طرح مسئله زنان " مسئله ای انحرافی و انحلال طلبانه " ؟! / شادی امين
گفت و گو با شادی امين از فعالين سوسياليست و مستقل جنبش زنان
هر کس در اين مبارزه به دنبال منافع خود می رود . امری که در جنبش زنان نيز رخ می دهد ، گرايشات مختلف راه خود را می روند . بخشی به " رفراندوم " و " اصلاحات " نزديک می شود و بخش ديگر بر طرح راديکال خواسته های خود و ارائه آلترناتيو راديکال و تلاش برای تغييرات زيربنايي پای می فشارد.
1- طی دهه گذشته ما شاهد گسست فعالين زنان از سازمانها و گروه های چپ بوده ايم . زمينه و بستر آنرا چگونه ارزيابی می کنيد ؟ اگر علت اصلی آنرا در شکاف های جنسيتی جنبش چپ می دانيد , چگونه ميتواند اين سير متوقف شود ؟
شادی امين: اجازه می خواهم مروری به دوران قيام و پس از آن داشته باشم ، تا بتوانيم شرايط فعلي را بر بستر چنين روندی بهتر درک کنيم .
ما در دوره قيام شاهد جذب هر چه وسيعتر زنان و دختران جوان به جريانات سياسی آن دوره ، و مهمترين آنها ، سازمان مجاهدين خلق ايران ، سازمان چريکهای فدايی خلق ايران و سازمان پيکار هستيم . اين زنان که بخشاً در دوره قيام ودر مبارزه عليه رژيم شاه هم نقش فعالی داشتند ، کمتر به خواسته های خود به عنوان يک زن واقف بوده و غالباً حول شعارهای عمومی آن سالها به فعاليت سياسی روی آوردند . تا آنجا که ذهن نوجوان من در آن دوره دريافت کرده و اين مسئله را بر اساس تجربه شخصی ام و محيطی که در آن فعاليت می کردم می گويم ، ما برداشتی اصولي از مکانيزم مناسبات ميان دو جنس نداشتيم که ذهن ما را به نابرابريهای موجود رهنمون شود . ستم بر زنان را مقوله ای صرفا" طبقاتی می دانستيم و القاء قطعی آن را نيز در گرو محو طبقات و بس ! در چنين فضايی بود که به نظر من زنان چپ بدون توجه به ضرورت طرح خواسته های مستقل خود در کنار ديگر مطالباتشان ، عملاً از خود دست شستند و جنسيت خود را و هر آنچه با آن در پيوند قرار می گرفت به کناری نهادند و بدين ترتيب با نفی صوری تفاوتهای موجود که در عرصه های مختلف ، جايگاه کهتر زنان را باعث می شد ، تلاش کردند "جايگاه" خود را در کنار " رفقای مرد "شان تثبيت کنند. اين تثبيت اما به نظر من هيچگاه به صورت واقعی و نهادی شده انجام نگرفت . در اولين يورش رژيم به دست آوردهای قيام بود که خمينی " حجاب اجباری " برای زنان را مطرح کرد و در مقابله با اين سرکوبگری و تحقير زنان بود که بسياری از زنان به خيابان آمدند تا مانع اجرای اين قانون شوند. در اين زمان جريانات چپ ( در مجموع ) حرکت قابل توجهی از خود نشان ندادند.
هر چند که از سوی بسياری اکنون اين مسئله ناديده گرفته شده و انکار می شود ، اما همه می دانيم که درک عمومی اين بود که : " مسائل مهم تری امروز در دستور کارند و طرح اين مسئله انحرافی است . " اين اولين شوک به زنانی بود که غيبت " رفقای مرد " را در کنار خود و در اولين مرحله طرح مطالبات خود حس می کردند ، اين پروسه به اين حرکت و اين خواسته محدود نشد و در بی توجهی به مسائل و مشکلات ويژه زنان و عدم ارائه راه حل مشخص در تبليغ و ترويج سازمانهای سياسی خود را تداوم داد. چنين بينشی که هنوز هم طرح مسئله زنان را " مسئله ای انحرافی و انحلال طلبانه " می داند در بين نيروهای چپ موجود است . بينشی که مبارزات زنان را تنها در خدمت مبارزه طبقه کارگر عليه بورژوازی می داند و تنها در اين چهارچوب از آن دفاع می کند.برای اثبات اين ادعا کافي است سری به نشريات سازمان های چپ بزنيد. معمولا برخورد به مسئله زنان در حد يک تحليل سياسي در باره سياست رژيم آن هم غالبا به مناسبت 8 مارس فراتر نميرود. هنوز بخش زنان سايت های اينترنتي اکثر سازمان های چپ منجمد است و حتي سالانه نيز به جز با اطلاعيه 8 مارس به روز نميشود. به اين مقوله دوباره باز خواهم گشت .
