Iranian women's Network Association (SHABAKEH)

انقلاب دوجنسيتي ها / کارولين منگز

ميلاد کوجوهي نژاد، بنگاه دار که 30 سال دارد، مي گويد: "از آنجايي که هر دو دنيا را تجربه کرده ام، با اين مسئله آشنايي دارم. من به عنوان يک مرد ايراني در مقايسه با يک زن، آزادي و حق انتخاب بيشتري دارم."

حکم باورنکردني مذهبي، تهران را به پايتخت تغيير جنسيت در جهان مبدل کرده است. عليرغم اينکه تهران شهري است که زنان آن چادر به سر مي کنند و مجازات همجنس گرايي در آن مرگ است، اما کارولين منگز با افراد شجاعي روبرو مي شود که در اين شهر به شدت محافظه کار، تغيير جنسيت داده اند.

ميلاد کوجوهي نژاد، بنگاه دار که 30 سال دارد، مي گويد: "از آنجايي که هر دو دنيا را تجربه کرده ام، با اين مسئله آشنايي دارم. من به عنوان يک مرد ايراني در مقايسه با يک زن، آزادي و حق انتخاب بيشتري دارم."

او در همين حال کراوات خود را شل مي کند و دگمه پيراهن خود را باز مي کند تا سينه پرموي خود را نشان دهد. گرفتن اين ژست مردانه به اندازه حمل کيف حاوي مدارک و بازي با ريش براي او لذت بخش است. او تا سه سال قبل نمي توانست هيچ يک از اين کارها را انجام دهد. ميلاد در ادامه مي گويد: " قبلاً اصلاً به مسجد نمي رفتم. نمي خواستم مجبور شوم چادر سر کنم. حالا مي توانم اگر دوست داشته باشم، با شورت نماز بخوانم و هيچوقت نمازم را ترک نمي کنم."

ميلاد با خواندن نماز، روزي پنج بار از خدا تشکر مي کند و در همين حال براي آيت الله خميني نيز نماز مي خواند. او مي گويد: "اگر آيت الله خميني نبود، همه دوجنسيتي ها مجبور مي شدند ايران را ترک کنند. او اولين کسي بود که فتوي داد تغيير جنسيت زن و مرد آزاد است."

بيش از 15 سال از رحلت آيت الله خميني مي گذرد و ايران اکنون بزرگترين جمعيت دوجنسيتي ها را در جهان داراست. اين در حالي است که فتواي آيت الله خميني نيز به اسطوره اي مبدل گشته است. مهناز جواهري، 42 ساله و مادر آتناي 20 ساله که به گفته او"نياز داشت از قالب مردانه خود رها شود"، مي گويد: " يک دانشجوي الهيات به من گفت که آيت الله خميني زماني اين فتوا را صادر کرد که زوجي به او مراجعه کردند و مدعي شدند که ديگر هيچگونه لذت جنسي از يکديگر نمي برند. او به آنها توصيه کرد که تغيير جنسيت بدهند و مجدداً با يکديگر ازدواج کنند." مهناز که مسلماني متدين است مي گويد که اگر سه روحاني که با آنها مشورت کرده بود اجازه اين کار را نمي دادند، "هيچگاه به پسرش هادي اجازه نمي داد آتنا بشود،"حتي اگر به قيمت خودکشي او تمام شد. هر سه روحاني عاليقدر گفتند که او بايد هر چه زودتر عمل کند."

اما دولت آيت الله خميني دوجنسيتي ها را با جماعت همجنس گراي ايران يکي مي دانست، به کرات به آنها حمله ور مي شد و آنها را دستگير مي کرد. ميلاد که در گذشته محبوبه نام داشت، از مرد بودن خود بسيار احساس رضايت مي کند. او مي گويد:" قبل از صدور اين فتوا توسط آيت الله خميني، فساد بسيار بالا بود. صدها همجنس باز مرد و زن درست در قلب تهران در پارک لاله گرد يکديگر جمع مي شدند. اما امام با آزاد کردن تغيير جنسيت، خوب و بد را از هم جدا کرد." تنها نشانه هايي که از زندگي گذشته ميلاد باقي مانده است، سوراخ هاي گوش او و عکس هاي سياه و سفيد خانوادگي است. در يکي از اين عکس ها محبوبه سه ساله به خاطر موهاي بافته شده اش گريه مي کند.

ميلاد مي گويد:"من همه محدوديت هايي را که زنان ايران با آن روبرو هستند، داشتم. اجازه نداشتم بيرون بروم، چه برسد به اينکه در مورد مشکلاتم با يک دکتر مشورت کنم، و البته مجبور بودم پيش ديگران چادر سر کنم. لباس هاي پسرانه را در کيف مدرسه ام قايم مي کردم تا بعد از مدرسه در خيابان با بچه ها بازي کنم."

