Iranian women's Network Association (SHABAKEH)

مثلث شوم حجاب و جنبش زنان در ایران / فتحیه نقیب زاده

در دهه هفتاد میلادی زنان با طرح شعار" این شکم به من تعلق دارد" علیه ممنوعیت قانون سقط جنین به مبارزات خود ابعاد گسترده تری داده اند . دو اثر ارزنده این دوره جنون زنانه یا خود رهائی زنانه از بتی فریدن و همچنین کتاب سیاست جنسی کت میلت در آگاه کردن زنان نسبت به پیکرخود و رابطه بدن با سیاست وقدرت در مرکز جنبش زنان قرار گرفت

ماه مارس به پایان رسید. بررسی رویدادها و اتفاقاتی که در این ماه می افتد برای من مثل همه دیگر زنان ایرانی که در خارج کشور به امور زنان علاقه مند هستند بسیارجالب است. به همین دلیل با علاقه و به خصوص مقالات زنان ایرانی درداخل کشور وهمچنین مصاحبه های این زنان با رادیو های خارج کشوررا تا آنجا که برایم ممکن بود دنبال کردم. خانم مریم خراسانی یکی از فعالین "جنبش زنان" در ایران هستند که در روزهای قبل ا زهشت مارس وبعد از آن بسیار فعال بودند و به همین مناسبت نیز رادیو هبستگی در سوئد مصاحبه ای با ایشان تحت عنوان دغدغه ها و بحث های جاری در جنبش زنان انجام داده است. البته این مصاحبهچندین سوا ل را در ذهن شنونده ایجاد می کند. با توجه به ا ین که مصاحبه شونده نمی تواند به همه سئوالات آنطور که شایسته است جواب بدهد وبعضی از سوالات توضیحات جانبی لازم دارد، این نوشته نیز نه در جواب خانم خراسانی ا ست بلکه بیشتر برای رفع شاید بد فهمی ا ینجانب شنونده ا ست.

خانم مریم خراسانی به مناسبت روز جهانی زن هشتم مارس در پاسخ به سوا ل خبرنگار رادیو هبستگی مبنی بر ا ینکه آیا در ایران یک جنبش زنان وجود دارد یا بایستی به وجود آید؟ جواب میدهد: جواب این سوا ل را من در مصاحبه ای بطور کامل در هفته نامه فکر روز داده ام . خانم خراسانی البته متذ کر میشوند که این هفته نامه در مقابل تز مردان اصلاح طلب مثل جلائی پور که مطرح کرده بوده اند اساسا در ایران جنبش زنانی وجود ندارد با ایشان مصاحبه میکند، وی ادامه میدهد و متذکر می شود به ذن آ نانکه این مصاحبه را خوانده اند جواب این سوال داده شده است و بعد از این مصاحبه، دیگر هیچکس نمی تواند این ادعا را بکند که در ایرا ن جنبش زنان وجود ندارد.

