با سلام به دانشجويان و دوستان عزيز حاضر در اين نشست ،
يكشنبه اول آذر 83
چون بين مفهوم حجاب كه موضوع ميزگرد امروز است با مفاهيم لباس و هويت ارتباط نزديكي ميبينم بحث خودم را ازپديده ي "هويت" شروع مي كنم. نخست هويت انسان را ازسه منظر سيستم هاي فكري و عملي ليبرال ، ماركسيسم و اسلام :
الف) ليبراليسم :
از اين ديدگاه انسان ماهيتاً موجودي خرد و زر است. وجه تمايز انسان و بقيه ي موجودات در طبيعت عقل و منطق او است . اين تعريف كلي ليبراليسم از انسان است كه قاعدتاً بايد زن و مرد را يكسان در برگيرد. اما وقتي طي تاريخ انديشه ي ليبرال در قرون 18 و 19 زنان عملاً از عرضه هاي اجتماعي قانون و حقوق شهروندي حذف شدند با اين استدلال كه آنان چون به طبيعت نزديك ترند و كار اصلي شان توليدمثل طبيعي است لزومي ندارد شهروند محسوب شوند و وارد قلمرو اجتماعي كه خاص مردان است و مقوله ي منطق و عقل . به اين ترتيب كليشه ي آپارتايد جنسي و تقسيم نقش ها و عرصه هاي زندگي به قلمروهاي زنانه و مردانه كه از ويژگي هاي تفكر سنتي و ديني گذشته بود در سنت تفكر ليبرال هم چنان ادامه مي يابد .
ب) ماركسيسم :
ماركس در كتاب "ايدئولوژي آلماني" جوامع اوليه ي انساني و بقاي آن ها را در بر دو محور مبتني مي داند: توليد ابزار و توليد انسان و بين اين دو محور برتري ارزشي قائل نيست. اما ايده هاي بعدي ماركس و ماركسيسم بعدي به تدريج براي عرصه ي توليد ابزار(عرصه ي اجتماعي و عمومي)نسبت به عرصه ي توليدمثل (عرصه ي شخصي و خصوصي) اهميت اصلي قائل مي شود و اولي را عمدتاً "مردانه" و دومي را "زنانه" تلقي مي كند . به اين ترتيب در اين ساختار فكري و عملي هم "اجتماع" و "طبيعت"،"عمومي"و "خصوصي" نمادهاي "مردانه" و "زنانه" مي شوند؛درصورتي كه هم عرصه ي توليد ابزار و هم توليدمثل طي تاريخ پيدايش انسان عرصه هاي مشاركت زنان و مردان بوده اند و اين گونه تلقي ها در واقع تحميل نوعي متافيزيك انتزاعي مردانه بر زندگي است .
ج) اسلام :
مطهري هويت زن و مرد را از دو جنس عاطفي و منطقي و مكمل هم مي داند . دو سرشت كاملاً متفاوت كه درزندگي همديگررا كامل مي كنند. مثلاً درخانواده مرد سرپرست و نان آور است و متعلق به حوزه ي اجتماعي و زن تيماردار همسر و فرزندان است و متعلق به حوزه ي خانوادگي! به اين ترتيب ، كليشه ي نقش هاي جنسي و هويت هاي ذاتاً متفاوت "زنانه" و "مردانه" هم چنان باز توليد مي شود .
بنابراين مي بينيم هر سه نظريه پيش از پيدايش اصلاحات درون آن ها به دليل نقدهاي زنان وجه اشتراكي دارند :
1- ماهيت ، سرشت و هويت متفاوت براي زنان و مردان و براساس آن نقش هاي جنسي متفاوت قائل شدن
2- عرصه هاي زندگي را به دو بخش خصوصي و عمومي تقسيم كردن و هر يك را ويژه ي يك جنس پنداشتن !
و در برابر :
فمينيست ها از انواع شان با هر نوع تحليلي كه از ماهيت و هويت زن داشته باشند عموماً با تعابير ذات گرايانه مخالف اند و عرصه هاي گوناگون زندگي را جايگاه هم زنان و هم مردان ميدانند و كارها ، وظايف و نقشهاي مختلف را حوزه هاي مشاركت برابر، اختياري و دل به خواهي انسانها مي پندارند و تمام تعابير محدودكننده و قلمرو ساز را منشاء نابرابري و تبعيض و سركوب يك جنس عليه جنس ديگر ارزيابي مي كنند .
آنان تفسيرهاي سه ساختار ايدئولوژيك ياد شده را مبتني برساختار اجتماعي و فرهنگي "جنسيت" (gender) مي دانند كه ارتباطي به تفاوت هاي فيزيكي و بيولوژيك بدن زن و مرد ندارد و در واقع به آن تحميل مي شود و مانع آزادي بدن و روان انسان مي شود .
