شدت خشونت و غير انساني بودن اين مورد آنقدر تکان دهنده است که من از ورود به جزئيات آن عامدا خود داری ميکنم.
مجله اشپيگل 14 مای 2005:"خشم صريح" در فرانکفورت محاکمه ای به خاطر سوء استفاده جنسي آغاز ميشود . اين محاکمه نشان ميدهد که ادارات با چه مشکلاتي در مواجه با مواردی از اقشار با نفود روبرو هستند"
فرانکفورتر آلگماينه تسايتونگ 20 مای 2005:"آثار مولکولي در اثبات يک جنايت"
فرانکفورتر آلگماينه تسايتونگ 1 جون 2005:" آسيب مغری به جا ماندني ، دادگاه سوء استفاده جنسي"
مجله فوکوس 24 جون 2005: "ماجرای باور نکردني"
روزنامه نيوز 15 جولای 2005 :" دادگاه سقوط از پنجره ، بچه با نشاط بود"
فرانکفورتر روندشاو 9 اوت 2005:"مرد 41 ساله به جرم سوء استفاده جنسي حاد محکوم شد"
...
آنچه مهم است وضعيت جسمي کودکي است که به احتمال نزديک به يقين تا آخر عمر معلول خواهد ماند و آثار روحي اين جنايت روح کودکانه او را دوباره و دوباره و برای تمام عمرش آزار خواهد داد. و اين همه برای حس شهوت و غلبه جويي مردی که در تمام پروسه دادگاه کوچکترين نشانه ای از حس پشيماني از خود بروز نداده و علي رغم وجود مدارک و شواهد کافي در مجرم بودنش ، با خونسردی هر گونه جرمي را منکر شد و البته دوست دختر ايشان (مادر بچه) نيز به آنچنان دفاعي از وی پرداخت که دادستاني احتمال شرکت و همدستي او را در اين عمل رد نکرده و پرونده ای عليه او تشکيل گرديد.
و اما جريان چه بود؟
درسحرگاه يک روز شنبه دخترک از پنجره ای از طبقه پنجم خانه مادرش در شهر فرانکفورت (که از شوهرش جدا شده و با حميد رضا ت. زندگي ميکرد ) به پايين پرت ميشود. پليسي بر سر راهش به سر کار به طور تصادفي از آنجا ميگذشته که دختر بچه را که با شکستگي های بسيار و در حال مرگ و بيهوش بوده را پيدا ميکند. کودک لحظات ، ساعات و روزهای قبل از سقوطش را برای هميشه از ياد برده است و دچار فراموشي ونسيان شده است.
دادستاني اما اميدوار است بدون برخورداری از کمک بچه بتواند ثابت کند که قبل از حادثه او مورد سوء استفاده جنسي قرار گرفته است. دختر بچه ميخواست بدين وسيله به آغوش مرگ پناه برده و رهايي يابد.
قبلا هم اداره حمايت از کودکان و نوجوانان به وضعيت دختر ديگر خانواده مشکوک شده و مشغول بررسي وضعيت او بوده است. مادر که ژورناليست معروف يکي از روزنامه های فرانکفورت است و پدرش نيز سهامدار آن ميباشد ، ميتواند با تهديد ، وکيل و شکايت به مقامات اداری مانع از پيشرفت عادی کار پرونده قبلي (مربوط به آسيب های جسمي مشکوک بر بدن دختر بزرگتر خانواده) گردد.
پس از انتقال کودک مجروح به بيمارستان پزشکان بلافاصله متوجه ميشوند که تمام جراحات بدن کودک ناشي از سقوط او نيستند.
به گفته پليس مادر برای لاپوشاني موضوع ادعا ميکند که دخترش را به خاطر دروغ گفتن و نمره بد در مدرسه در ناحيه باسن با دست تنبيه کرده است و بدن بچه هم سريع کبود مي شود.
متخصصين اما پس از معاينات دقيق متوجه مي شوند که اين کبودي ها اثر ضربات جسمي چون شلاق يا ميله ميباشد.
