در اولین رای زنی که بعد از سه روز از اعلام تشکیل حزب زنان، در میان مردم انجام گرفت، این حزب حائز 7 درصد آراء مردم سوئد شد. 9 درصد زنان و 5 درصد مردان به این حزب رأی می دهند. و اکنون بعد از گذشت یک سال، 27 درصد زنان سوئدی و 23 درصد مردان سوئدی آماده اند تا در انتخابات 2006 در این کشور به حزب زنان رأی دهند. سایر احزاب از هم اکنون سعی می کنند تا به فمینیزه کردن ساختار خود اقدام کنند. مسئولین رژیم سوئد یکی پس از دیگری خود را فمینیست معرفی کرده و قوانینی را وضع می نمایند تا در مقابل جنسی کردن تصاعدی، به ویژه در رسانه های عمومی و تبلیغات بایستند. آن ها آماده اند سهمیه 40 درصدی جایگاه زنان در شورای نظارت سوئد را همان طوری که در نروژ پیش رفت، به تصویب برسانند. احزاب محافظه کار در سوئد، انتقادات کوبنده خود را با تمام قوا به احزاب سوسیالیست که سیاست طرف داری از فمینیست ها را در پیش گرفته اند، وارد می کنند. اما با این حال خود نیز مجبورند حداقل در حرف به استقلال طلبی زنان توجه ویژه مبذول دارند.
کشور سوئد کشوری ست که نصف افراد حکومتش از زنان تشکیل شده است وسهمیه زنان در آن، از سایر کشورها بالاتر است. اما با این حال زنان شانس برابر، در کلیه مراحل شغلی با مردان ندارند و به لحاظ حقوق و دست مزد نیز، هم چنان امتیاز به مردان داده می شود. خشونت علیه زنان به کرات وجود دارد. برتری جنسی مرد در تمامی عرصه های زندگی به چشم می خورد. کالا قلمداد کردن زنان در تبلیغات، فیلم ها و در مدارس حاکم است، هم چنین فضای ضدیت با استقلال طلبی زنان در بسیاری عرصه ها، به ویژه میان مهاجرین به مبارزه ای بسیار ریشه ای نیاز دارد.
با تمام این ها در سال 2004 خبر اعلام موجودیت علنی و رسمی حزب زنان F! در سوئد مثل بمب ترکید. 5 نفر از معروف ترین و فعال ترین زنان فمینیست به عنوان سازمان دهندگان این حزب در مقابل خبرنگاران و دوربین ها به سئوالات مختلف پاسخ دادند. حزب زنان متشکل از یک اتحاد بسیار وسیع میان تشکل های فمینیستی در سراسر کشور می باشد.
خطر اصلی برای احزاب موجود در سوئد، نه تنها وجود حزب زنان، بلکه در وهله اول زن شماره یک این حزب، گودرون شیمان است. او به عنوان یکی از سخنرانان برجسته در عرصه سیاست سوئد به شمار می رود و تاریخ زندگی او بسیار موفقیت آمیز و پر تحرک می باشد. شیمان به علت فعالیت های پرشمار و صراحت و صداقتش در سیاست، نزد مردم بسیار محبوب و دوست داشتنی است.
اولین باری که شیمان با مردم ارتباط برقرار کرد، فراموش نشدنی است. همسر او از تولد فرزندشان فیلم برداری کرده و این فیلم در تلویزیون سراسری سوئد پخش شد. از آن پس این فیلم در کلاس های کمک به زایمان زنان باردار نمایش داده شده و" زنان باردار در سوئد همراه گودرون شیمان زایمان می کنند. "
شیمان که خود در یک خانواده کارگری بزرگ شده است، فعالیت خود را علیه خشونت در خانه آغاز کرد. در اوایل سال های 80 در رابطه با جنبش صلح، خود را سازمان داد و از سال 1993 تا 2003 رئیس حزب سوسیالیستی چپ در سوئد بود. او به عنوان یک عضو پارلمان به دلیل صراحت در سخنرانی هایش "وحشی" لقب گرفته بود. اما او با جسارت هر چه بیشتر و ثابت قدم به پیش می رفت. مبارزه علنی او علیه اعتیادش به الکل، او را به سرعت محبوب کرد. او در دوره ریاست خود در حزب چپ، موفق شد تعداد نمایندگان این حزب را در پارلمان به دو برابر برساند. در انتخابات 1998 حزب چپ، 12 درصد آراء را از آن خود کرده بود. مطالبات فمینیستی در حزب چپ نیز، در دوره ای که او ریاست آن را به عهده داشت، در رأس قرار گرفت. برای حقوق و شرایط کاری معلمان، پرستاران و مددکاران اجتماعی بسیار جنگید. اما بعد از یک سخنرانی آتشین علیه سیاست های زن ستیزانه در سوئد، از حزب چپ استعفاء داد و بر فعالیت های فمینیستی خود افزود.
او در این سخنرانی گفت: وقتی از ساختار مردسالارانه و فشار و تعدی بر زنان سخن می رود، همه به افغانستان تحت حاکمیت طالبان فکر می کنند. کسی نمی تواند تصور کند که مردسالاری و خشونت بر زنان در سوئد، کشور زنان استقلال طلب نیز بیداد می کند و می توان گفت کشور سوئد به لحاظ ساختار روابط مرد و زن، فرق زیادی با افغانستان تحت حاکمیت طالبان ندارد.
این سخنرانی او را به زن شماره یک در سوئد تبدیل کرد. درست همانند زمانی که شیمان طرحی برای مالیات بر مرد بودن، ارائه کرد تا از آنجا بودجه تأمین مخارج زنان و کودکانی که تحت خشونت مردان قرار گرفته اند، فراهم شود.
گودرون شیمان بعد از خارج شدن از حزب چپ، بیوگرافی خود را به رشته تحریر در آورد و در آن از وظائف عدیده خود به عنوان یک انسان، زن، مادر، معشوقه و رئیس حزب تعریف می کند. او شخصیت بسیار محبوبی در سوئد است و مردم محبوبیت و مشهوربودن او را با پرنسس ویکتوریا قابل مقایسه می دانند.
در حال حاضر فمینیست ها و رهبران حزب زنان در سوئد به خوبی می دانند که تا انتخابات 2006 راه دراز و پر پیچ و خمی در پیش رو دارند و می بایست پاسخ گوی بسیاری از اتهامات ساخته و پرداخته احتمالی باشند. آن ها می گویند، این بار صحبت از قدرت است. صحبت از زیر سئوال رفتن ساختار مردسالارانه در سوئد است. این ساختار می باید نابود شود.