به خاطر حقم نه به خاطر فوتبال / گيسو فغفوری
می خواهم بروم آنجا تا بگویم این حق من است به من واگذاریدش خودم می دانم با آن چه کار کنم.
می خواهم فردا به دنبال به دست آوردن حقی بروم که به می گویند به دلیل ناتوانی ام ، آسیب پذیری ام و ... از من دریغ می شود .
می خواهم بروم آنجا تا بگویم این حق من است . این خواسته من است . این آن چیزی است که خیلی طبیعی باید در اختیارم قرار دهید .
امروز و دیروز صف آدم هایی که می خواستند بلیت فوتبال را بگیرند جلوی بانک های بنیاد دیده ام و در آنها ایستاده ام . اما هنوز موفق به دریافت آن نشده ام منتظر معجزه هستم که فردا بتوانم داخل استادیوم بروم . شاید برای اولین و آخرین بار .
وقتی طرف های انتخابات 76 بود و قرار بود ایران بازی های جام جهانی آن دوره را انجام دهد بارها به خاطر فوتبال بیدار نشستم . غصه خوردم ، ترسیدم ، لرزیدم و .... مثل خیلی از پسرها و مردها
سر بازی ایران استرالیا دعا کردم تا ایران به جام جهانی برود بعدهم در خیابان تا دم دم های صبح جشن خیابانی مردم را با برادرم نگاه می کردیم . سه تا بازی ایران را در جام جهانی ضبط کردم و ... مثل خیلی از پسرها و مردها و ...
فردا هم می خواهم به استادیوم بروم مثل خیلی از مردها و پسرها
فردا می خواهم بروم حقی را که شاید هرگز از آن استفاده نکنم زنده کنم مثل خیلی از دخترها و زن ها ...
می خواهم به یاد نیروی انتظامی که خیلی ها آن را با تحولات پوچالی می شناسند بیاورم که ما هم هستیم مثل خیلی ها .
می خواهم به در غربی استادیوم آزادی بروم تا با دیگرزنان و دخترانی که می آیند همراه شوم .
می خواهم فردا برای تماشای بازی بروم در کنار مردهایی که می گویند فحش می دهند ، دشنام می دهند و حرف های عجیب ، غریب می زنند ، بنشینم و تایران را شویق کننم. همین مردها و پسرهایی که در خیابان می بینم و آنجا برادر مذهبی ما هستند اما در ورزشگاه گرگ های درنده ای می شوند به قول مسئولین نیروی انتظامی و خیلی های دیگر .
می خواهم فردا در کنار این مردهای درنده نام ایران را بگویم و خودم را آن قدر قوی می دانم که در برابر این ها و بدون حفاظ و مسایل دیگر از خودم محافظت کنم .
می خواهم بروم آنجا تا بگویم این حق من است به من واگذاریدش خودم می دانم با آن چه کار کنم.
می خواهم فردا به دنبال به دست آوردن حقی بروم که به می گویند به دلیل ناتوانی ام ، آسیب پذیری ام و ... از من دریغ می شود .
می خواهم بروم آنجا تا بگویم این حق من است . این خواسته من است . این آن چیزی است که خیلی طبیعی باید در اختیارم قرار دهید . شما باید آن را به من بدهید و من می توانم این حق خودم را استفاده کنم یا نکنم .
می خواهم فردا آن جا باشم به همین سادگی .....
آن قدرها عشق فوتبال نیستم . ایران و حضورش در جام جهانی برایم مهم است . برای من دیدن فوتبال از تلویزیون ، زیر کولر و درکنار خوردنی ها خیلی جذاب تر است . می توانم چند تا کانال دیگر ، چند تا روزنامه و ... کارهای دیگر هم در کنار دیدن تلویزیون انجام دهم . شاید اصلا حوصله نداشته باشم و تنها به شنیدن نتیجه فوتبال قناعت کنم . برای هیچ کدام از بازیکن های فوتبال به اندازه یک عابر خیابانی تره هم خرد نمی کنم . شاید اگر این حق را از من دریغ نکرده بودند به دنبال رفتن به ورزشگاه نبودم . اما فردا ساعت 2 فقط برای یادآوری این حق معمولی و مدنی ام می روم نه به خاطر فوتبال .
17 خردادماه 1384 /
|