غالبا ما وقتي صحبت از حقوق زنان ميكنيم، تساوي حقوقي زنان را از زاويه حقوق بشر توجيه ميكنيم، واژه ها و مفاهيمی نظير ستم ديدگي زنان و زنان به مثابه اقشار مظلوم و ضعيف جامعه براي همگان آشناست. اگرچه، صحبت از نابرابري و ستم بر زنان براي پايان بخشيدن به ستم جنسي لازم است، اما كافي نيست. چرا كه محدود ماندن در اين زاويه ديد، مسئله زنان را به امري تبعي تبديل ميكند. امروز دوران مبارزات زنان از دوران تظلم خواهي عبور كرده است و حل مسئله زنان ديگر محدود به زنان نميشود. امروز مسئله زنان مسئله جامعه ي بشري و بخصوص جوامع در حال توسعه است. هم اكنون، ما در جهاني زندگي ميكنيم كه دره ي هولناك بين كشورهاي توسعه يافته (شمال) و در حال رشد (جنوب) روز به روز عميق تر ميشود. بنابر اين كشورهاي جنوبي قادر به رسيدن به توسعه نيستند مگر آنكه مسئله زنان را يك بار و براي هميشه حل كنند.
نگاهي كوتاه به چند آمار درباره شرايط جهاني زنان گواهي است بر وضعيت اسف بار زنان در سطح جهان.
از 900 ميليون بيسواد جهان نسبت زنان به مردان دو به يك است. هفتاد درصد از يک و سه دهم بيليون فقير جهان زن هستند.
ساليانه، نيم ميليون زن از عوارض حاملگي ميميرند. عليرغم اينكه زنان 41 درصد جمعيت كارگران كشورهاي در حال رشد را تشكيل ميدهند، ولي دستمزدشان 40ــ30 درصد از مردان با كار مشابه كمتر است.
هدف از اين نوشتار، بررسی تاثيرات جهاني شدن اقتصاد بر نمودارهاي توسعه (Human Development Index) و بخصوص در اينجا نمودارهاي توسعه جنسي ميباشد. (Gender Development Index) و اصولا پاسخگويي به اينكه آيا جهاني شدن سرمايه باعث رشد قابليت ها، و عملكردهاي زنان در زمينه ي وسعت بخشيدن به كيفيت زندگي شان ميشود يا نه؟ براي پاسخگويي به اين سئوال ابتدا نياز بر آن است كه نمودارهاي توسعه تعريف شوند.
به طور كلي، هدف از توسعه، بهبود شرايط زندگي انسانها از طريق گسترش دامنه چيزهايي است كه يك شخص ميتواند باشد يا انجام دهد. چيزهايي از قبيل سالم و تندرست بودن، خوب تغذيه شدن، داشتن دانش زندگي، و شركت در تصميم گيريهاي اجتماعي. نتيجتا، توسعه يعني از بين بردن موانعي كه باعث بيسوادي، بيماري، فقر، فقدان دستيابي به منابع اجتماعي و اقتصادي، عدم دسترسي به آزاديهاي مدني و اجتماعي است.
رشد اقتصادي به تنهايی برابر با توسعه انساني نيست و فقط وسيله اي است كه ميتواند در جهت گسترده كردن هر چه بيشتر قابليتهاي انساني باشد، نمودارهاي توسعه انساني را ميتوان به صورت زير فرموله كرد:
1ــ بهداشت و تندرستي
2ــ آموزش و پرورش
3ــ حقوق بشر و آزاديهاي دموكراتيك
4ــ عدالت اجتماعي و برابري
كه منظور از برابري (برابري جنسي، قومي، ملي، طبقاتي، و از بين بردن تفاوت بين شهر و روستاست)
از اين نمودارهاي توسعه انساني كه قبلا اشاره شد نمودار عدالت اجتماعي (Social Justice) و برابري (Equity) در قالب مشي توسعه سياسي انسانها، از عواملي هستند كه از اهميت ويژه اي در گسترده تر كردن قابليتهاي اقليت هاي قومي و جنسي كه عموما در موقعيت نامساعد و نابرابري نسبت به ديگر اقشار اجتماعي هستند برخوردارند.
