Iranian women's Network Association (SHABAKEH)

صبح روز بعد از انتخابات در كوچه و خيابان

زندگي مثل هر روز جريان دارد و بزرگ راه ها آمد و شد شتاب زده خودروها را شاهد است. هوا دم كرده و گرم است. هيچ نشاني از اين نيست كه ديروز جمعه بوده است و به قاعده بايستي صبح شنبه هواي پاكيزه تري را فرو ببريم.


گويي شهر تب زده نفس گرم خود را كه از جمعه حبس كرده نفير كشيده است. در ايستگاه اتوبوس ده دوازده نفري منتظر هستند تا اتوبوس مسير ولي عصر برسد. بحث داغي درگرفته است. بعضي ها فقط گوش مي كنند، در حالي كه لبخندي بي رنگ گوشه لبانشان مي لرزد. پيرمردي به هيجان آمده از نتايج انتخابات خانم جواني را مخاطب قر ار داده است و شگفتي خود را از نتايج انتخابات با واژگاني مقطع و بي فعل ابراز مي كند. بهت و حيرت بر چهره ها سايه انداخته است. چه به سرمان خواهد آمد؟! اين را خانمي مي گفت و پيرمرد ديگري مي گفت: ببينيم اين يكي مي خواهد چه بكند؟! زني ديگر نتيجه گيري ذهني اش را اينجور بيان مي داشت: غلبه احساسات بر رفتار مردم، جو زدگي، ناآگاهي. سؤالات بسياري براي آدم بي جواب مي ماند. خانمي آهسته گفت: يك كودتاي فرهنگي بود و من فكر مي كنم هر چه بود و هر چه هست واقعيت همين است كه اتفاق افتاده است. حضور احمدي نژاد بر بالاترين مسند اجرايي برخلاف همه پيش بيني ها، همه انتظارات و همه انرژي هايي كه براي تغيير نظر رأي دهندگان گذاشته شد، محقق گرديد. از وقتي اداي دمكراسي را در مي آوريم همه اش غافلگير مي شويم. مردم ازيك طرف كه بازيگران هستند و حكومت گران كه از طرف ديگر بازيگردانان صحنه هستند. همه از هم رو دست مي خوريم، اين نشان مي دهد كه فضاي سياسي ما چقدر سرزنده وشوخ است؟! حداقل سويه سرگرمي خود را از دست نداده است ؟!. خنده تلخ من از گريه غم انگيزتر است كارم از گريه گذشته است از آن مي خندم!؟
ياد داشتي از يك دوست
سايت “زنان ايران جهان ”
6 تير 1384