ميلاد گذشته خود را به اسثتناي يک يا دو مورد مملو از خاطرات بد مي داند. او مي گويد: "من در ميان دختران کلاسمان خيلي محبوبيت داشتم. آنها خانواده هاي سخت گيري داشتند، بنابراين بودن من براي آنها فرصتي بود تا بدون اينکه قصدي در کار باشد، دوست پسر داشته باشند."

امين، 28 ساله و بهترين دوست ميلاد در مدرسه، که او هم تغيير جنسيت داده است، مي گويد:" بله، آنها مي دانستند که ما نمي توانستيم با ارزش ترين چيز آنها يعني بکارتشان را از آنها بگيريم، بنابراين خيلي راحت بودند. هيچکس ما را مسخره نمي کرد. در ايران وقتي يک مرد مثل يک زن رفتار مي کند، به ديده تحقير به او نگاه مي کنند. اما وقتي يک دختر مثل يک مرد لباس مي پوشد و رفتار مي کند، به خاطر شخصيت قوي اش به او احترام مي گذارند."

محبوبه نه ساله بود که يک بار پدرش که يک راننده کاميون بود، او را در حالي که يکي از دوستان دخترش را در آغوش گرفته بود، ديد. او چيزي نگفت اما مطمئن بود که دخترش داشت به يک همجنس باز تبديل مي شد. در سال 1986 والدين محبوبه براي اينکه حس زنانگي اش را "بيدار کنند"، او را به زور به پسرخاله 30 ساله اش شوهر دادند. او در آن زمان فقط 12 سال داشت، اما در شب عروسي، يک دکتر داخلي تأييد کرد که او با داشتن سينه و تجربه قاعدگي يک "زن کامل" به حساب مي آيد. محبوبه پس از تجربه رابطه جنسي آن شب پا به فرار گذاشت.

او مي گويد: "پس از اينکه پليس من را تحويل پدرم داد، به او گفتم که اگر طلاق مرا نگيرد، دست به خودکشي مي زنم و او هم موافقت کرد." چند سال بعد در دانشگاه، محبوبه کتابي را در مورد دوجنسيتي ها يافت. اما از آنجا که روحانيون ايران خود را در همه ابعاد زندگي سالم صاحبنظر مي دانند، او ابتدا به آنها روي آورد: "ابتدا با يک دکتر داخلي ملاقات کردم و سپس به مدت يک سال و نيم، من را ميان متخصصان و روان پزشکان پاس دادند. صدها آزمايش و اسکن مغز دادم. و سرانجام به واسطه رأي يک روحاني اجازه عمل من داده شد." در گواهي پزشکي که ضميمه شده، آماده است: "انجام عمل به خاطر اختلالات در هويت جنسي."

اما در آن زمان زن جواني بود که 26 سال داشت و از طرف والدينش طرد شده بود. پدر او اکنون مي گويد:"ما نياز داشتيم يک نفر ما را آماده کند و به ما توضيح دهد که پس از انجام عمل هيچ تفاوتي ميان او و ساير مردها نخواهد بود."

ميلاد از گذشته مي گويد: "خانواده ام من را از خانه بيرون کردند. به پول احتياج داشتم. از شش صبح تا نيمه شب با يک تاکسي کار مي کردم. و بقيه روز را در ماشينم مي خوابيدم".

ميلاد مي گويد، جريان تغيير جنسيت من سال ها طول کشيد و هزاران پوند هزينه برداشت، چيزي حدود دو يا سه برابر 2000 پوندي که يک جراح ايراني براي تغيير يک مرد به زن مي گيرد."من براي دريافت کمک مالي نزد کميته امداد امام خميني رفتم که به افرادي مثل من کمک مي کنند. آنها به ما تا سقف 700 پوند وام بدون بهره مي دهند."

ميلاد در اينترنت خوانده بود که براي تغيير جنسيت چهار عمل کافي است: پيوند پوست، عصب و ماهيچه. او ظرف سه سال 23 عمل داشته است و آخرين مرحله آن نيز اواخر سال جاري خواهد بود. ميلاد مي گويد: "جراح من دکتر خطير آنقدر ماهرانه عمل کرده است که بزودي هيچ زني متوجه هيچ چيزي نمي شود. او پيش کسوت اين کار است و قبل از انقلاب نيز عمل کرده است. من از نظر پزشکي تنها فردي در ايران و يا شايد در دنيا هستم که تا اين حد پيش رفته است. آخرين عمل، سخت ترين عمل من بوده است. دو تا چهار ساعت در طول يک روز روي تخت جراحي بودم. دوستانم در راهرو گريه مي کردند و من فکر مي کردم که دارم مي ميرم، دعاهاي آخر را مي خواندم، يک روسري لاي دندانهايم گذاشته بودم تا جيغ نزنم و فقط درمي آوردم تا به دکتر بگويم: ادامه بده. من ترجيح مي دهم بميرم تا اينکه يک زن باشم."