مشي توسعه نيروي انساني معتقد است كه سرمايه يك ملت، شهروندان آن ملت است. (UN Development Program 1990)
بنابر اين، سرمايه گذاري در زمينه هاي آموزش و پرورش، بهداشت، عدالت اجتماعي و بخصوص از بين بردن تفاوت فقر و ثروت و تامين آزاديهاي دمكراتيك وسيله هاي پرقدرتي هستند براي رسيدن به توسعه اجتماعي و اقتصادي و به طور كلي رشد سرمايه هاي انساني جوامع (Human Capital) . چون نظريه توسعه انساني به به وجود آوردن سرمايه انساني (Human Capital) اعتقاد دارد، بر اين اعتقاد است كه براي مثال مادري كه تحصيل كرده است بچه هاي بهتري را ميپرورد و كارگري كه از نظر رواني و جسمي سالم است كارآوري بيشتري دارد، و زناني كه قدرت مالي دارند، قدرت بيشتري در زمينه ي احقاق حقوق خود در خانواده و اجتماع دارند. در ضمن چون نظريه توسعه انساني، حقوق بشر و آزاديهاي دمكراتيك را يكي از واجبات و پيش شرط هاي توسعه ميداند، لذا معتقد است كه مردم تنها با وجود آزاديهاي دمكراتيك است كه ميتوانند در تصميم گيريهاي اجتماعي شركت كنند و به نيروي تغيير بدل شوند و در جامعه تاثيرگذار باشند.
بر اين اساس، جنبشهاي اجتماعي نظير جنبش هاي زنان، كارگران و حقوق بشر از اهميت ويژه اي برخوردارند، چرا كه اين جنبش ها ميتوانند به عنوان موتور محركهاي حامی تغييرات سياسي در جهت توسعه انساني باشند.
بنابر اين ارزيابي توسعه ي انساني از ديد زنان و يا جنسيت از اهميت خاصي برخوردار است و به همين دليل نيز ما شاهد آنيم كه در چند دهه ي گذشته، جنبش هاي زنان به طور خستگي ناپذيري به رهبري زنان آزاده و با حمايت بسياري از مردان آزاده، برابري جنسي را هدف خود قرار داده است. به همين دليل بنا به پيشنهاد محققان امور توسعه، نمودارهاي به قدرت رسيدن جنسي (Gender Empowerment Index) و نمودارهاي توسعه جنسي (Gender Development Index) به عنوان يكي از مهمترين نمودارهاي سنجش توسعه در جوامع توسط سازمان ملل شناخته شده است. (UN Human Development Index, 1995)
اين نمودارهاي توسعه جنسي به شرح زير آمده اند:
1ــ از بين بردن تفاوت بين زن و مرد در زمينه هاي حقوقي اجتماعي ــ سياسي و اقتصادي
2ــ بهداشت
3ــ آموزش و پرورش بخصوص در رابطه با آمادگی برای جذب بازار کار شدند
4ــ حقوق بشر و آزاديهاي دمكراتيك و شركت دادن زنان در تصميم گيري هاي اجتماعي
5ــ عدالت اجتماعي (از بين بردن فقر و نابرابري اقتصادي)
در اين راستا، اگر قبول كنيم كه مردم هر كشوري از جمله زنان سرمايه آن كشور هستند، بنابر اين دولتهاي ملي و مستقل وظيفه دارند كه در جهت رشد توسعه سرمايه انساني حركت كنند، و چون عمدتا زنان به عنوان اقليت جنسي، و به خاطر موقعيت ويژه و نابرابري كه در جوامع خود دارند اصولا آسيب پذيرتر نيز هستند، در نتيجه، اين مسئله، وظيفه دولتها را در بهبود وضع اقليتهاي ملي و جنسی کشور خود دوچندان مي کند ( وهر جا در اين مقاله صحبت از اقليت ميشود، منظور گروه های اجتماعی ست که در زمينه سياسی، اقتصادی، اجتماعی از مزايای کمتری در جوامع خود برخوردار هستند).