بديهی است اين چنين انديشه ای ، عرصه را برای زنانی که مايلند در سازمانهای سياسی نيز مردسالاری را به چالش طلبند ، تنگ می کند و جدايی در چنين شرايطی راه حلی منطقی است تا نيروهای مختلف بتوانند راه خود را بدون اصطکاک های زائد ادامه دهند. بايستی توجه داشت که همه جدايی ها نه صرفا" به اين دليل بوده و نه ضرورتاً زنان باعث آن بوده اند. در کنار عواملی که بر شمردم ، عوامل بسياری در جدائي نيرو ها از سازمانهای سياسی چپ دخيل بوده اند که شامل زنان و مردان به يک ميزان می شده است . پائين بودن انگيزه مبارزاتی ، طولانی شدن عمر رژيم و همچنين زندگی در تبعيد ، خستگی از مبارزه ، روی کرد به زندگی خصوصی ، اختلافات نظری و تشکيلاتی و ... همه عوامل دخيل در چنين جدايی هايی بوده اند که بحث جداگانه ای را می طلبد و به نظر من از کليه جنبه ها تا به حال اين بحث بازنشده است .
به هر رو در يک کلام ، زنان با رشد آگاهی فمينيستی خود ، به فرموله کردن خواسته ها و مطالبات ويژه خود پرداختند و در اين راه هر چه بيشتر از سازمانهای سياسی خود فاصله گرفتند .اين فاصله در آنجائيکه از سوی سازمانهای چپ در عمل به معضلات اجتماعی ای که منشاء فرهنگ مرد سالاری موجود است ، برخوردی صورت نمی گيرد و با سکوت از آنها می گذرند، تشديد گرديد. مسئله خشونت بر زنان و کودکان در گفتمان سازمانهای سياسی تاکنون جايی نيافته است ، در صورتيکه هر روز شاهديم که دامنه اين فجايع به دايره " خودی ها " نيز کشانيده شده و برخوردی قاطع و شفاف و علنی را می طلبد. از سوی سازمانهای چپ در کل به جنبش زنان تنها به عنوان ابزاری در تقويت جنبش کارگری برخورد ميشود و اهداف و خواسته های مستقل اين جنبش به رسميت شناخته نشده و از آن دفاع روشنی صورت نمی گيرد.
اينها همه باعث گشته که بسياری از زنان چاره گسترش مبارزات خود را در تشکل های مستقل زنان جستجو کنند تا بتوانند بر فضای موجود تاَثير گذار باشند. بديهی است زنانی نيز هستند که حرکت در چهار چوب سازمانهای سياسی را با طرح مسائل و خواسته های زنان در تناقض نديده و بدين سبب به همکاری در چهار چوب اين سازمان ها ادامه می دهند ، اين نوع حرکت نيز از ديد من ، انتخابی است که چنانچه در درون اين تشکلها از فضاهای موجود استفاده کرده ومباحث لازم را مطرح کند ، قطعاً می تواند به ايجاد تغييراتی دست يابد. بايستی در مقابل اين تفکر که هر زنی را که از سازمانهای سياسی ( به لحاظ تشکيلاتی) جدا شده است را "ليبرال و پاسيو" می خواند و خود را انقلابی و تفکر ديگری که هر زن فعال تشکيلاتی را ناآگاه و فاقد شعور فمينيستی می داند ايستاد و امکان اين انتخاب را فراهم کرد. تنها در يک فضای باز و برخورد آزاد عقايد است که ما می توانيم مبارزه خود را عليه نابرابری های موجود به پيش بريم . تنها زمانی که چپ بپذيرد که از درون خود بايستی به بحث حول مسائل زنان به طور جدی - و نه در حد يک نمايش و يا انجام وظيفه – دامن زند و در عمل اجتماعی خود نيز نشان دهد که درک نوينی از طرح مسائل و خواسته های زنان و شرکت در اين جنبش اجتماعي دارد و افق خود را به روشنی در اين رابطه ترسيم نمايد ، مي توان به فضای سالم تر ، زنده تر و بهتری بين جنبش چپ و جنبش زنان دست يافت . شايد اين مختصرامکاني را برای طرح سؤالات محتوايی حول اين مقولات فراهم کند. اميد که چنين باشد.