هر چند که جوا ب خانم خراسانی به اصلاح طلبان حکومتی ا ست . اما این سوا ل به طور جدی بر سر جای خود باقی خواهد ماند که آیا در ایران امروز یک جنبش زنان وجود دارد یا خیر ؟ هر چند که من متاسفانه مصاحبه خانم مریم خراسانی را در هفته نامه فکر روز نخوانده ام تا مثل خوانندگان این مصاحبه خاطر م آسوده شود. چرا که من معتقد بر این نیستم که در ایران امروز چیزی به نام جنبش زنان که روزگاری در انقلاب مشروطه وجود داشته هستیم. جنبش زنان مشروطه با وجود کمیت اما از کیفیت پر قدرتی برخوردار بوده است صدای تاج السلطنه وقبل تر از او بی بی خانم وپیشتر از بی بی خانم، قره العین یکی از رهبران جنبش بابی همچنان بیش ا ز یک قرن بر سر جای خود باقی ا ست.
اینچنین جمهوری اسلامی مادربزرگانما ن را تبد یل به خواهرانمان کرده است . در یکی از سمینارهای دانشگاه زمانی که پروفسور سعی در تعریف جنبش زنان آلما ن و خواسته ها و مطالبات این جنبش بعد وقبل از جنگ جهانی اول می کرد زنان و مردان جوان دانشجو فاصله بسیارزیادی ما بین نسل خود و اجداد خود حس میکردند. امروزاما در ایران دختر هشت ساله ایرانی با اجداد خودش هم درد و در خیلی مواقع عقب ترنیزهست. اینچنین است که تاریخ زن ایرانی، در تعریف حجاب منجمد شده است و در زمان در جا می زند. خانم خراسانی در ادامه مصاحبه خود با رادیو هبستگی ادامه میدهند که مردان اصلاح طلب تعریف سنتی از جنبش زنان درایران دارند در صورتیکه موئلفه ها و مشخصات جنبش زنان ایران منطبق با مدرنترین جنبشهای زنان در جهان است.
مردان اصلاح طلب مسئله من نیستند بلکه آنچه برای من در گفته های خانم خراسانی جالب ا ست در مورد اینستکه ایشان جنبش زنان ایرانی را با مدرنترین جنبش های زنان در جهان منطبق می دانند. یکی از مرکزی ترین بحث های جنبش زنان چه در موج اول چه در موج دوم وسوم طرح مسئله حیطه عمومی و خصوصی بوده ا ست که البته در هر دوره با خواسته ها و مطالبات مطابق زمان خود مطرح شده ا ست و من فکر می کنم تا زمانیکه مسئله ی به عنوان مسئله زنان وجود دا شته باشد این طرح تا رفع هر گونه ستم جنسی مرکزی ترین آن باقی خواهد ماند.

در بند یک قانون اساسی آلمان آمده است شان انسانی خدشه ناپذیر است.

طبق همین بند ، جنبش روشنفکری در آلمان توانست بعضی از قوانین ضد بشری را تغییر بدهد، بطور مثال قوانین مربوط به وضعیت نا به هنجار معلولین ذهنی یا جسمی، قوانین مربوط به نژاد پرستی و غیره .
خانم پرفسور سوزانه بر یکی از حقودانان برجسته آلمانی در امور حقوقی زنان معتقد است که، جنبش زنان آلمان در دهه هفتاد موفقیتهای حقوقی خود را مدیون بند یک قانون اساسی می داند. چرا که طبق ا ین بند جنبش زنان موفق می شود که در حیطه خصوصی یعنی خانواده قوانین مربوط به آنرا به نفع زنان تغییر بدهد و دست خشونت خانوادگی را علیه زنان حداقل از لحاظ قانونی کوتاه سازد. هر چند که خانم بر معتقد نیز هست که در قانون اساسی آلمان تا قبل از جنبش زنان در این کشور مفهوم بشر تنها برای مردان اطلاق میشد و ادامه می دهد در وا قع جامعه آلمانی مدیون جنبش زنان ا ست چرا که در پی این مبارزه مفهوم بشر به مفهومی جهانشمول تبدیل میگردد.
درمقدمه قانون اساسی ایران اما تکلیف بشر- زن مشخص می شود . جمهوری اسلامی تعریف زن را در مقدمه قانون اساسی اینچنین بیان میکند:........ خانواده واحد بنیادین جامعه و کانون اصلی رشد وتعالی اانسان است و توافق عقید تی و آرمانی در تشکیل خانواده که زمینه ساز اصلی حرکت تکاملی ورشد یابنده انسان است اصل اسا سی بوده وفراهم کردن امکانات جهت نیل به مقصود از وظایف حکومت اسلامی است. زن در چنین برداشتی از واحد خانواده ، از حالت« شیئی بودن » و یا «ابزا رکار بودن» در خدمت اشاعه مصرف زدگی و استثمار ، خارج شده و ضمن بازیافتن وظیفه خطیر وپر ارج مادری در پرورش انسانهای مکتبی پیش آهنگ و خود همرزم مردان در میدان های فعال حیات می باشد و در نتیجه پذیرای مسئوولیتی خطیرتر ودر دیدگاه اسلامی برخوردار از ارزش وکرامتی والاتر خواهد بود.

