگند و این جنگی ست برای همه. و اگر حمایت نشود، همه شکست خواهند خورد. این جنگی ست که در تاریخ ثبت خواهد شد و جنبش ها از آن خواهند آموخت. جنبشی که در این برهه، استعداد یادگیری خود را نشان ندهد، خواهد باخت. عدم حمایت از کارگران در این جنگ، نه حفظ خود، بلکه واضحا قوی کردن طرف ظالم در این جنگ است. حتی اگر در شرایط کنونی شکست مقطعی طرف مظلوم، محتوم است، عدم جانب داری از آنان، یک قدم به عقب است.

اکنون جهش دیگری در راه است و وظائف نوینی دیکته می شود. انطباق با این وظائف و حفظ تعادل بر روی امواج تازه، راز موفقیت و پیش رفت هر جنبشی است.