2- با همه محدوديت هايی که چپ داشته است ، گسست بخشهايی از زنان که سابقا" به جنبش چپ تعلق داشته اند به سمت نوعی از ليبراليزم سياسی بوده است ، جای پای اين چرخش را در دسيکورس ها و بديل هايی چون اصلاحات ، رفراندم ، " مدرنيزم " و جمهوری خواهی می شود ديد . علت اين چرخش به راست چيست؟ شادی امين: ببينيد چنين طرح سؤالی از يک پيش فرض غير اصولی حرکت کرده است ، جای پای زنانی را دنبال کرده تا نقطه ضعفی از آنها بيابد ، گويي ما زنان را از تمام انحرافات جهان مبرا و مصون ميدانيم! به هيچ وجه. اما مگر اتحاد جمهوريخواهان ملی که نشست شان در برلين برگزار شد بيش از 13در صد شرکت کننده زن داشتند ؟ اما بسياری از مردانی که من و شما هم می شناسيم و تا ديروز يا رفيقمان بودند يا متحدمان ، پس از استراحتي طولاني دوباره به صحنه آمده و در اين نشست حضور داشتند. مگر جمهوريخواهان لائيک در پاريس چيزی جز اين بودند ؟ و صد البته اکثر زنانی که با اين جريانات همراهند هيچگاه سابقه حضور در سازمانهای چپ را نداشته اند. و مگر مبارزه طبقاتی زن و مرد می شناسد؟ هر کس در اين مبارزه به دنبال منافع خود می رود . امری که در جنبش زنان نيز رخ می دهد ، گرايشات مختلف راه خود را می روند . بخشی به " رفراندوم " و " اصلاحات " نزديک می شود و بخش ديگر بر طرح راديکال خواسته های خود و ارائه آلترناتيو راديکال و تلاش برای تغييرات زيربنايي پای می فشارد. اينجا آن گره گاهی است که بايستی به آن توجه ويژه داشت . متاسفانه زنان در اين تشکل ها نيز جدی گرفته نمی شوند. اگر بحث های اين "آقايان" را دنبال کرده باشيد متوجه ميشويد که درک آنها از مسئله زنان هيچ ربطی به يک درک مترقی از مطالبات زنان ، خلقها و ... ندارد. متاسفانه اين امر را ميتوان از زندگي و عمل اجتماعي بسياری از آنان نيز استنتاج کرد. بعضي از اين آقايان پلاتفرم نويس و جمهوری خواه بيش از 30 سال سابقه فعاليت! دارند ، ولي هنوز کسي اينان را در کنار همسرانشان در يک برنامه سياسي نديده است . تثبيت تقسيم کار جنسيتي در خانه ، عقب ماندگي در تربيت و برخورد به دخترانشان ، تمسخر زنان و بينش به غايت ضد زن در برخي از آنها تکليف بسياری از زنان آگاه را با اين جريانات روشن کرده است. و متاسفانه سازمان های چپ نيز تا کنون نتوانسته اند ضمن برخورد با اين معضلات و نقد آن، الگوی بهتری ارائه دهند.
اجازه بدهيد در پاسخ به سؤالتان بگويم ، تجربه من چيز ديگری است. زنان بسياری که تا ديروز با سياست بيگانه بودند امروز از دريچه جنبش زنان با سياست آشنا شده اند و در آن فعالانه دخالت می کنند ، اين آن نقطه قوتی است که بايستی مد نظر ما باشد تا تقويت جنبش زنان و به کرسی نشاندن خواسته هايش را در دستور کار خود قرار دهيم .
3- طی سالهای اخير ما شاهد صف آرايی هايی در جنبش زنان بوده ايم که نمونه آن 8 مارس سال گذشته بود ، از نظر شما اين صف آرايی ها چگونه اند و بر اساس کدام مطالبات و خواسته هاست که جنبش زنان می تواند مطالبات پيشرو خود را به پيش برد؟
شادی امين: در 8 مارس سال گذشته حرکتی در پارک لاله صورت گرفت که زنان بسياری در مقابله با نيروهای سرکوبگر به صورت خود جوش به شعار دادن پرداختند. و اين در حالی بود که فراخوان دهندگان که عمدتاً از نيروهای رفرميست درون اين جنبش هستند ، در محل حضور نداشتند و به دليل لغو اجازه رسمی ، به محل تظاهرات رفتند که از مردم بخواهند آنجا را ترک کنند، که حاضرين به اين حرف وقعی نگذاشتند . من در همان موقع مطلبی در اين رابطه نوشتم که باعث طرح بحث های مفيدی شد (1). از جمله اينکه جنبش زنان در اين حرکت ريشه های اجتماعی خود را به نمايش گذارد. آنها " ماندند " و " گفتند " و جای خالي نيرويي که حرکت را جهت دهد خالي بود و اين يعني درد هميشگي سازمان نيافتگي . اين "گفتن" ها قطعاً هميشه يکسان و همگون نبوده و نمی تواند باشد.