البته من نه حقوق دان هستم و نه در زمینه حقوقی کار کرده ام اما هستند دیگرانی که در زمینه حقوقی و به خصوص در زمینه شریعت اسلامی مقالات زیادی نوشته و گفته اند. آنچه برای من در اینجا مهم است مفهوم بشر است و استفاده از این مفهوم در قانون اساسی ایران. آنچه واضح است اینست که در هر جا که ما با کلمه انسان ، انسان مکتبی ، امت و یا امت مکتبی مواجه می شویم منظور از امت یا انسان- امت- مرد، انسان مکتبی – مرد است.
جمهوری اسلامی برای اینکه خواننده قانون اساسی را شیر فهم کند در مقدمه عنوانی تحت این نام تعریف زن در قانون اساسی داده است تا رفع هر گونه بد فهمی از خواننده صورت گیرد. زن در جمهوری اسلامی زمانی همرزم مردان در میدانهای حیات فعال میباشد که وظیفه پر خطیر مادری که همانا تربیت انسانهای مکتبی است را به انجام رسانده باشد . یعنی به سخنی دیگر زن در جمهوری اسلامی تنها در نقش مادر انجام وظیفه می کند وآن هم، نه هر مادر بلکه منظور قانون اساسی تنها مادر- انسان مکتبی است . تغییر 17 اسفند روز جهانی زن (8مارس) به روز تولد فاطمه دختر پیامبر اسلام نیز بی دلیل نیست. چرا که فاطمه و علی امام شیعیان، اولین خانواده اسلامی را تشکیل داده اندو همینطور اولین انسانهای مکتبی حسن ، حسین و زینب در دامان فاطمه پرورش یافتند.
حال این سوا ل ایجاد می شود که چگونه در ایران امروز با وجود این قانون اساسی جنبش زنان خود را تعریف می کند و چه مطالباتی از جامعه ، دولت و قانون دارد.
یکی دیگر ازموضوعات اصلی و مرکزی مبارزات زنا ن در آلمان طرح سیاست بدن بوده است . در دهه هفتاد میلادی زنان با طرح شعار" این شکم به من تعلق دارد" علیه ممنوعیت قانون سقط جنین به مبارزات خود ابعاد گسترده تری داده اند . دو اثر ارزنده این دوره جنون زنانه یا خود رهائی زنانه از بتی فریدن و همچنین کتاب سیاست جنسی کت میلت در آگاه کردن زنان نسبت به پیکرخود و رابطه بدن با سیاست وقدرت در مرکز جنبش زنان قرار گرفت.
بتی فریدن در کتاب جنون زنانه، تصاویری همچون زن خانه دار، مادریت و خانواده را به نقد کشاند و خواستار تعریفی جدید از این مفاهیم در جامعه آمریکای شد. فریدن در واقع جزو زنان لیبرا ل فمنیست شناخته می شود. کت میلت در کتاب جنجالی خود سیاست جنسی، رابطه قدرت مرد سالار با بدن زن را به نقد می کشاند . کت میلت با مهارت بی نظیری رابطه سکس را با حاکمیت مرد سالار ، زور و خوشنت پدرسالار را درابطه با سکس زنانه بر ملا می سازد. کت میلت بر خلاف بتی فریدن درطرف رادیکا ل جنبش زنان قرار داشت و رفورم حکومتی را در وضعیت زنان کافی نمیدانست.
خلاصه اینکه دهه هفتاد میلادی دهه نگاه دوباره زن به جسم خود ورابطه جسم و روح زنانه بود . خود محوری، خود توجهی،علاقه به خود وبه هم جنس خود، خود را تجربه کردن همه نشانه های این دوره از جنبش زنان است که البته حاصل این تجربه جدید زنانه خانه های زنان ، نقد اجباری روابط جنسی با دگر جنس و خواستار انتخاب نوع رابطه جنسی و همچنین برقراری جلسات سری زنان و غیره بود.
پس در این صورت می توا نیم بگویم که در جنبش مدرن زنان در دهه هفتاد بدن زن در مرکزمبارزات قرار می گیرد. در واقع نگاه جدید زن به خودش و به همجنسش ، البته نگاه جدید جامعه به زن را بهمراه می آورد و جامعه مجبور می شود تعریف جدید اززن را بپذ یرد.
