خانم توکلی درباره انتخاب اين دو کتاب گفت: "می خواهيم ببينيم اين دو زن که مهاجر بودند با مهاجر بودنشان چه عناصری را وارد داستان نويسی، چه داستان کوتاه چه رمان، کرده اند."
هويت جنسيتی
توکلی در آغاز سخن به مساله هويت جنسی اشاره کرد و گفت: "موضوع بحث من هويت جنسيتی در اين دو اثر است. يعنی زن بودن يا مرد بودن را در اثر چه ويژگی هايی تعيين می کند؟ ويژگی هايی مانند اينکه مادر بودن در زندگی قهرمانان داستان چقدر موثر است؟ زنان تا چه حد استقلال فکری و مالی دارند و چه معيارهايی را برای انتخاب همسر مشخص می کنند. نظرشان درباره رعايت حريم زندگی خانوداگی چيست و ...."
او ادامه داد: "رمان چه کسی باور می کند، رستم داستان زندگی زنی است که در پی ازدواج با مردی ايده آل، متشخص، خوش قيافه و تحصيل کرده راهی خارج از ايران می شود. اين در حالی است که تا سال ها بعد هم هيچ کس به اين زن نگفته زيبا است و سال ها بعد هم اين را از يک مرد غير ايرانی و اهل چکسلواکی می شنود."
"ازدواج او رضايت همه اطرافيان را به همراه دارد و اين ازدواج در مسير تاييد آرزوهايی است که مادران برای دختران خود دارند. تا اينجا هيچ مساله انقلابی و عنصر قالب شکنانه ای در داستان وجود ندارد. با چنين ازدواج رويايی ای، راوی رهسپار اروپا می شود و از آن پس بقيه عمر را در غربت می گذراند، در حالی که همواره نوستالژی گذشته را دارد و در ذهنش محيط زندگی کودکی را بازسازی می کند. او بر خلاف راوی غريبه ای در اتاق من به هيچ وجه دارای سنت مبارزاتی و سياسی در وطن نيست و به هيچ روی آگاهانه قصد مبارزه با ساختارهای مرد محورانه را ندارد. انفعال در همه زوايای زندگی او وجود دارد حتی وقتی به خانه همکلاسی قديمش می رود و با او همبستر می شود کار او واکنشی است انفعالی در برابر همسری که کار او سفر کردن و روزنامه خواندن است و در برابر او و خودش ديوار بر پا می کند."
خانم توکلی گفت: "اين رمان را نمی توان به هيچ روی از ديدگاه نقد فمينسيتی رمانی دانست که به جنگ قالب های سنتی مرد محور رفته است. رمان تنها روايتی از درد غربت است که در کنار آن عناصری از زندگی زن مرفه غربی که ريشه در سرزمين آباء و اجداديش هم دارد، مطرح شده است و مطرح شدن اين عناصر گويی بيشتر به خاطر سوزاندن دل رقبا و نمايش بی نيازی از داشتن آنهاست."
نيره توکلی غريبه ای در اتاق من را اثری کاملا منطبق با معيارهای فمينيستی خواند، گفت:"در اين کتاب، با معيارهای نقد فمينيستی اکثر شخصيت ها از لحاظ مالی و شغلی استقلال دارند. اگر مردی در زندگی آنها وجود دارد يا داشته باعث نشده همه زندگی شان را به آن پيوند بزنند. بارزترين ويژگی اثر که در غربت نوشته شده اين است که شخصيت های داستان را زنان و مردانی از مليت های ديگر هم تشکيل می دهند. محور بيشتر داستان های مهرنوش مزارعی زنان هستند. زنانی که نان آورند و دارای موقعيت شغلی خوب."
جنسيت و طبقه
فيروزه مهاجر رمان خانم شريفيان و يکی از داستان های مهرنوش مزارعی به نام فرخ لقا، دختر پتروس شاه فرنگی را از زاويه جنسيت و طبقه قابل ارزيابی دانست و گفت:" شريفيان خيلی جدی درباره اين موضوع صحبت می کند که مساله جنسيت و طبقه به هم مربوط اند. به دليل اينکه موقعيت زنان می توانسته به موقعيت کارگران شباهت داشته باشد. امکان ندارد زنان به آزادی برسند، بدون اينکه جامعه مسيری را طی کرده باشد. جامعه جنسيتی جامعه طبقاتی است و جامعه طبقاتی جامعه جنسيتی."
او ادامه داد: "به نظر من شخصيت اصلی رمان چه کسی باور می کند، رستم اين خانم نيست و رستم است. همانطور که شخصيت اصلی داستان فرخ لقا، دختر پتروس شاه فرنگی باقر يا کارگر خانگی است. به نظر من شريفيان اين بحث را مطرح می کند که آزادی زنان منوط به خيلی چيزهاست از جمله آزادی طبقاتی."
