گفتمان های زنبورانه / ملکه مادر
پیام ملکه مادر به فرح پهلوی
به مناسبت سالروز "کفش حجاب"
ننه جون پیامتو گرفتم. الهی درد و بلات بخوره تو سر دوشمنای وطنفروش و توروریس. خونتو اینقده کثیف نکن، ننه.
*****
پیام فرح پهلوی به مناسبت 17 دی 1314 :
«... رضا شاه کبیر به فراست دریافت که تا وقتی نصفی از مردم ایران برکنار از زندگی و سازندگی اجتماعی باشند، پیشرفت و توسعه اجتماعی ممکن نخواهد بود. بنابراین: "کشف حجاب" نه تنها دریدن حجاب اسارت و اوهام از سر و سیمای زن ایرانی بود بلکه تلاشی برای کشف آزادیهای اساسی و ارتقاء زنان ایران از "ضعیفه" به "شهروند آزاد" با حقوق اجتماعی برابر بود. نگاهی کوتاه به عکسهای قبل و بعد از 17 دی ماه 1314 تا 1357 دگرگونیهای شگرف و پیشرفتهای عظیم زنان ایران را به روشنی نشان میدهد... اما رشد و اعتلای حقوق و آزادیهای زنان ایران در زمان رضا شاه کبیر و اعلیحضرت محمد رضا شاه، چنان ریشهدار بوده که رژیم ملاها - با وجود سرکوب گسترده - نتوانست بر مبارزات آزادیخواهانه و عدالتطلبانه زنان، پیروز گردد... یقین دارم که با اتحاد و همبستگی همه نیروهای آزادیخواه، رژیم منحط حاکم بر ایران نیز سرنگون خواهد شد و بار دیگر زنان میهن ما "به آفتاب سلامی دوباره خواهند داد"...»
پیام ملکه مادر به فرح پهلوی
ننه جون پیامتو گرفتم. الهی درد و بلات بخوره تو سر دوشمنای وطنفروش و توروریس. خونتو اینقده کثیف نکن، ننه. ایشالا همهچی دُرُس میشه. کی باشه روزی که به همّت بوش و موش و گربه و شغال و گاو و خر ِ اوفوزیسیون ایرونی ِ خودمون، دوباره به تاج و تخت بِرِسی و یه ذره خسّگی در کنی.
ای لال بشه اون زبونی که هی عیب پدر شوور کبیر و شوور و خوار شوور و فک و فامیل تورو میگه. هی میگن: اینا چرا اینقده سفاک بودن؟ اینا چرا اینقده غل و زنجیر کردن؟ اینا چرا اینقده دزد بودن؟ اینا چرا اینقده بالا کیشیدن؟ اینا چرا اینقده فروختن؟ اینا چرا اینقده بُردن؟ اینا چرا اینقده خوردن؟ خب پدر سوخته... معلومه چرا، برا اینکه مملکت ترقی کنه. برا اینکه تو ضعیفه نمکنشناسِ فیمینیسّ افادهایِ بیوطن، بشی یه شهرفندِ آسادِ ایرونی.
چقده خدمت این ملت گدا گشنه رو کرد مرحوم پدر شوور کبیرت، ننه؟! هی میگن چرا اینقده قلدر بوده؟ خب پدرسوخته... برا اینکه تو هنگِ روسها گوشت و دمبه حسابی دادنش خورده تا گردن کلفت کنه و قلدر بشه، و گرنه کی میتونس زن ایرونی رو "کفش حجاب" کنه. دیدی که اومد هر چی آجان گردنکلفت و سیبیلازبناگوشدررفته بود، گماشت سر ِ گذر، تو فلکه، تو میدون، تو بازار. همچین تا یه ضعیفهای جرئت میکرد از در خونهش بیرون بیاد، آجانا جخی میریختن سر ضعیفه و کفشش میکردن. پرده و حجابشو میقاپیدن و جولو چیشماش جـِر وا جـِر و تیکه تیکه میکردن و اونوختش، همونجور که آب از چک و چیلشون میریخت، وا میسّادن و نیگای ضعیفه میکردن که چقده شهرفند آسادی شده. اینجوری ایرونی گدا و گشنه از درد و غم آساد شد، مملکت ما آباد شد. آی بی وطنا... میگین فرح جونم دروغ میگه، خب برین عسکاشو نیگا کنین. اونوخته که روسیا میشین.
غصه نخور، ننه. باکت نباشه ازین افوزیسیون بیوطن. جخ همین ملاها و ملی-مصّبیا با تاج و تخت هم بسازن. میخوای دیگه چیکار کنی، ننه؟ تا بختت یاری کنه. خدا سایه ایمریکا و ایسرائیلو از سرت کم نکنه.
راسّی ننه، یاد آبجی فروغ کردی! خدا نکشه تورو با اون سر و زبون زنونهت. وختش که شد، ارتش ایمریکا و اینگلیس و ایسرائیلو خبر کن، همه وَر ِ دل ِ هم واسّین و "به آفتاب دوباره سلامی" نظامی بدين. خوب شد، ننه؟... میگم ننه... این آبجی فروغ ورپریده، مگه همون نبود که تو دوره برو بیای فک و فامیلت... مگه این بیحیا، همون نبود که رفت تو "مرض ِ پر گهر" اعلیحضرت، به مفاهب ملی اونقده فحش داد و اونوختش رفت دیفال مستراحای مملکت اعلیحضرتو خط خطی کرد و هر چی از دهنش دراومد نوشت که "خر کند خنده"؟!...
|