حال، چگونه جهاني شدن سرمايه تاثيرات خود را بر نمودارهاي توسعه جنسي اعمال ميكند؟ همانطور كه قبلا ذكر شد اين نمودارها شامل: بهداشت و تندرستي (اعتياد، از هم گسيختگي خانواده، فحشا)، آموزش و پرورش، حقوق بشر و آزاديهاي دمكراتيك زنان و عدالت اجتماعي (از بين بردن تفاوت فقر و ثروت) هستند.
جهاني شدن
جهاني شدن به مثابه تسلط سرمايه مالي بر سراسر جهان است كه اين به مفهوم پروسه ي گردش آزاد كالا ــ سرمايه و تا حدي اطلاعات است، بدون اينكه مرزهاي ملي، فرهنگ، يا سياست مانع اين گردش آزاد شوند.
جهاني شدن اقتصاد داراي ويژگي هاي خاص خود است كه از آن جمله بالا رفتن تجارت، سرمايه فيزيكي (Physical Capital) و سرمايه گذاريهاي مستقيم خارجي، جريان آزاد سرمايه مالي و (Financial Flow) سرمايه گذاريهاي مالي است (Loan, Bonds, Stock) . بيش از سه دهه است كه پروژه جهاني كردن اقتصاد به مفهوم مدرن آن توسط كشورهاي بزرگ سرمايه داري و در راس آن آمريكا آغاز شده است. اين پروژه توسط ارگانهاي خاصي كارسازي ميشود كه از آن جمله تجمع سالانه سران هشت كشور بزرگ (G8)، سازمان جهاني تجارت (WTO) ، صندوق بين المللي پول و بانك جهاني هستند.
در عين حال پروژه ي جهاني شدن ايدئولوژي و برنامه خود را نيز دارا ميباشد. در اين پروژه رشد اقتصادي هم معني با توسعه شمرده ميشود و بازار آزاد هم معني با دمكراسي است. برنامه ي اقتصادي كشورها توسط بانك جهاني و صندوق بين المللي پول به دولتها به عنوان سياست هاي تعديل اقتصادي (Structural Adjustment) ديكته ميشود و به طور كلي ديكتاتوري بازار سلطه خود را بر برنامه هاي ملي كشورها اعمال ميكند. از اين رو ديكتاتوري بازار و سرمايه هاي فراملي به كشورهاي جنوبي ديكته ميكنند كه چه برنامه هاي رفاهي بايد قطع شود و چه برنامه هايي بايد تقويت شود. اگر در دوران كلونياليزم يا استعمار كشورهاي سرمايه داري عمدتا به دنبال مواد خام به كشورهاي در حال رشد ميرفتند، امروز، عمدتا به دنبال كارگر ارزان هستند.
در نتيجه، زنان را به عنوان اقليت جنسي كه عمدتا در شرايط نابرابري نسبت به مردان جوامعشان زندگي ميكنند، در شرايط آسيب پذيرتري قرار ميدهند.
براي مثال يكي از پديده هاي عصر حاضر ما كه با دوران برده داري مقايسه شده است، شرايط كار در به اصطلاح "Sweat Shop" است. در اين كارگاهها كه عمدتا صنايع نساجي، كفاشي و لباس دوزي را دربر ميگيرد، زنان در غير انساني ترين شرايط كاري مشغول به كار هستند. در اين كارگاهها زنان، به طور نيمه وقت، فصلي، و بدون هيچ نوع مزاياي بيمه بيكاري، درماني و يا داشتن مرخصي سالانه براي ساعات طولاني 16ــ12 ساعت در روز مشغول به كار هستند. گاهي حق ملاقات با افراد فاميل و يا اينكه آزادانه عبور و مرور كنند را ندارند. در اين كارگاهها زنان مورد ضرب و شتم و توهين و حتي تجاوزات جنسي قرار ميگيرند. حقوق اين زنان اغلب بين 20ــ10 سنت در ساعت است. (Special investigation 2000, 20-20 program)
امروزه در بسياري از كشورهاي در حال توسعه و يا جنوبي زنان بخش عمده اي از نيروي كار ارزان در صنايع كشاورزي را تامين ميكنند. در بخش كشاورزي نيز همچون ساير بخشها زنان در شرايط بسيار غيربهداشتي مشغول به كارند و هر روزه مواجه با انواع و اقسام سموم دفع آفات كشاورزي هستند كه آنها را در معرض انواع و اقسام بيماريهاي ريوي و ساير بيماريها قرار ميدهد.