"دو نگاه متفاوت نسبت به کارگر خانگی در اين داستان وجود دارد. در داستان کوتاه، باقر به خاطر بلد بودن قصه های جذاب از جمله قصه امير ارسلان، قهرمان است و سال ها بعد، زن که از خارج برگشته است به سراغ گذشته ای می رود که پشت سر گذاشته ولی کارگر خانگی از آن گذشته چيزی به خاطرش نمی آيد. در رمان خانم شريفيان، راوی داستان از شوهری که کنترل زندگی جنسی او را در دست دارد( شوهر است که تعيين می کند چند تا بچه داشته باشند)، سرخورده می شود و به رغم اينکه امکان آزاد زندگی کردن را دارد - چون کار می کند و پول در می آورد- وقتی احساس می کند عشق شوهرش از بين رفته ياد دوست قديمی اش رستم می افتد و می فهمد عاشق اوست و خودش را اسير ماجرايی می کند که دليلش را نمی فهميم. بعد هم يک تجربه رابطه جنسی با يک دوست قديمی اهل چک برقرار می کند که ناگهان دريچه ای در دلش باز می شود و به عشقی که نسبت به رستم که کارگر خانگی شان داشته اعتراف می کند.»
خانم مهاجر در ادامه گفت: "به نظر من هر دو اين داستان ها دارای بار ايدئولوژيک خاصی هستند. بحث فمينيستی و موضوع درهم تنيده بودن مساله طبقه و جنسيت را در ايران دهه چهل و پنجاه نشان می دهند. هر دو آثار بحث استقلال و آزادی زن ايرانی را مطرح می کنند که شريفيان معتقد است بدون رشد جامعه در همه جهات ممکن نيست و مزارعی برعکس فکر می کند که از طريق تجربه فردی می توان اين کار را کرد. به نظر هر دو نويسنده، کارگر خانگی قربانی نيست و خلاقيت هم دارد، يعنی هيچ نوع قربانی سازی انجام نمی شود. هر دو شان سعی می کنند که شرايط تبعيض و اسارت را دلپذير کنند."
فيروزه مهاجر در بخش ديگری از سخنانش به داستان غريبه ای در اتاق من اشاره کرد و گفت:" خود اين داستان بحث سياست جنسی و سکسواليته را مطرح می کند و در چه کسی باور می کند، رستم ماجرای سه تجربه مختلف شخصيت اصلی را می بينيم. وقتی بحث راوی و شوهرش است سياست جنسی وجود دارد. در بحث رابطه با مرد چک يک رابطه واقعی وجود دارد و بعد راوی به خودش اجازه می دهد که در ذهنش با رستم رابطه ای داشته باشد. بنابراين يک جور بحث سياست جنسی را مطرح می کند که وقتی با مرد چک است يک رابطه برابر دارد و همين رابطه باعث می شود يک دفعه بحث رستم هم پيش بيايد. چيزی که تا به حال به خودش اجازه نداده بود اتفاق بيفتد. يعنی رابطه برابر با مرد چک به او اجازه می دهد به چيزی که تا به حال مسکوت مانده بود اجازه بروز بدهد."
خانم مهاجر درباره نثر و زبان اين آثار گفت: « به نظر من زبان هر دو اثر با آنچه که از نويسندگان داخل ايران خوانده بودم، خيلی تفاوت داشت. هر دو سعی می کنند زبان را زنانه کنند و از قاطعيت مردسالارانه اش کم کنند. هر دو می دانند اين زبان، زبان مردسالارانه است و کمکی به آزادی زنان نمی کند.»
فيرزه مهاجر در پايان گفت: "بحثی که در اين اثر نظر مرا بسيار جلب کرده بحث ناممکنی عشق است. هر دو نويسنده اين موضوع را مطرح می کنند. عشق بين راوی و رستم در رمان چه کسی باور می کند، رستم ، تا پس از مرگ رستم بيان نمی شود و عشق باقر کارگر خانگی در داستان فرخ لقا، دختر پتروس شاه فرنگی، عشق به فرخ لقا است که همه اش خواب و خيال بيهوده است. اين ها به دنبال حلقه مفقوده عشق اند که در داستان های ديگری هم می توانيم مشاهده کنيم و مثلا می توان به رابعه اشاره کرد که چون عاشق غلامش بود، برادرش او را کشت."
نقد ادبی فمينيستی
خانم حسينی در ابتدا گفت آنچه در حيطه مطالعات او قرار می گيرد نقد ادبی فمينيستی است. او گفت:"در حقيقت در اين نوع نقد درباره اين صحبت می شود که آيا تفاوتی بين ادبيات زنانه و مردانه وجود دارد؟ آيا ادبيات زنانه پيدا می شود يا خير و اگر بله، چه شاخص هايی برای نمايش اين ادبيات داريم. ساختارهای داستانی و عناصر آن، نشانه هايی که يک نويسنده زن به کار می برد در کاربردشان چه تفاوتی با يک نويسنده مرد دارند."