در عين حال پزشکان در دهان کودک آثاری يافتند که حاکي از تجاوزبه کودک از راه دهان ميباشد. ماموران بررسي بر روی لباس خواب کودک اسپرم مرد متهم را يافتند.
مادر بچه اما در حمايت از متهم تا جايي پيش ميرود که در توجيه اين مدرک موثق ادعا ميکند که بقايای اسپرم بر روی لباس به اين دليل است که او با دوست پسرش در رختخوابي سکس داشته است که اين لباس هم آنجا بوده است! توجيهي که نادرستي آن برای دادستاني با شواهد موجود ديگر روشن است.
رای دادگاه: 9 سال و 6 ماه حبس برای متهم.
سرنوشت کودک: بر اثر صدمات ناشي از سقوط و نرسيدن هوا برای لحظات طولاني به مغز بچه (احتمالا هنگام سو< استفاده جنسي از کودک) او که اکنون در کلينيک بستری است هرگز سالم نخواهد شد. با وجود اينکه دوباره حرف زدن و خواندن و نوشتن را آموخته اما آسيب های جدی به مغز وی باعث ناتواني در راه رفتن و باعث ناتواني در ديگر اعضاء بدن او خواهد شد که اين صدمات برخا غير قابل پيش بيني هستند.
منبع تمامي اين اطلاعات مجله اشپيگل 14 مای 2005
زماني که مقاله " آزار جنسی علیه کودکان ،نگاهی به ریشه ها و اندیشه ها" را برای ارائه در اولين جلسه بحث علني در مورد آزار جنسي(2) بر کودکان که در فرانکفورت و به همت گروه زنان ايراني برگزار ميشد مينوشتم ، هنوز از ميزان گسترش اين پديده در ايران و در بين جامعه ايراني در خارج از کشور اطلاع دقيقي نداشتم. پس از اين جلسه و انتشار وسيع گزارش های مربوط به آن و چاپ و انتشار مقاله در نشريات و سايت های گوناگون بود که نه تنها مقالات ديگری در اين مورد نوشته و منتشر شد بلکه عده بسياری با تماس و تعريف تجربه شان تلاش کردند مرا در پيشبرد اين بحث ياری کرده و برای شکستن اين تابو و شکستن اين سکوت قدمي بردارند.
در اين زمان برای نمونه خانمي که فعال امور زنان هم نبوده و مربي مهد کودکي در ايران ميباشد ، با من تماس گرفته و مطرح کرد که قصد دارد نشستي با والدين کودکان ترتيب داده و رئوس آن مقاله را برايشان خوانده و به بحث بگذارند و خواهان منابع بيشتر در اين مورد شده بود. وقتي در جستجوی منابعي برای ايشان بودم بار ديگر دريافتم که چقدر در اين مورد با وجود گستردگي چنين معضلي کم حرف زده شده و چه سکوت سنگيني اين جنايت را که هر روزه بر کودکان بسياری روا ميرود را در خفا نگه داشته است. سکوتي که در خدمت تداوم اين عمل و آسيب ديدگي کودکان و نوجوانان بيشتری ميشود.
پنهان کاری اجتماعی که قرار است سلامت اخلاقی جامعه را تضمین کند. یعنی در موردش حرف نزنیم تا شیوع پیدا نکند و روی دیگران باز نشود ... به عامل تداوم این جنایات و باز تولید آن در خفا بدل می گردد.
پنهان کاری وسکوتي که تنها به حفظ عاملين اين جنايت کمک کرده و قربانيان اين آزارها را بدون حمايت و پشتباني رها ميکند.
علت این سکوت در تابو بودن و و در خفا ماندن این مسئله است. تابو که در مذاهب ، فرهنگ ها و جوامع مختلف در اوایل قرن 19 برای مواردی به کار میرفت که انجام آن مصلحت عمومی را خدشه دار میسازد ، در حال حاضر رنگ و روی دیگری به خود گرفته است. صاحبان قدرت ، کلیسا و دیگر نهادهای اجتماعی ، برای حفظ سیستم ناعادلانه کنونی به تابو سازی پرداخته و هر آن چه که قدرت و سیطره آنان را به زیر سوال ببرد به عنوان تابو معرفی کرده و جامعه را از انجام آن بر حذر می دارند.