ميلاد هنوز هم همه پول خود را پس انداز مي کند تا از زنانگي ناخواسته خود رها شود. او مدعي است که هنوز هم مانند گذشته روابط خوبي با زنان دارد: " از سال 2001 يعني از زماني که ديگر زن نيستم، شناسنامه، کارت شناسايي و گواهينامه رانندگي من تغيير کرده است. صداي کلفت، اندام و ريشم همگي به خاطر وجود هورمون ها است و من همه عمر آنها را به همراه خواهم داشت." ميلاد يک حلقه نامزدي هم در دست دارد تا "زنان مزاحمش نشوند." او مي گويد: "وقتي که همه عمل هايم تمام شوند و پول کافي داشته باشم، به فکر ازدواج خواهم بود."

امين که هنوز هم بهترين دوست ميلاد است، نامزد کرده است. او يکي از اعضاي محترم سپاه پاسداران انقلاب است، اما هيچکس از عمل او اطلاعي ندارد. امين مي گويد: "هيچکس در خانواده همسر آينده ام از هويت قبلي من اطلاع ندارد. تمامي علائم آن محو شده است. خيلي مي ترسم که آنها با ازدواج ما مخالفت کنند. همه اعضاي خانواده ام با اين قضيه کنار آمده بودند تا زماني که پدرم فوت کرد. از وقتي که دو خواهرم فهميدند که طبق قانون اسلام به عنوان تنها وارث ذکور خانواده دو برابر آنها سهم مي برم، با من قطع رابطه کرده اند."

اما دختراني که در جامعه مردسالار در قالب پسر متولد مي شوند، مايه استهزاء ديگران هستند. ستاره که اکنون زني 24 ساله است، با نام سعيد دو سال خدمت نظام را از نزديک تجربه کرده است. او مي گويد: "زندگي در سربازخانه، زجر و مشقت بود. در حالي که هرچه بيشتر و بيشتر احساس يک زن را پيدا مي کردم، به من دستور داده مي شد با صداي کلفت تر صحبت کنم و مردانه تر باشم. براي اينکه مايه خنده مردم نباشم، در اين اواخر مي خواستم که مثل يک مبارز حزب الله به نظر برسم، ريشم را بلند مي کردم و در آموزش دو برابر تمرين مي کردم. در ارتش بود که عاشق علي شدم، روزي که با سه سربازي که سعي مي کردند با تهديد چاقو به من تجاوز کنند، درگير شدم. من 19 سال داشتم و علي تقريباً 21 ساله بود. اين علي بود که من را تشويق کرد تغيير جنسيت دهم تا اينکه بتواند با من ازدواج کند."

آنها خانواده علي را متقاعد کرده اند که ستاره خواهر سعيد است که آنها مي شناسند. ستاره که هيچوقت چادرش را درنمي آورد، مي گويد: "هر زمان که پدر و مادر شوهرم در مورد سعيد از من سوال مي کنند، سرخ مي شوم و مي گويم که به يک سفر طولاني رفته است. درست همانطور که علي دوست دارد خودم را وقف کار خانه بکنم، تأکيد مي کند که چادر سر کنم."

به گفته عده اي از دوجنسيتي ها، موقعيت حقوقي آنها در جامعه ايران صدها همجنس باز ايراني را بر آن داشته است که براي تغيير جنسيت خود مجوز بگيرند، که اگر داده شود به آنها امکان خواهد داد بدون ترس از دستگيري به روابط خود ادامه دهند. امين مدعي است، "بهترين روان پزشکان هم نمي توانند تفاوتي ميان دوجنسيتي ها و همجنس بازان قائل شوند. بنابراين اگر شما زن هستيد، فقط کافي است براي گرفتن مجوز عمل، پيش يک دکتر داروساز برويد و به خودتان تستوسترون تزريق کنيد. بيشتر زنان کمي کوچکي سينه پيدا مي کنند و اينگونه مي توانند ميل خود را ارضا کنند. زماني که دستگير مي شوند، مجوز براي آنها کمک بزرگي است."

اما اينکه اين مسئله از نظر قانوني تأييد شود، با پذيرش آن توسط جامعه متفاوت است. دوجنسيتي هاي ايران نه تنها از بي اعتنايي و انزوا، بلکه از حملات فيزيکي که به آنها مي شود، رنج مي برند. براي هر ميلاد و آتنا، زنان و مردان جديدي در خيابان هاي تهران هستند که هرگز نمي توانند واقعيت هايي را که پشت چادرها و يا کت و شلوارهاي آنها پنهان است، برملا کنند.

منبع: اينديپندنت، 13 نوامبر، 2005
گزارش اينديپندنت از "تغيير جنسيت" در ايران

۲۳ آبان ۱۳۸۴
انقلاب دوجنسيتي ها
«روز»‌