گرايشات متفاوت اين جنبش از گرايشات چپ کارگری آن تا بورژا - ليبرال ها همه صف آرايی خود را آغاز کرده اند. بحث های درون اين جنبش نيز هر روز غنای بيشتری می يابد . انتشار نزديک به يک هزار مقاله و خبر مربوط به زنان ، آنهم درعرض يک سال و در يک سايت زنان(شبکه) بيش از 600 عنوان مقاله تحليلی که عمدتاً بيانگر نظر راديکال درون جنبش است خود نمايانگر بخش کوچکی از رشد اين جنبش عظيم اجتماعی است که از بی سازمانی و عدم انسجام نظری رنج می برد.
بديهی است گرايشات ديگر نيز بيکار ننشسته اند ، آنها با تشکيل کميسيون های زنان ، ديدار با " نمايندگان " زن و نمايندگان رژيم و ... با نامه به نهادهای دولتی ، چه در خارج و چه در داخل ايران تلاش دارند روش مبارزاتی زنان و خواسته های آنان را تقليل داده و به آزادی اين يا آن روزنامه و تغيير اين يا آن بند قانون محدود کنند. آنها در طرح خواسته های خود تلاش می کنند پا را از چهارچوب قانونی فراتر نگذارند . توضيحشان برای اين سياست نيز اين است که "ما قهـرمان پروری نمی کنيم" ، "ما نمی توانيم نيروهايمان را به خطر بيندازيم" و در چهارچوب " ممکنات " مبارزه می کنيم ، که "هر قطره ای در اين کوير غنيمت است" . با چنين استدلالی کوتاه تر شدن مانتوها ، آرايش دختران و تعداد دانشجويان دختر به رخ کشيده می شوند و به عنوان علائم بهبود وضعيت زنان به خورد زنان ايران و افکار عمومی جهان داده می شوند.
متاسفانه گرايش راديکال ومترقی درون اين جنبش در داخل ايران فاقد امکانات علنی مبارزه است و صدايش کمتر به گوش ما می رسد ، اما حضور توانمند آنها در دل بحث های جاری ملموس است ، از سوی ديگر زنان کوچه و خيابان مطالباتشان راه حل های قانونی را پشت سرگذاشته و کليت نظام را به زير سئوال کشيده است . وجود بيش از 130000 زن تن فروش تنها در تهران نشان از سلطه فقر و فرهنگ زن ستيز بر زندگی اين زنان دارد.(برخورد به فرهنگ مردان خريدار اين زنان فرصت ديگری را ميطلبد.) اينان رهايی خود را صرفا در گروتغيير اين بند قانون يا آن نماينده مجلس اسلامی نمی بينند ، اينان بهتر از همه ما می دانند که رهايی از اين منجلاب جز با " رفتن اين رژيم " ممکن نيست و با زبانی ساده فرياد سرنگونی اين رژيم با تمام دستگاههای بوروکراتيک و نظامی اش را سر می دهند .
البته تامين برابری حقوقي و وضع قوانيني که شرايط زندگي زنان را بهبود بخشد ازاهميت بسيار برخوردار است اما در نبود نهاد های مردمي که وظيفه کنترل برای حفظ و نظارت بر اجرای اين تغييرات را عهده دار باشند، اين رفرم های قانوني ناپايدار و قابل بازپس گرفتن در مرحله ديگر ميباشند. اين تجربه را ما در مورد قانون حمايت خانواده ، حجاب اجباری و ... ديده ايم. در چنين شرايطی بهبود واقعي در زندگي زنان با لغو کليه اشکال ستم بر زنان و تقابل با دولتي که درش بر پاشنه سرمايه ميگردد پيوند ميخورد. پيشبرد اين تقابل و سازماندهي آن وظيفه گرايش سوسياليستی درون اين جنبش است که وظيفه ای بس خطير و سنگين است . سازماندهی مستقل اين جنبش ضرورتی انکار ناپذير است و انجام اين امر به عهده فعالين درون خود جنبش زنان . لازم نيست که در اينجا بار ديگر درکم از مفهوم استقلال تشکل های زنان را بيان کنم. من در جاهای ديگر به کرات معنای استقلال تشکلهای زنان را توضيح داده ام و بر همبستگی و اشتراکات اين جنبش با جنبش های اجتماعی ديگر پای فشرده و بر ميزان نزديکي و دوری منافع گرايشات مختلف درون جنبش زنان با جنبش های ديگر از جمله طبقه کارگر تاکيد کرده ام .