برای مثال در جامعه مبتنی بر نظام مرد سالار کنترل زن بر جسم خویش تابو قلمداد شده واز دست دادن باکره گی ، سقط جنین و ... در منظر عمومی عملی ناپسند معرفی میشود.
یا برای حفظ نظام خانواده و استفاده از کار خانگی زن در جهت تربیت فرزندان ( نیروی کار آتی ) و باز سازی نیروی کار فعلی ( مردان) ، همجنسگرایی تقبیح شده وهر گونه رابطه خارج از نورم موجود تابو به شمار میرود.
در عین حال هر تابویی به دنبال خود سکوت را نیز به همراه دارد. یعنی حرف زدن در مورد آنها نیز تابو میشود و بدین سان است که به دلیل" تقدیس" خانواده ، هر گونه زیر سوال بردن آن تابو میشود و پس صحبت از تعفن موجود درون این "کانون گرم" به معنای زیر سوال بردن آن قلمداد شده و مذمت میشود.
آری در ان موقع نميدانستم که چه کساني در اطراف ما با اين معضل دست به گريبانند و "از ترس آبرو" ی خود کمک به کودکانشان را پي نگرفته اند و يا به دليل نا آگاهي اصلا به حرف های بچه هايشان و تغيير حالات آنها توجه جدی نشان نداده اند و يا باور شان نکرده اند. زنان بسياری و حتي مردی از حاضرين در آن جلسه ، پس از برنامه و در طي آن متاثر از سخنراني ها و اظهار خوشحالي از آغاز چنين بحثي در يک جلسه عمومي و علني ، تجربيات دردناک خود را باز گفته و از ابعاد اين فاجعه در جامعه (چه درايران و چه خارج از کشور) پرده برداشتند. تنها تفاوت ايران و خارج از کشور در اين است که در سال های اخير با شجاعت و برخورد آگاهانه خانواده چندين تن از قربانيان سوء استفاده جنسي در کشورهای مختلف اين موارد علني شده و با توجه به قوانين حمايتي هر چند ناکافي در اين کشورها ، مجرمين مجازات شده اند. مسئله ای که متاسفانه در ايران به دليل شرايط فرهنگي ، سنن مرد سالار و همچنين قوانين ارتجاعي موجود ناممکن است وحمايت از آسيب ديدگان اين تجاوز و آزارها در قوانين جاری همچنان جايي نداشته و بالعکس برای نمونه میتوان سن ازدواج دختران را ذکر کرد که در جمهوری اسلامی ایران سند رسمی تجاوز به کودکان است ( رجوع شود به قانون- ماده 1041).
با ید توجه داشت که علی رغم اینکه غالب قربانیان تجاوز و آزار جنسی بر کودکان دختر بچه ها هستند اما پسر بچه ها نیز از این آزار در امان نبوده بلکه دائما بر آمار قربانیان آن افزوده میگردد.
جامعه مردسالار بانی و مبشر خشونت و تجاوز به زنان ، کودکان و نو جوانان است . و زنان در مبارزه با این فجایع ذی نفع بوده و بایستی فعالیت های خود را بر علیه این جنایات شدت دهند.
در عين حال جنبش زنان به عنوان جنبشي ذی نفع در مبارزه با آزارو خشونت جنسي برکودکان ، نوجوانان و زنان هنوزنتوانسته است برخورد متناوب و سيستماتيک لازم را با اين پديده و در محيط خود داشته باشد.