همچنين اين زنان كارگر در شرايط بسيار طاقت فرسايي زندگي ميكنند و حق داشتن هيچگونه حقوقي از جمله بيمه ي بهداشتي و درماني، تامين حداقل حقوق، و حقوق اضافه كاري ندارند. اين زنان حتي حق تشكيل اتحاديه ي كارگري را هم ندارند (Coop-America 2001) يكي از ديگر اثرات مخرب جهاني شدن بر روي زنان را ميتوان از هم پاشيده شدن خانواده هاي زناني كه مجبور به مهاجرت به كشورهاي ديگر شده اند تا بلكه با فروش كار ارزان خود خانواده هاي خود را تامين كنند، ديد.
براي مثال، ميِتوان از مهاجرت بسياری از کارگران زن از کشورهای آسيايی نظير فيليپين به كشورهاي پيشرفته و يا ثروتمند براي كار خانگي و صنايع خدمات (Service industry) نام برد، که زنان ناچار به ترک خانه و کاشانه خود ميشوند و چون غالبا كودكان اجازه ندارند که با مادر خود مسافرت كنند، در نتيجه كودكان و مادران ناچار به جدايي هستند كه اين مسئله خود منتج به صدمات رواني و روحي بسياري براي اين كارگران و كودكانشان است.
در عين حال بسياري از كمپاني هاي چندمليتي هيچ نوع بيمه درماني و بهداشتي براي كارگران خود تامين نميكنند. و اگرچه كارگران كار ميكنند ولي به خاطر كمي دستمزد قادر به تامين هزينه درماني خود نيستند. در بسياري از اين كمپانيها، زنان تقريبا هميَشه مرخصي حاملگي و يا مرخصي كوتاه مدت براي مادر شدن را ندارند و همواره در معرض مواد شيميايي مسموم در كارخانه ها هستند كه داراي پتانسيل به وجود آوردن كودكان ناقص الخلقه است (Safa 2002).
تجارت زنان به صورت كارگران كارهاي خانگي و برده جنسي، آنها را به صورت كالاي صادراتي درآورده است كه باعث ميشود دولت ها زنان را به عنوان يك منبع تهيه ارز خارجي ببينند كه آنها را قادر ميسازد وامهاي خارجي را بپردازند. تخمين زده ميشود كه تجارت غيرقانوني بدن زنان سومين تجارت غيرقانوني در جهان بعد از اسلحه و مواد مخدر است. تجارت زنان نتيجه جنبي جهاني شدن سرمايه است.
به علت كاهش بودجه در زمينه هاي رفاهي و اجتماعي توسط دولتهاي كشورهاي جنوبي، به دليل پياده شدن سياستهاي تعديل اقتصادي كه نتيجه اش كاهش بودجه هاي رفاهي و اجتماعي ست، زنان هيچگونه محافظتي در زمينه ي بهداشت و بيمه هاي تامين اجتماعي از طرف دولتهايشان ندارند و در بسياري مواقع نيز به دليل مهاجرتهاي همسرانشان تنها سرپرست خانواده محسوب ميشوند. همچنين، به خاطر خصوصي سازي خدمات پزشكي و بهداشتي و درماني در بسياري از كشورها مانند شيلی و برزيل و ديگر كشورهاي آمريكاي لاتين، زنان از بسياري از اين خدمات، به خاطر فقر مالي محرومند. براي مثال و بنابه تحقيقي كه در هشت كشور آمريكاي لاتين با درآمدهاي متوسط انجام گرفته است، زنان، به خاطر مشکلات مالي مثل پول نسخه و رفت و آمد قادر به استفاده از اين امكانات نيستند. (House Briefing 2001)
با وجودي كه زنان از اولين قربانيان قطع خدمات رفاهي و بهداشتي هستند، در عين حال، همين زنان هستند كه بايد خسارت فقدان بودجه هاي رفاهي و بهداشتي را بپردازند و از اعضا بيمار و پير خانواده ي خود مراقبت كنند. (Women’s Labor: A key factor in Global 2002)