ژاك لكان روان كاو معروف فرانسوي كه درادامه ي كار فرويد به چشم اندازهاي بديعي ميرسد متعقد است كل فرهنگ پيچيده شده به دور بشر متعلق به نظم نمادين است، كل چيزهايي كه روابط بشر را قانون مند و تنظيم كرده نظمي نمادين است و آزادي انسان را در گرو آزادي از بعد سمبليك و نظم نمادين مي داند. فمينيست ها معتقدند زبان و بسياري از نمادهاي متعلق به اين نظم مرد محورند و آزادي زنان روند آزادسازي ازتمام قراردادها، باورها و كليشه هاي مردانه است.هويت هاي رمزگذاري شده از انسان مستلزم حضور دربعد نمادهاي قراردادي است و لباس يكي ازنمادهايي است كه اين حضور را معناي بيشتري مي بخشد و آن را تثبيت مي كند و رمززدايي از هويت كليشه اي مستلزم در هم شكستن بسياري قواعد از جمله الگوي قراردادي لباس است .
تاريخ چه ي لباس متفاوت زنان و مردان به قدمت پيدايش مردسالاري تاريخي است. از زمان پيدايش نهادهاي مالكيت خصوصي و خانواده و پيدايش تفكر مالكيت و انحصار بر بدن زن ، پوشيدگي بيشتر زنان مطرح مي شود. (خود تاريخ لباس و پوشش براي انسان به طوركلي از عصر اسطوره اي زميني شدن انسان آغاز مي شود كه در جاي ديگري از اين سخن به آن خواهم پرداخت.) همان طور كه قابليت زايش زنان بايد دراختيار و تملك و كنترل مردان قرارمي گرفت بدن او نيز و بنابراين بدن زن بايد پوشيده نگاه داشته مي شد از نگاه مردان ديگر تا در انحصار باقي بماند .
و به اين ترتيب، لباس متفاوت و پوشيده تر براي زنان طي زمان معناهاي گسترده تري مي يابد. خود زنان حافظ بقاي نسل و از اين رو تداوم دهنده ي ارزش هاي قومي، نژادي ، ملي ، سنتي ، اخلاقي ايدئولوژيكي و بسياري وجوه ديگر نظم نمادين فرهنگي مي شوند! پس مسئله ي بقاي همه ي اين
عناصر به زن ، هويت او و نمادهاي اين هويت از جمله لباس منوط مي شود! لباس زن كرد و تركمن ، لباس زن اسپانيا و ايرلندي ، لباس زن سرخ پوست و اسكيمو ، لباس زن يهود و مسلمان، از اين رو، اهميتي نمادين مي يابند .
به اين ترتيب ، مفهوم "زن" به خانواده، شرافت، ناموس و اخلاقيت گره مي خورد و معيارهاي دوگانه ارزشي – اخلاقي براي زنان ساخته مي شود. زن لكاته و فاحشه براي لذت جنسي مردان و زن اثيه و باكره براي ايفاي نقش همسري و مادري و پوشش زياد و حجاب متعلق ميشود به اين گروه از زنان "تخطي" هاي گروه اول از معيارهاي پوششي به سادگي قابل چشم پوشي است .
و از سوي ديگر ، مفهوم حجاب و اندروني به هم گره مي خورند . جايگاه زن در عرصه ي خصوصي ، خانواده و اندروني است پس هرگاه لازم شود يا اجباري به ميان آيد كه زن از خصوصي (اندروني) به عمومي (اجتماعي) گام نهد پوشانيدن او در درون حجاب حضور او را در اندروني حتي به وقت بودن در خيابان و اداره و مدرسه و دانشگاه محل كار تامين مي كند!
برهنگي آغازين (آدم و حوا) ، برهنگي همه ي موجودات در طبيعت ، رانده شدن انسان از بهشت طبيعي اوليه پوشش اوليه، ايجاد لباس به مثانه حجاب بين آدم ها و حاجب بين انسان و طبيعت ، از خود بيگانه انسان ازخود و ازديگري و ازطبيعت، فرهنگ، تمدن و پوشيدگي، لزوم رهايي ازبعد نمادين فرهنگ و بازگشت نمادين يا واقعي به برهنگي آغازين ، نفي انواع حاجب ها و بازگشت به خويشتن خويش و به طبيعت واقعي و نمادين در كنار هم ، آفرينش نمادهاي نوين بر عليه نمادهاي گذشته ، پيدايش نمادهاي فراجنسيتي و فراكليشه اي ... .