برای بررسی نقش بدن زن در ایران جمهوری اسلامی، سعی در نگاهی دوباره به تعریف زن در قانون اساسی لازم می باشد.
همانطور که در بالا نیز اشاره شد قانون اساسی یکی از وظایف پر خطیر برای زنان را نقش مادریت و آ ن هم در مقام مادر مکتبی تعریف کرده است.این تعریف ا ز زن در قانون اساسی جمهوری ا سلامی در وا قع نگاه مذهب به مسئله ی جنسیتها و قانونی کردن دوگانگی جنسی نیز هست که بر حسب این دوگانگی جنسی نقش جنس و تقسیم کار در جامعه و خانواده نیز تعریف میشود.
در قانون اساسی آمده است که زنان زمانی از شیئی بودن خارج میشوند که دوباره وظیفه پر خطیر مادری در پرورش انسانهای مکتبی را باز یابند و در این صورت ا ست که میتوانند پیش آهنگ و هم رزم مردان در میدانهای فعال حیات باشند.
خوانندگان این مقاله به خوبی بیاد دارند که در هنگام جنگ هفت ساله با عراق سیاست جمهوری اسلامی در ایران همواره شعله ور کردن آ تش های جنگ با شعار جنگ جنگ تا فتح قدس چگونه نا آگاهترین بخش جامعه ایرانی را در حریق جنگ سوزاند. و همچنین خواننده خوب به یاد دارد که زنان ایرانی متاسفانه در ا ین بازی مرگ نقش بسیار حساسی داشته اند . شوهای تلویزیونی در اهدای پول و طلا برای سیاستهای جنگ و همچنین پیش کش کردن کودکان پسر خود به زمینهای مین وجبهه های جنگ یکی از زشتترین سیاستهای این دوره برای تربیت مادر مکتبی بود و دست آخر مادرانی که فرزندان خود را به دلیل کمونیست بودن به کمیته های انقلاب لو می دادند تا در صف مادران مکتبی قرار بگیرند .
حال آنچه به عنوا ن وظیفه پر خطیر مادری در قانون اساسی ذکر شده است به این منظور است که زن در مقابل مردانگی و مکتبی بودن فرزند پسرش موظف شناخته میشود و مردانگی مرد ایرانی نیز به در جه مکتبی بودن او تعریف میگردد.
آن زمان که زن وظیفه پرخطیر مادریت را به اتمام رساند یا به زبانی دیگر زمانی زنان اجازه می یابند که در صحنه اجتماعی نقش آفرینی کنند که دوگانگی جنسی را پذیر فته باشند. که ا لبته این دو گانگی جنسیتی در قانون اساسی تنها به نقش مادریت اکتفا نمی کند، بلکه فراتر از آن نیز می رود.
ما در جمهوری اسلامی در واقع با دو زن یا دو الگوی زنانه مواجه هستیم . زن ـ مادر مکتبی، که ا لگوی این زن فاطمه دختر پیامبر اسلام است ودومین زن زینب دختر فاطمه وعلی وخواهر حسین سومین امام شیعیان میباشد.
علی شریعتی در تعریف زینب اینچنین میگوید: زینب در واقعه ی کربلا گلوی علی است اگر خون حسین وجدان تاریخ است زینب وارث این وجدان و رسالت خون حسین بر روی شانه زینب است.او حافظ مردانگی و غیرت ست زینب زنی ست که مردان در رکاب او مردانگی می آموزند .
در زندگینامه زینب آمده است که زینب برادر خودر ا به شوهرش ترجیح داد و او را تا زمان مرگ همراهی کرد و این یکی از مشخصه های مهم برای شناخت زینب بشمار
می رود.
دو الگوی زینب و فاطمه در واقع هر دو در خدمت مردانگی و یا به زبانی دیگر مادر مکتبی مسئول مردانگی و مکتبی بودن فرزندانش درحیطه خصوصی (خانواده) شناخته می شود ودیگری پاسدارو حافظ مردانگی در حیطه عمومی( اجتماع ) می باشد.