گرايش راديکال جنبش زنان بايستی نه تنها مطالبات پايه ای خود را مطرح نمايد بلکه از اين حد فراتر رفته و مطالبات مضمونی در رابطه با رهايی زنان از قيد ستم جنسی را مطرح نمايد . به همين دليل طرح مطالبات عمومی پاسخگوی مبارزه ريشه ای با نظام سرمايه داری حاکم نبوده و می بايستی مطالبات مشخص زنان در عرصه های مختلف فرموله شوند. مسئله مقابله با خشونت ساختاری ، مسئله آزاديهای جنسی ، امر انتخاب همسرو انتخاب نوع زندگي ، به رسميت شناختن حق انتخاب گرايش جنسی ، مسئله سقط جنين و حق حاکميت زن بر جسم خويش ، مقابله با ايده آليزه کردن نهاد خانواده و امر ازدواج و ... مقابله با هر گونه تسلط مذهب در زندگی زنان ، خواست برابری دستمزد زنان با مردان ، به رسميت شناختن حق تشکل و ...
بايستي هر فرد فعال چپ بر اين مسئله واقف باشد که مبارزه عليه خشونت بر زنان ، مبارزه عليه آزار جنسي کودکان ، مبارزه برای حقوق همجنسگرايان ، مبارزه عليه مذهب و اخلاقيات مردسالار مثل "ناموس" "غيرت" و ... مبارزه ای عليه پايه های اين سيستم مذهبي و مرد سالار است که از ضروريات حفظ نظام سرمايه داری اند. وظيفه کمونيست ها نيزپيشبرد و تقويت واقعي اين مبارزه است. متاسفانه بسياری سرمايه داری را تنها در رابطه کارگر و سرمايه دار توضيح ميدهند و چشم خود را بر ملزومات ديگری که اين نظام برای حفظ خود به آن نيازمند است مي بندند. از آن جمله است مناسبات و فرهنگ مرد سالاربه عنوان يکي از ارکان اين نظام.
تنها در طرح مشخص خواسته هايمان است که اين صف هر چه شفاف تر خود را نشان می دهد و چپ ميتواند مرز خود را با گرايشات ضد فمينيستي ، اصلاح طلب و مدافع نظم موجود در اين زمينه ترسيم کند. در غير اينصورت هر چه اين جنبش بيشتر به پيش برود، عده بيشتری شعارهای عمومی ما را به دست خواهند گرفت وتلاش خواهند کرد اين جنبش را به انحراف ببرند . در مسئله تصويب تعيين سن قانوني ازدواج دختران ما با چنين نمونه ای روبرو بوديم . به همين دليل سقف خواسته های جنبش زنان بايد دائم بالاتر برده شود ، ما ميتوانيم و بايد از تمام فضاهای موجود برای به کرسی نشاندن اين خواسته ها و بهبود وضع زنان بکوشيم .
اين کوشش بايستی ازطرف سازمان های چپ همين امروز به جديت دنبال شود. فــردا ديــر خـواهـد بــود.
4- مسئله بعدی موضوع تشکل يابی و مسئله جنبش مستقل زنان است ، در اين باره نظر شما چيست ؟
شادی امين: در مورد سازمان دهي و سازمان يابي جنبش زنان من بحث نسبتا مفصلی تنظيم کرده ام که در سمينار و کنفرانس های زنان ارائه داده و در آينده نزديک آن را منتشر خواهم کرد . اجازه بدهيد در فرصت ديگری به اين مقوله بپردازم . با تشکراز شما.
زير نويس:
(1) اشاره به مقاله " ميزبانان رفتند و ميهمانان ماندند " ( مارس 2004 ) منتشر شده در سايت شبکه سراسری همکاری زنان ايراني www.shabakeh.org
(2)اين مصاحبه از سوی هيئت تحريريه نشريه "اتحاد" (اتحاد انقلابي نيروهای کمونيست و چپ) صورت گرفته و در شماره 8 اين نشريه (مارس 2005) انتشار يافته است.
|