شروع سرمايه داري و كالايي شدن همه چيز، كالا شدن انسان و نيروهاي او ، كالا شدن بدن و بدن زن، اسارت زن درقيد آرايش و مد، پيدايش نگاه gaze مردانه درفرهنگ و هنر، بدن زن به مثابه ابژه ي جنسي (زني كه پيش از اين در خانه ابژه ي جنسي بود و براي مصرف شخصي ، حال در عرصه ي عمومي ابژه مي شود و براي مصرف اجتماعي) و كالا شدن آن ، پيدايش پديده ي كارگر جنسي (كه باز هم پيش از اين در اشكال ابتدايي و سنتي آن وجود داشت) و جهاني شدن تجارت زنان (كه البته در ابعاد وسيع تر به كالايي شدن بدن انسان مي انجامد چه زن و چه مرد ، چه كودك و نوجوان و چه بزرگ سال!) و ايجاد پورنوگرا .
مبارزه زنان براي آزادي لباس و حجاب در غرب و شرق :
زنان در غرب طي دو قرن اخير ابتدا عليه دست و پاگير بودن لباس و براي لباس كم تر و سبك تر (وزن لباس زنان در آن ايام گاه به چند كيلو مي رسيده است!) مبارزه كرده اند و سپس عليه كليشه هاي اجباري از لباس "زنانه" . مثلاً در دهه ي 70 ميلادي برخي فمينيست ها براي شكستن قرارداد اجباري لباس فقط كت و شلوار يا لباس هاي مردانه ي ديگر مي پوشيده اند و برخي مردان طرفدار اين نهضت دامن . اين تظاهر ، واكنشي بود عليه استبداد و اجبار كه مدت زماني بعد به كنش هاي آزادانه و اختياري اي تبديل شد كه متناسب با هويت هاي پيوندي و دل خواهي و انتخابي هر كس هر چه مي خواست برحسب ميل خود مي پوشيد .
و در ايران ، در راستاي آفرينش معيارهاي اخلاقي – انساني فراتر از تقسيم بندي هاي جنسي ، در گذشته هاي دور زنان عارف كه حجاب را حاجبي مي دانسته اند بين زنان و مردان جوياي حقيقت و "سالك" همواره ، حداقل در محيط هاي خاص خود ، از روش حجاب كم تر – نمونه ي زنان عارفي در زمان ابن عربي و بايزيد بسطامي و برداشتن حجاب – زمان قره العين – بهره برده اند تا زنان عصر مشروطه و پس از آن كه درخواست لغو حجاب اجباري داشته اند تا سال هاي 57 و 58 و 59 كه تظاهرات چند ده هزار نفري كرده اند و عليه داشتن حجاب به اجبار در محل كار و مدرسه و دانشگاه و خيابان معترض بوده اند تا شروع جنگ و كشتارهاي مختلف كه مجبور به سكوت شده اند و باز حركت ها و اعتراضاتي جديدتر و جديدتر … .
چند ماه پيش Forum اجتماعي اروپا و طرح نقد بي حجابي اجباري در مدارس دولتي فرانسه توسط گره هايي از فمينيست ها و ديگر مردمان و طنز تاريخي موقعيت زنان درنظام هاي اجباري مردانه: در اين سوي جهان مبارزه ي زنان عليه اجبار حجاب و در آن سو عليه اجبار بي حجابي!؟ درست مثل قضيه ي فرزند آوري اجباري زنان: اجبار به داشتن فقط يك فرزند درچين و تعدد فرزندان در كشورهاي سنتي! و نفي و رد تعيين تكليف براي زندگي شخصي زنان، ازدواج اجباري، فرزند داشتن يا نداشتن اجباري ، داشتن يا نداشتن اجباري حجاب و يا پوشش تعيين شده از سوي جامعه ي مرد محور و در يك كلام : اعمال سلطه و كنترل بر ذهن و بدن زنان و تمايلات عاطفي و جنسي شان!
و به عنوان پايان اين سخن :
قلمرو سازي و تمايز گذاري بين فعاليت هاي مختلف انسان ها و عرصه هاي گوناگون زيست آن ها و ايجاد آپارتايدهاي مختلف ساخته ي ذهني مردانه و متافيزيكي سلسله مراتبي، بيگانه كننده از خود و ديگري و طبيعت و حاصل فرهنگي سلطه گر و اقتدارگرا است كه با ارزش بيشتر بخشيدن به عرصه اي به قيمت فروتر كردن عرصه اي ديگر ، استثمار انسان از انسان و انسان از طبيعت را پايه گذاري ميكند و استعمار شده ها وسركوب شده ها آزادي و رهايي خود را باشكستن تمام قراردادها و ساختارهاي تعيين شده و آفرينش هويت ها و اختيارهاي نوين به ارمغان خواهند آورد .
براي ميزگرد "حجاب" دانشكده علوم ، دانشگاه تهران
مریم خراسانی
سايت “زنان ايران جهان ”