اگر در دهه هفتاد میلادی در آلمان و دیگر کشورهای غربی جنبشهای زنان موفق
می شوند بدن زن را در مرکز مبارزات خود قرار بدهند به خاطر این است که در این زمان مبارزات گسترده جنبشهای اجتماعی و نه تنها جنبش زنان بلکه بطور مثال جنبش ضد نژادپرستی و یا جنبش همجنسگریان که البته در موازات جنبش زنان قرار داشته اند، برای پیکر مثله شده انسان و بشر به مفهوم جهانشمول آن دست به مبارزات گسترده ی زده اند .

در ایران امروز، اما ما تنها دارای دو زن به مفهوم عام آن در سطح جامعه هستیم زن بد حجاب و زن با حجاب . با این حساب تکلیف زن خانه دار، زن ورزشکار، زن کارمند، زن فاحشه، زن سنتی، زن روشنفکر و حتی زن متد ین مشخص شده است . زن تنها در قالب بد حجاب یا با حجاب است که تعریف می شود. جمهوری اسلامی با سیاستی بی نظیر این دو زن رادر مقابل هم قرارداده است.
تعریف زن با حجاب تنها با حضور زن بد حجاب قابل توجیه می باشد یا به تعبیری دیگر بد حجابی زن ایرانی تعریف حجاب را باخود بهمراه می آورد. سرکوب زن بد حجاب محدود کردن زن با حجاب را تو جیه میکند.و دست آخر مردانگی یا در وا قع نرینگی مرد ایرانی در تعریف حجاب مشخص می شود. در اینجا همانطور که مطرح شد در واقع نرینگی ، بد حجابی و با حجابی در ارتباطی تنگا تنگ با هم قرار می گیرند و حجاب نقطه وصل هر سه ضلع این مثلث را تشکیل می دهد که من این ار تباط را مثلث شوم حجاب می نامم.

حضورخواهران زینب درمحافل عمومی به هنگام جنگ هفت ساله باعراق یکی از نمونه های بارز گفته بالا می باشد . همانطور که می دانیم در هنگام جنگ مردانگی به مفهوم مرد سالارانه آن به درجه نرینگی تنزل کرد، زنان حتی از خند یدن در ملا عام محروم شدند. زنان می بایست از پوشیدن مانتوها و یا روسری های رنگین به طور جدی خوداری می کردند.این بی دلیل نیست که امروز درجه دموکراسی با حجاب زنان یا با ریش داشتن ویا نداشتن مردان تعیین میگردد.
حضورخواهران زینب در وا قع نه تنها برای سرکوب بدن زن بلکه برای به یادآوری مردانگی مردان نیز به شمار می رفت. شعارهای اینچنینی در ملا عام، غیرت مرد در با حجابی زن است از این نمونه ها می باشد.
خانم پرفسور بروان فرهنگ شناس آلمانی معتقد است که هر تحول اجتماعی اعم از جنگ ، تحولات اقتصادی و یا حضور جنبش های اجتماعی منجر به جابجائی در روابط بین جنسیتها می شود . پس در این صورت نتیجه می گیرم که جنبش زنان به طور مثال در آلمان تغییر و تحول در مفهوم زن را در جامعه به همراه داشته است و البته به همراه این تحول، مردانگی و مفهوم مردانگی در جامعه نیز تغییر شکل پیدا میکند.

در ایران جمهوری اسلامی مفاهیمی همچون زن و زنانگی یا مرد و مردانگی نه تنها تغییر نکرده است بلکه سیری قهقرائی نیز داشته است. در واقع تضاد حیطه خصوصی و عمومی باعث شکافی عمیق بین جنسیتها به وجود آورده و حاصل این شکاف عمیق از خود گریزی، از خود غریبگی، و مرد محوری زنانه را بهمراه داشته است . نمادهای این از خود بیگانگی زنان را در فاحشگی ، خودسوزی زنان و عملهای جراحی که به شکلی جنون آوردر بین زنان ایرانی رواج یافته، می بایست جستجو کرد. این ضدیت زن با بدن و پیکر خود متاسفانه موضوع و یکی از دلایل قوی برای داشتن یک جنبش زنان در ایران است.

اگر جنبش زنان در غرب توانست به دلیل آزادیهای اجتماعی در حیطه عمومی، قدرت مرسالارانه حیطه خصوصی را دگرگون کند و خانواده به عنوان یکی از پایه ترین ارگانهای سرکوب جامعه مرد سالاررا زیر سوال ببرد ، به این دلیل بود که زنان توانستند از طریق شکاف بین حیطه خصوصی و عمومی مسائل زنان را در سطح وسیع آن یعنی علومی همچون حقوق ، سیاست، روانشناسی، اقتصاد و دیگر مباحث اجتماعی به نقد وچالش بکشند.

