خرس یواش، پاور چین
رفتش کنار پرچین
تو کندو برد دستشو
نشستو خورد سهمشو
حرص وطمع ورش داشت
عسل ها رو برش داشت
زنبوره گفت ای خرسه
خرسه قشنگ و گنده
چه قصدی داری مُرده ؟
تو که خوردی سهمتو
بازم طمع داری تو
نکنه که مال مردم
بدی پایین تو حلقوم
آخرشم می خوری
تو چوب این بد کاری
خرسه گفتش زنبورک
زنبورک با نمک
آخه عسل خشمزه ست
مفوی و بامزست
تو این دور زمونه
فقط شکم میمونه
زنبوره یه فکری کرد
باید یه چاره میکرد
نیششو زد با شدت
تو پای خرس با قدرت
گفت که بشه این عبرت
عاقبت کار بَد