در عین حال هستند زنانی نیز که خود یا با مشارکت دیگری مرتکب تجاوز و آزار جنسی کودکان شده اند. این امر اما آنچنان در مقایسه با عاملین مرد نازل است که تغییری در استدلال فوق ایجاد نمی کند. از سوی ديگر هر چند که مبارزه با موارد مشخص امری ضروری است اما مهم تر از آن مناسبات اجتماعي ای است که اين امر را ممکن ميکند. اين اعمال حتي آنجائيکه از سوی اين معدود زنان صورت گرفته و يا پشتيباني ميشود تنها در خدمت مرد سالاری و گسترش خشونت بر زنان و کودکان است.
نمونه اخير سوء استفاده جنسي از دختر بچه12 ساله ای در فرانکفورت از سوی يک مرد ايراني از موارد چندش آور و خشونت باری است که با محاکمه علني متهم و محکوميت اوبه 9 سال و 6 ماه حبس توانست بار ديگر توجه افکار عمومي را به اين امر جلب کرده و نشان داد که متاسفانه عاملين آزار جنسي در تمام کشورها و از تمام مليت ها و اديان مختلف و تمام اقشار اجتماعی مشاهده شده و فاقد شاخص هایی است که با آن بتوان اين اشخاص را تعریف و شناسايي کرد.
آنچه مسلم است بیش از 90 در صد موارد آزار جنسی توسط نزدیکان و افراد خانواده کودک صورت می گیرد و
آزار جنسی کودک عملی طراحی شده و معمولا تکراری است. عاملین این جرم معمولا ماه ها و سال ها این عمل را با قربانی و یا قربانیان متفاوت خود ادامه می دهند در عين حال در مجموع عاملین آزار جنسی هیچ احساس تقصیری از خود نشان نمی دهند و حاضر به پذیرش مسئولیت خود نیستند و تلاش می کنند بار این موضوع و عواقب آن را به دوش کودک ، مادر او و یا خانواده اش بیندازند.
بياييد همگي اين سکوت را بشکنيم. بگذاريد مجرمان سرافکنده و طرد گردند و نه کودکان قرباني!
هيچ کودکي نبايد قرباني اين تجاوزات و بي حقوقي ها گردد. بايستي از همين امروز افق فردايمان را برای کودکان ترسيم کنيم ، برای اينکار بايستي خواسته ها و مطالبات مشخصمان را فرموله کرده و برای به کرسي نشاندن آنها مبارزه کنيم.(3)
توضيحات:
1- متاسفانه نام فاميل اين شخص برای من ناشناخته است.
2- سوء استفاده یا آزار جنسی کودکان یعنی این که فردی بالغ از قدرت ، زور ، آتوریته و موقعیت خود نسبت به کودک استفاده کرده و از او برای ارضای جنسی خود یا دیگری (دیگران) استفاده کند و با ایجاد ترس، وابستگی و ... کودک را وادار به سکوت کرده و او را از دفاع و کمک طلبیدن ناتوان سازد.
این عمل می تواند به صورت دست زدن به آلت جنسی و دیگر اعضای بدن کودک و یا برعکس وادار کردن او به دست زدن به آلت جنسی خود و یا تجاوزاز طریق دخول و یا تهیه عکس ، فیلم و به طور کلی لخت کردن و تماشای او و ... باشد.
در شرایط بی حقوقی کودک در اجتماع که امکان دادخواهی کودک را تنزل داده وتحت عنوان "عرصه خصوصی" میدان تاخت و تاز مردان عضو خانواده ، دوستان و فامیل را هر چه گسترده تر می گرداند.
علت سکوت کودکان در ایران علاوه بر نداشتن هر گونه پناه قانونی در چهار چوب فاکتورهایی چون اخلاق و عرف اجتماعی قابل توضیح است. (به نقل از مقاله " آزار جنسی علیه کودکان ،نگاهی به ریشه ها و اندیشه ها" - خودم )
3- من در مقاله " آزار جنسی علیه کودکان ،نگاهی به ریشه ها و اندیشه ها" به طور همه جانبه تری به طرح اين مطالبات پرداخته ام که از تکرار آن در اينجا خود داری ميکنم.
4- عکس ، دختر بچه را بر روی چرخ مخصوص در کلينيک نشان ميدهد.
ShadiAmin@web.de