خانم لیلا قرائی مسئول رادیو شبکه زنان در سوئد، در یک گفتگو سوال و پرسش با خانم لیلا دانش این سوال زیرکانه و بسیار هوشیارانه را انجام میدهد .
مضمون سوا ل اینگونه است : این چه گونه است که هر وقت از افراد جنبش زنان در رابطه با سیاست سوا ل میشود آنان در مورد سیاستهای جهانی موضع روشنی را ابراز می کنند ولی در جای که سوالات به سیا ستهای ایران بر می گردد ابعاد فرهنگی به خود می گیرد.
در این مورد باید به سوال خانم قرائی اضافه کنم . این مسئله در بین حامیان جنبش زنان در ایران همه گیر است . بطور مثال هم خانم خراسانی رادیکال و هم خانم عبادی لیبرال در مورد جهانخوار بودن امپریالیست نظری مشترک دارند و هم البته در مورد حجاب، هر دو معتقدند که زنان ایران مسئله ی با حجاب اجباری ندارند. این نیز یکی از شگفت آمیزترین جنبش های زنان در جهان است که توانسته بین زن لیبرال و رادیکال را تا به این اندازه به هم نزدیک کند. خوب دیگر این از محسنات کشوری است که مبتکر گفتگوی تمدنهاست.
البته باید در همینجا متذکر شوم که این پدیده مختص حکومت های مستبداست . چرا که این حکومت هادر مخدوش کردن مفاهیم و وجایگاه آنان در جامعه وبطور خصوص در حیطه سیاسی ید طولای دارند.