او ادامه داد:" رمان خانم شريفيان به نظر من کاملا يک رمان فمينيستی است. نقد من از عنوان داستان آغاز می شود. چرا اسم خاصی که نويسنده به کار می برد«رستم» است. آيا اين جستجوی هويت و جستجوی اصيل انسانی ايرانی که شريفيان به دنبال آن است را در اسطوره رستم می بيند. به نظرم چنين است. يعنی بازگشت به گذشته ها و اسطوره ها همان جست وجوی هويتی است که در رمان حاضر زنی با نام شيرين، شورا، شوريده و پرتو زنی با چهار نام نمادين انجام می دهد. در ميان عناصر داستان، زاويه ديد نويسنده چرا به شکل های گوناگونی نمايش داده می شود. آنجا که آن تجربه جنسی ممنوع را دارد از ضمير سوم شخص استفاده می کند، در حالی که در کل رمان زاويه ديد اول شخص است."
"در رمان هم شخصيت های زن حضورشان پررنگ تر است هم نمايش شخصيت شان مثبت است. شخصيت پردازی ای که او در رمان می کند به نظر من بسيار جذاب و گيرا است. فضاهای رويايی و خيالی که او واردشان می شود، خاطره در خاطره است و رمان ساختار بسيار منسجم و قوی ای دارد. در پشت سفر بيرونی يک سفر ذهنی هم آغاز می شود. آغاز رمان با حرکت قطار است و راوی را با خودش به دنيای کودکی می برد و پايان رمان هم با به پايان رسيدن اين مسير تمام می شود. يکی از مسايلی که نويسنده به آن می پردازد بحث قصه گويی است. به نظر من قصه گويی يکی از شاخص های اين داستان است."
خانم حسينی درباره وام گرفتن نويسنده از ساير رمان های ادبی گفت:"فکر می کنم شريفيان طرح داستان را از بلندی های بادگير اميلی برونته گرفته است. اين زن عاشق غرب می شود که شوهرش «جهان» نمونه ای معمول از آن جهان غرب است. شيفتگی غرب او را به غرب می کشاند و خانه اش را پيدا نمی کند. بسامد بالای واژه «خانه» در اين رمان به خاطر دو ساحت ادبيات زنانه و ادبيات مهاجرت است. يعنی اين زن به دنبال خانه و جايی که متعلق به آن است می گردد و وقتی آن را پيدا نمی کند در عشقی که به همسرش داشته شک می کند. مساله عشق ميانسالی هم يکی از مسايلی است که شريفيان آن را مطرح می کند."
مريم حسينی سپس به بحث عنوان رمان پرداخت و گفت که نويسنده چکيده تمام حرف هايی را که می خواسته بزند در عنوان آورده است:" نويسنده می خواهد بگويد چه کسی باور می کند رستم مرده است. اين تمام حرفی است که می خواهد بزند، ولی ناتمام گذاشته است. اين حقيقت حال مهاجران ايرانی است. مهاجری که به دنبال يک حقيقت برتر می گشته حالا به دنبال يک عشق قديمی به سرزمين خودش برمی گردد و اينجا چی؟ رستم ها همه مرده اند. رستم در دو ساحت مطرح می شود. يکی مساله عشق زن است که مطرح می شود يکی بحث مهاجرت و فکر می کنم بحث مهاجرت به نگاه زنانه اش می چربد. جايی به رستم می گويد تو همه هويتم بودی، تو مملکتم بودی، تو وطنم بودی. در اين گفت و گوی درونی «رستم» نماد تمام اين هويت هاست."
او در پايان به مقوله فرم اشاره کرد و گفت:"عموما زاويه ديدی که زنان در رمان هايشان به کار می برند اول شخص است. طبيعی هم هست. چون آنها مجالی برای حرف زدن نداشته اند تا می خواهند بنويسند از خودشان می گويند. در واقع خود نويسنده در راوی ای که اول شخص هم هست تجلی پيدا می کند."
نگاهی گذرا به دو داستان
چه کسی باور می کند رستم نوشته روح انگيز شريفيان اسفند سال ۱۳۸۲ توسط انتشارات مرواريد چاپ شده است و در آذر ۱۳۸۳ برنده جايزه بهترين رمان بنياد گلشيری شد.
در اين رمان زن و شوهری مهاجر در قطار، رهسپار سفری دراز هستند. زن در انزوای خود خواسته با گذر از ايستگاهها و شهرها مراحل عمر، روابط خود با شوهر و دخترش، با خانواده و دوستانش را در خاطر مرور می کند و به بازشناسی تازه ای از روح عاشق و صبور خود می رسد.
بازانديشی روانشناسی آوارگی و نياز به پيونديابی با ريشه ها، اسطوره ها، عشق و وطن محور اصلی اين رمان است.
غريبه ای در اتاق من نوشته مهرنوش مزارعی نيز در سال ۱۳۸۲ توسط انتشارات آهنگ ديگر منتشر شده است. اين کتاب مجموعه ای از داستان های کوتاه است که در خارج از کشور اتفاق می افتد. در بيشتر اين داستان ها خواننده همزمان دو روايت می خواند، روايتی از ديروز و سرزمين دور، در کنار روايتی از امروز و جهانی اگر چه نزديک اما دور از دست، دو روايتی که هر يک دست آن ديگری را رو می کند و به غربت نويسنده ايرانی ابعادی همگانی و جهانی می دهد.
سايت فارسی بی بی سی