این میکروفون صاحب مرده ... /مینا اسدی
می خواهید دیده شوید
فرقی نمی کند
روی جلد
پشت جلد
لابلای مجله
در زیر آگهی های ترحیم .
می خواهید باشید
همین که دیده شوید
کافی ست
با " کت " ، بی " کت "
با " پیراهن " یا " زیر پیراهن رکابی "
می خواهید باشید
و این میکروفون صاحب مرده
همیشه روی میز تان باشد
می خواهید باشید
آن بالا
پشت آن میکروفون
چه می گویید
از کمترین اهمیتی برخوردار نیست
مهم اینست که بگوئید
فقط بگوئید
و ... هی
چانه های تان را
بچرخانید
ور...ور...ور
"من
من
من
آهای نگاه کنید
جان مادرتان
بمن نگاه کنید
خواهش می کنم ...
من ...
ببینید ...
من ...
اینجا هستم
استدعا می کنم
من ...
اینجا...
توی صفحه ی نود و چهار
ستون پنجم
آن زیر زیر
یک دستم روی میز
یک دستم روی پای راستم
چه فرق می کند
در چه اندازه ای ،
هستم
من
اینجا هستم
مهم نیست که چه کرده ام
چه گفته ام
و چه نوشته ام
بالاخره
توی روزنامه هستم
به کوری چشم شما " !
***
می خواهید دیده شوید
بهر قیمتی
و این میکروفون صاحب مرده
همیشه روی میزتان باشد
می خواهید آنقدر بگویید
که کف کنید
و آب از چک و چانه تان بریزد
می خواهید دیده شوید
چه فرق می کند
کجا؟
چه وقت؟
و با چه کسانی ؟
همین که آن بالا باشید
خوب است
همان جا
پشت یک میز
روی یک صندلی
و رو به جمعیت
لبخند بزنید
با پشت صاف
و گردنی کج
متمایل به دوربین
مانعی ندارد
به هیچ جای جهان بر نمی خورد
اگر
ـ کمی کرنش کنید
ـ کمی تملق بگویید
ـ کمی لاس بزنید
و در مواقع اضطراری
کمی ـ فقط کمی ـ خوش رقصی کنید.
***
آن بالا که باشید
" بالایی ها "
زیر بازوی تان را می گیرند.
باشید
بمانید
همانجا
ـ پشت میکروفون ـ
ـ زیر نور افکن ـ
بزرگ می شوید
باور کنید
بالاخره یک روز بزرگ می شوید
این جوری ها هم نیست
تاریخ از شما یاد خواهد کرد.
خود فروشان نیز در تاریخ می مانند ! .
سه شنبه هشتم فوریه دوهزار و پنج / استکهلم
mina.assadi@spray.se
مینا اسدی
|