نه تنها زنان بهداشت جسمشان در اثر جهاني شدن در معرص مخاطره است، بلكه بهداشت روانشان نيز آسيب پذيرتر شده است. به دليل اين كه، بسياري از زنان جوان مجبور به ترك خانه و كاشانه ميشوند و به شهرهاي بزرگ كوچ ميكنند، با انواع و اقسام نابساماني هاي رواني در تنهايي و غربت مواجه ميشوند كه باعث مشكلات بعدي از قبيل الكلي شدن و اعتياد ميگردد. (Women’s Labor in Global 2002)
جهاني شدن اقتصاد باعث زنانه شدن نيروي كار شده است. و چون زنان از سطح دستمزد پايين تري نسبت به مردان برخوردارند، در نتيجه اين مسئله باعث پايين آمدن ميزان مزد خالص (Real Wage) براي كارگران كشورهاي در حال رشد شده است. در عين حال پايين بودن سطح دستمزد باعث فقر زنان و زنانه شدن فقر نيز شده است (Women’s Labor 2002)
اشاره كنم كه جهاني شدن، باعث و باني زنانه شدن فقر نيست، بلكه به خاطر وجود شرايط نابرابر زنان و تبعيضات جنسي كه عليه زنان در كشورهايشان وجود دارد، فقر زنان تشديد يافته است.
در اين قسمت از مقاله اشاره كوتاهي خواهد شد به وضعيت زنان ايران. در ايران نيز زنان همچون ساير کشورهای جنوب دورنماي بهتري ندارند.
تصويري آماري از روزنامه هاي جمهوري اسلامي نمايانگر وضعت نابسامان زنان ايران است.
آمار خودكشي و خودسوزي زنان در استانهاي مختلف كشور رو به افزايش است. گويي مناطق مختلف در اين زمينه با هم مسابقه گذاشته اند. استان ايلام بالاترين درصد خودكشي زنان را داراست. طي سال گذشته، از استان مازندران 246 زن اقدام به خودكشي كرده اند (83 درصد از كل خودكشي ها در اين استان). در شيراز در يك روز 5 زن دست به خودسوزي زدند. گزارشات مبني بر اين بوده كه زنان خودسوزي را به عنوان شکل مناسب خودكشي ترجيح ميدهند. به گفته ي متخصصان امر، عامل خودكشي زنان و دختران جوان فشارهاي ناشي از فقر، افكار سنتي، و ازدواج هاي اجباري است كه عمدتا به دليل فقر خانواده ها صورت ميگيرد.
افزايش دختران فراري و گسيختگي خانواده ها روندي چشمگير يافته است. به گفته ي روزنامه خراسان 15 ــ آذر 81، تنها در چهارماه آخر سال 80 بيش از 60 هزار دختر جوان فراري توسط نيروي انتظامي دستگير شده اند. در حالي كه 60 درصد دانشجويان دانشگاهها را دختران تشكيل ميدهند فقط 15ــ13 درصد آنها پس از فارغ التحصيلي جذب بازار كار ميشوند. رشد فزاينده تن فروشي در ايران حكايت از آن دارد كه ايران پا به پاي جهان در اين زمينه به جلو ميرود.
هم اكنون در تهران غريب به 300000 تن فروش وجود دارد و در حال حاضر سن تن فروشي در ايران تا 13 سال پايين آمده است.
زير خط فقر رفتن ميليونها ايراني، مهاجرتهاي عظيم روستايياني كه زن روستايي را به عنوان سرپرست خانواده باقي گذاشت، فقر روزافزون خانواده ها به علت بيكاري فزاينده، افزايش هزينه زندگي، كمبود بودجه هاي تامين اجتماعي (4 دلار در سال براي هر نفر) (روزنامه اعتماد 82) فشار عظيمي بر دوش زنان به عنوان نيروي فرودست در جامعه گذاشته است.