به نظر من مثلث شوم حجاب پاشنه آرشیل جنبش زنان ایران می باشد. در جامعه ی که زن ایرانی فاقد پیکر اجتماعی است، سخن گفتن از جنبش زنان تنها می تواند ما را دچار سردرگمی کند. جنبشی که نتواند خواسته ها و مطالباتش را در سطح حیطه سیاسی مطرح کندبه ناچار مجبور می شود در حیطه خصوصی ( خدماتی+ فرهنگی) خود را سرگرم کند.اینجا من نمی خواهم که کار خدماتی را بی ارزش نشان دهم یا اینکه حرکتهای زنان ایرانی را در زمینه کمک به کودکان بی سرپرست و یا کمک به آسیب دیدگان زلزله بم نادیده بگیرم بلکه میخواهم یادآوری کنم که زنان همیشه در حیطه فرهنگ و خدمات مشغول به کار بوده اند.
مثلث شوم حجاب در جامعه ایرانی از طرفی به سرکوب بدن زن چه زن سنتی، مدرن ومتدین می پردازد و از طرفی دیگربه پیکر نرینه مرد ایرانی، چه از لحاظ قانونی و چه از لحاظ اجتماعی رسمیت می دهد. اما کنترل و اندازه بدحجابی و یا با حجابی زنان در دست مرد نرینه ایرانی ست. در اینجا ما با یک سیستم پیچیده و به غایت جنسیتی که پایه- های سیاسی و ایدئولوژیکی آن بر پیکر زن بد حجاب و با حجاب و مرد نرینه ریخته شده است، مواجه هستیم.هر چند که حکم حجاب یک حکم حکومتی است یا بهتر بگوئیم یک حکم ولایت فقیهی ست اما کنترل این حکم نه تنها به دست ارگانهای سرکوب بلکه از لحاظ حقوقی و آزادی های که حداقل در حیطه حقوق برای مردان وجود دارد، در دست مرد نرینه نیز هست.همانطور که در بالا نیز اشاره شد، زن ایرانی امروز فاقد هر نوع شکل از پیکر اجتماعی ست، در مقابل اما پیکر اجتماعی مرد ایرانی بی هیچ رقیبی در صحنه اجتماعی ایران حضور فعال دارد. بطور مثال فرد شاغل، فرد دانشجو،فرد روشنفکرفرد سیاسی و دست آخر فرد متدین در مرد ایرانی جلوه گر می شود.در اینجا پیکر اجتماعی پیکری غالبا مردانه به خود می گیرد و در نهایت مرد نرینه ایرانی در پیکر عمومی جایگاه ویژه ی به خود اختصاص می دهد. به زبانی دیگر ولایت فقیه این جایگاه ویژه را به شرط چاقو به مرد ایرانی تقدیم میکند. یعنی مرد ایرانی به شرط پذیرفتن نرینگی در این جایگاه ویژه قرار می گیرد.
پیشتر نیز اشاره شد که در جنبش زنان بطورکل خود محوری زنانه یکی از نشانه های مهم برای جنبش زنان به حساب می آید. به نظرمن این یکی از مهمترین مشخصات هر جنبش زنانی ست که تا به امروز وجود داشته ، حال مهم نیست که در آلمان ویا در هندوستان، اصولا هیچ جنبش زنانی برای شکستن ساختار مرد محوری نمی تواند از خود محوری زنانه گذار نکند.
یکی دیگر از مشخصه های مهم برای جنبش زنان همانطور که پیشتر به آن اشاره شد، طرح حیطه خصوصی وعمومی بوده است. این ویژه گی نیز در همه جنبش های زنان دیده می شود. حال سعی می کنم در مورد شعار حیطه خصوصی سیاسی ست، یعنی شعارمحوری جنبش زنان را به اختصار توضیح دهم. زنان در دهه هفتاد توانستند در حیطه عمومی یعنی تقریبا در همه سطوح اجتماعی شرکت فعال داشته باشند، بطور مثال پیکر زن آلمانی امکان رقابت با پیکر مرد آلمانی را بدست آورد. در نتیجه، رقابت جنسیتی در ابعاد بسیار گسترده ی آن بوجود آمد. به این ترتیب این رقابت از حیطه عمومی به حیطه خصوصی کشیده شد، وزنان خواستار قوانینی به نفع زنان در خانواده شدند و البته در جهت برابری جنسی.
اما" جنبش زنان" در ایران چگونه عمل می کند؟ جنبش زنان ایران درست بر خلاف آنچه که تا امروز در جنبش های زنان روال داشته عمل می کند. یعنی از طریق آزادیهای محدود خانواده گی (حیطه خصوصی) برای آزادیهای بیشتری در حیطه عمومی مبارزه می کند.چرا که پیکر زن ایرانی تنها در خانواده و درحیطه خصوصی امکان رقابت با پیکر مرد را پیدا می کند،یعنی در مقابل شوهر ، پسر، پدر،برادر وغیره ، در وا قع در جای که جدا سازی جنسیتی وجود ندارد.از دید من اگراین رقابت برای به دست آوردن آزادی های اجتماعی صورت می گیرد در همان نطفه محکوم به شکست است.چرا؟ زیرا الگوی پیکر اجتماعی، الگوی مردانه ست و دست یابی به این الگو تنها در رقابت با پیکر مردانه در حیطه عمومی صورت می گیرد.این ا لگوی تک پیکر اجتماعی، از طرفی باعث تضاد شدید بین حیطه خصوصی و عمومی شده و ازطرفی دیگر خود گریزی و از خود غریبگی زن ایرانی را وسعت داده. و این امر، مرد محوری را در حیطه اجتماع نهادینه کرده است. حال زنان در حیطه عمومی که در آن جداسازی جنسیتی وجود دارد، در رقابت با هم قرار می گیرند. که در بدترین شکل آن رقابت بین زن با حجاب و بد حجاب است . این رقابت بر سر چیست ؟ برای نزدیک شدن به الگوی اجتماعی ست. بعنی الگوی مردانه – نرینه. از آنجا که دسترسی به الگوی ایده آ ل انجام نمی گیرد. از خود گریزی واز خودغریبگی زنانه رابه وجود می آورد. در یک کلام می خواهم بگویم که بد حجابی ،با حجابی و مرد نرینه کودکان خلف جمهوری اسلامی اند.