جهاني شدن و بنيادگرايي
در دهه هاي آخر قرن بيستم، جهان شاهد رشد بنيادگرايي بود. بنيادگرايي به عنوان عارضه جانبي جهاني شدن در سراسر دنيا افزايش يافت.
بنيادگرايان از كيش هاي مختلفي پيروي ميكنند. براي مثال آمريكا هم بنيادگرايان مسيحي خودش را دارد كه مشخصا سه رئيس جمهور آخر (يعني ريگان، بوش پدر، بوش پسر) را حمايت ميكنند و ما شاهد آن بوديم كه چگونه سعي بر آن دارند كه حقوقي از قبيل آزادي سقط جنين و آزاديهاي ديگر را از زنان يك به يك پس بگيرند.
طالبان در افغانستان و پاكستان رشد كرد. هندوهاي بنيادگرا در هند به قدرت رسيدند. اسلام وهابي توسط عربستان سعودي صادر شد و بنيادگرايان بودايي سالهاست كه در برمه حكومت ميكنند و بالاخره بنيادگرايان اسلامي در ايران. و در ادامه ي آن رشد بنيادگرايي بازار (Market Fundamentalism) است كه موسسات جهاني شدن را بنياد نهاده است. در اين ميان بايد گفت كه زنان هميشه از اولين قربانيان بنيادگرايي در جهان بوده اند. بنيادگرايي شيوه حكمراني تفرقه انداز و خشن است. در سراسر جهان مردان نسبت به زنان كشورهاي خود از امتيازات بيشتري برخوردارند. در حكومت بنيادگرايي اين مردان هستند كه قدرت را در دست دارند و قانونگذاري ميكنند. زنان از لحاظ سياسي، اجتماعي و اقتصادي شديدا محدود هستند. بهترين نمونه اين مورد حكومت طالبان بود كه با استفاده از برقع، زندگي اجتماعي را از زنان گرفت و با نامريي كردن زنان آنها را بي ارزش كرد. در واقع يكي از دستورهاي طالبان اين بود كه زنان خود را چنان بپوشانند كه شكل انساني شان را از دست بدهند.
در آخر، اشاره كنم كه رابطه ي بين برابري جنسي و پيشرفت انساني به اين معناست كه به حاشيه راندن زنان و زنانه شدن فقر بايد متوقف شود.
كشورهايي كه بيشترين برابري جنسي را دارند، داراي سريع ترين رشد بوده اند، و اين امر بايد تشخيص داده شود كه برابري جنسي شرط اساسي پروسه ي توسعه ي انساني است.
زنانه شدن نيروي كار و زنانه شدن فقر، نشاندهنده ي افزايش استثمار زنان است، اما دقيقا همين شرايط است كه سازماندهي و مقاومت را در سطح ملي و جهاني به وجود آورده است.
زنان در مبارزه خود عليه نابرابري جنسي بايد عليه سياستهاي نئوليبرالي جهاني شدن با ساير نيروهاي جامعه متحد شوند و در جهت ساختن دنيايي برپايه ي برابري تلاش نمايند.
زنان بايد مبارزه عليه جهاني شدن سرمايه و اثرات جانبي آن يعني مبارزه عليه بنيادگرايي را در جهت جهاني شدن رفاه و عدالت اجتماعي ــ صلح، برابري و آزادي به پيش ببرند.
2004
Sources
• Hawthorn, Susan,”Free Trade and War in the Creation of the New American Empire, 2003 @ www.global research .ca
• Human Rights Watch. (2000). “Thai Women Trafficked in to Debt Bondage in Japan “.
• Jolly, Richard. 2003.”Human Development Index as a policy Tool : The Potential for Stimulating Public Action ,” in Sakiko Fuudada –Parr and A.K. Shiva Kumar (eds) Reading in Human Development :Concepts , Measures and Policies for a Development Paradigm. New Delhi, Oxford University Press.
• United Nations. 1999. 1999World Survey on the Role o Women in Development, United Nations, New York
• 2002. Human Development Report 2002;Deepening Democracy in a Fragmented World .New York :Oxford University Press.
• Wood, Ellen Meiksins , Empire of Capital , Verso , London , 2003
• 20/20 Special Investigation.” Women Forced to Work “. ABC News.
1 April 2000