سوال دیگری که در ا ینجا مطرح می شود این است که، همه کس تا به امروز توانسته است از این" جنبش" به نحو احسن استفاده کند، از جمله خمینی ، خمینی دریکی ا ز سخنرانی های خود در جمع زنان می گوید: "این پیروزی را ما از بانوان عزیز داریم، قبل از اینکه از مردها داشته باشیم. بانوان محترم ما در صف جلو واقع بودند. بانوان عزیز ما اسباب این شدند که مردها هم جرات و شجاعت پیدا کنند" و به این ترتیب دست به یک سازماندهی گسترده برای جلب زنان مسلمان میزند. بعدها البته هاشمی رفسنجانی نیز از مدافعین حقوق زنان می شود و دخترش فائزه رفسنجانی طرفدار دوچرخه سواری زنان و به این ترتیب نقل مجلس زنان ایرانی در تبعید. در آستانه انتخابات نمایشی خرداد 67 ، نشریه زنان با خاتمی مصاحبه ی ترتیب می دهد، خاتمی از حقوق زنان صحبت می کند و زنان درایران با حضور بی سابقه ی در این انتخابات شرکت می کنند و به وی رای می دهند. از این به بعد است که اپوزسیون طرفدار اصلاحات و همچنین سرنگونی خواه نیز از طرفداران پرو پا قرص جنبش زنان در ایران می شوند، البته اگر شما از این آقایان بپرسید که مطالبات واقعی زنان چیست جواب می دهند ما که زن نیستیم برید از خود زنان بپرسید.

خلاصه اینکه این برخورد های سطحی به جنبش زنان باعث شده به خود زنان ایرانی امر مشتبه شود که واقعا دارای یک جنبش زنان بسیار قوی هستند. بطور نمونه خانم سوسن رخش در پانزدهمین جلسه بنیاد پژوهشگران در برلن میگوید : جنبش زنان ایران یکی از پیشرفته ترین جنبش های منطقه است و زنان ایرانی به ذن زنان منطقه،( در اینجا به طور خصوص زنان در مصرو الجزایر) پیشاهنگ این جنبش می باشند .
البته خانم رخش به نقش تجاوزگرایانه حزب الله ایران در منطقه اصولا اشاره نمی کنند و نقش جنبش های اسلامی که در خدمت ارتجاع در منطقه عمل میکنند را بطور کل نادیده میگیرند.

حال این سوا لات بطور جدی از جنبش زنان ایران به وجود می آید که آیا با وجود محدودیتهای حقوقی و بی حقوقی کامل برای زنان و همچنین تضاد شدید بین ساختار خانواده شهری و ساختار سیاسی جامعه ی ایرانی، جنبش زنان در پی چه تغییراتی در وضعیت خود است. آیا جنبش زنان از طریق خانواده و آزادیهای محدود خانواده گی در پی آزادیهای اجتماعی وسیاسی خود است؟ و اما آیا میخواهد از طریق بی حقوقی اجتماعی وسیاسی ساختار خانواده را به نفع چه کسی ویا چه ارگانی تغییر دهد.؟

به امید روزی که زنان ایرانی ا زیوغ حجاب اجباری رهائی یابند . این نوشته را با شعری زیبا منسوب به ایران خانم از دوران مشروطه که خطاب به زنان است به پایان می رسانم.

دختران سيه روز وقت انقلاب است!
دختران سيه روز تا به کی در افسوس
زير دست مردان تا به چند محبوس؟
در چنين محيطی دختران ساسان
تا به کی خموشی ای زنان ايران؟
هيچکس خبر نيست فکر خير و شر نيست
ای رجال ايران زن مگر بشر نيست؟
چند در حجابی تا به کی به خوابی؟
از وجود شيخ است اين چنين خرابی
مملکت خراب است ملتش به خواب است
ای زنان ملت وقت انقلاب است!
دختران ملت تا به کی به ذلت؟
برکنيد از سر چادر مذلت

منابع:

www.kvinnonet.org -1
مصاحبه خانم لیلا قرائی با خانم لیلا دانش
شعر دختران سیه روزوقت انقلاب است
www.shariati.com 2-
www.biphome.spray.se/radiohambastegi/ 3 -
مصاحبه با خانم مریم خراسانی
4-کدیور،جمیله، زن، انتشارات اطلاعات

5Prof. Dr. Susanne Baer Sommersemester 2004
Seminar : Recht Gender Differenzen
-6Prof. Dr. Christina von Braun-Wintersemester 2003/2004
Seminar :Der Kollektivkörper und sein Geschlecht
7 Holland Cunz, Barbara, Die alte neue Frauenfrage, Suhrkamp Verlag Franfurt am Main 2003